تصویری که می‌بینید، آشکارا عشق یک مادر به فرزند را در پارک ملّی تنگ صیاد - استان چهار محال و بختیاری - به تصویر می‌کشد. یادداشت پیش رو به بهانه‌ی ثبت این لحظه عاشقانه کوشیده است تا نشان دهد، حق حیات فقط زیبنده‌ی ما انسان‌ها نیست و همه باید بکوشیم تا به این حق برای تمامی زیستمندان عالم در حد توان‌مان احترام نهیم ...

چطور تفنگ ات را شلیک می‌کنی 
به سمت زیباترین چشم های جهان
و نمی‌دانی خون به خواب پسرانت می‌پاشد و
لخته می‌بندد زیر ناخن‌های نوه هایت 
در برهوت
وقتی به دنبال رد پای آهو
زمین را جست و جو می‌کنند و 
هیچ نمی‌یابند جز استخوان پوسیده‌ی پدرانشان (1)

    حقیقت این است که روزگار مرال‌ها، شوکاها، گوزن‌ها، کل و بزها، قوچ و میشها، آهوها و جبیرهای سرزمینم اصلن خوب نیست؛ آنقدر که به شهادت مدیر ارشد برکنار شده سازمان حفاظت محیط زیست - دکتر اصغر محمدی فاضل - مجموع شمار آنها در سراسر خاک پهناور ایران، هرگز چنین حقیر نبوده است.


    ما باید بدانیم که بر بنیاد شناسهHPI ، مردمان شاد در کنار زیستمندان جانوری و گیاهی شاد با توان زیست‌پالایی درخور، زندگی می‌کنند. وقتی حال مرال‌ها خوب نیست، وقتی گوزن‌های کرخه یک به یک طعمه کک و مگس می‌شوند، وقتی یوزپلنگ‌های تیزپا حتا از پس یک سگ گله هم برنمی‌آیند و وقتی سلطان گوشتخواران ایران - پلنگ‌ها- تابوت‌شان را ترجیح می‌دهند بر فراز دکل‌های غول‌آسای برق بنا نهند؛ یعنی شیپور خطر و آژیر قرمز مدتهاست که نواخته و برافروخته شده! نشده؟
    اگر ما آن نور قرمز و آن ناقوس خطر را نمی‌شنویم، شاید برای این است که بیش از حد خود را غرق در روزمره‌گی‌هایی کرده‌ایم که زندگی را بی‌کیفیت و تکراری می‌سازد و بس.
    چگونه است که در چنین شرایطی، اجازه می‌دهیم تا لوله‌ی بیش از یک میلیون قبضه اسلحه دارای مجوز به سمت حیات وحش مظلوم و اندک باقیمانده نشانه رود؟

 

    هموطن شکارچی من!
    زمانه گذشته است و دیگر به دوش کشیدن یک اسلحه و تیرانداختن به سمت موجوداتی بیگناه، نشانه‌ی مردانگی نیست. باور کنید که در جامعه امروز بشری، این اخلاقی نیست که به بهانه‌ی ورزش کردن یا تخلیه هیجان، تقویت توریسم شکار یا رونق کسب و کار و افزایش درآمدهای غیرنفتی، شاهد ریخته شدن خون این آخرین بازمانده‌های پری پیکر طبیعت ایران باشیم.
    لطفاً اسلحه خود را بر زمین نهید و به جای مهمان کردن جبیرها و کل‌ها و میش‌ها به یک گلوله سربی، آنها را چون حسن مقیمی (2) در قاب زیبای دوربین عکاسی‌تان ثبت کنید و این زیبایی‌های بی رقیب را با دوستانی که بیشتر عزیز می‌دارید، به اشتراک نهید.
    همه باید دست به دست هم داده و کمک کنیم تا زین پس دیگر کسی به عکس گرفتن در کنار لاشه خون‌آلود یک گوزن افتخار نکند و رو به دوربین لبخند نزند ... و همه باید بدانیم که حیوانات نیز از همان شور و عشق و شیدایی برای زندگی برخوردارند که ما.

    پی نوشت (1)
    خالق این شعر زیبا، شاعره معاصر و فرزانه، سرکار خانم خاطره حجازی است که اختصاصاً این شعر را به نگارنده دادند تا از طرف ایشان پیشکش خوانندگان عزیز و طبیعت دوستی کنم که این سطور را می‌خوانند.

    پی نوشت (2)
    شکارچی این صحنه هوش‌ربا، عکاس هنرمند، جناب آقای حسن مقیمی است.
    باشد که نظیر چنین هنرمندان طبیعت دوستی در وطن بیش از پیش تکثیر یابد.

    برای مطالعه بیشتر:

    - موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟

    - آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود؟

    - نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز

    - ثبت کبک کُشی، رویداد تلخی که امید می‌پراکند!

    - یک خبر خوش برای مخالفان شکار

    - درسی که شکارچی‌ها باید بگیرند!

    - در سفیدکوه لرستان، پاژن‌ها دیگر مست نمی‌شوند! می‌شوند؟

    - اقدام جالب محیط زیستی‌های عراق در منع شکار

    - آن پیرمرد خلخالی را یادتان هست ...

    - چرا هنوز می‌توان مصادیقی از حیوان آزاری را در ایران دید؟

    - از خوان کارلوس در بوتسوانا تا عبدالله یاری در ملایر

 

 

منبع: khabaronline