آغاز: مرگ قلیچ انوری، خنیاگر و نوازنده نامدار ترکمن، در وضعیتی مشابه مرگ بسیاری از بزرگان دیگر موسیقی نواحی اتفاق افتاد؛ بر اثر کمتوجهی و بیاعتنایی و عدم رسیدگی، تقریبا 10 سالی زودتر از زمانی که میتوانند بمیرند، دل به دیار باقی میدهند و ما را از نوای ساز و آوازشان محروم می کنند. توصیفی که یکی از بستگان استاد قلیچ از نحوه بستری شدن و نوع رسیدگی به این چهره شاخص موسیقی ترکمن ارائه کرده است، شبیه همان توصیفی است که دو سال قبل محمدرضا درویشی، موزیسین و پژوهشگر شناخته شده از نوع رسیدگی به ماشاءالله بامری به دست داد. بامری که از جمله خنیاگران و مطلعان شاخص موسیقی منطقه سیستان و بلوچستان بود، دو سال قبل به دلیل ابتلا به سرطان در گذشت، در حالی که یک آزمایش ساده و چکاپ سالانه میتوانست او را از این وضعیت درآورد. اگر چه وقتی کارش به بیمارستان هم کشید، چندان حمایت و توجهی نشد، همانند قلیچ انوری. استاد عبدالله سرور احمدی هم همین گونه فوت کردند، در مدتی کمتر از یک ماه، سرطان جز استخوانی از او باقی نگذاشت، مردی که بحق یکی از چهرههای بیجانشین موسیقی منطقه خراسان به شمار میرفت. به گفته آقای مرادخانی (مدیر موزه موسیقی)، استاد سرور احمدی دو ماه قبل از درگذشتش، سرحال و قبراق به موزه موسیقی رفت و بعد آن، به یکباره دریافت که توموری بدخیم در سرش خانه کرده و تا خانواده و دوستان بجنبند، کار تمام شده بود.
میانه: در میان اهل موسیقی جز برخی چهرههای نامی، وضعیت معیشتی عموم آنها متوسط و متوسط به پایین است، حتی بزرگانی چون جلیل شهناز یا استاد محمد نوری در سالهای پایانی عمرشان، دچار تنگی معیشت شدند، آنها البته عموما خانواده و فرزندان و همسرانی داشتند که از آگاهی و دانش روز برخوردار و در فکر سلامتی تن و روان پدرانشان بودند و شاید یکی از دلایل رسیدن عمری بالای 80 سال، به همین توجهات بازگردد، اما مشکل هنرمندان موسیقی نواحی در این است که خانواده و فرزندانشان نیزعموما نه امکانات آنچنانی دارند و نه آگاهیهای متناسب با یک جامعه شهری متوسط که بتوانند امورات پدرانشان را رتق و فتق کنند. به همین دلیل است که سکته قلبی، بیماری سرطان، تصادفات پیش پاافتادهیی که منجر به مرگ میشود (مثل تصادف استاد غلامعلی نی نواز، یا موسی بلوچ که هر دو در سنین متوسط و حتی میانسالی فوت کردند) عموما در این گروه از هنرمندان دیده میشود، اینجاست که نقش نهادهای حمایتی بیش از گذشته نمود و بروز پیدا میکند.
انجام: نهادهای حمایتی به جای اینکه بعد از درگذشت این اساتید، چپ و راست، تسلیت بگویند و ابراز همدردی کنند، بهتر است در زمان حیات آنان برنامهریزیای صورت دهندکه حداقل سالی یک بار هنرمندانی در این سطح را به شکل رایگان چکاپ کنند. این کار برنامهریزی آنچنانی هم نمیخواهد، کافی است یک بانک اطلاعات اولیه از وضعیت پزشکی این هنرمندان (در درجه اول پیشکسوتان و آنانی که سنشان بالای 60 سال است) تهیه و سپس بر همان اساس ادارات کل ارشاد استان یا شهرستان مربوطه ماموریت یابند به آنها خدمت رسانی کنند. در تمامی این سالها این هنرمندان مرغهای عروسی و عزای مجالس ادارات کل ارشاد استانهاو مرکز بودهاند،آن هم با دستمزدهایی تا یک بیستم یک نوازنده یا خواننده حرفهیی و جا دارد که در خدمت به این افراد که گنجینههای بیبدیل و جانشینی هستند، دست همت به کمر زد تا هر ساله با چنین مصیبتهایی روبهرو نشویم.
توضیح این نوشته در صفحه اخر روزنامه اعتماد روز شنبه منتشر شد.
بعد از تحریر: استاد قلیچ انوری را چند سال قبل در خانه موسیقی دیدم که بیماری قلبی داشت. کلی صحبت کردیم و البته گلایه هایی سخت از وضعیت خودش و بی توجهی به هنر او. به گمانم معلم آموزش و پرورش و بازنشسته بود و همانند برخی دیگر از هنرمندان نواحی در سال های پایان عمر با مشکلات مالی ومعیشتی دست و پنجه نرم می کرد.