زهرا خدایی
با گذشت 28 ماه از بحران فرسایشی شدۀ سوریه، تغییراتی در موضع بازیگران فرامنطقهای در حال بروز و ظهور است. گفته میشود دیوید کامرون نخستوزیر انگلستان طرح تسلیح شورشیان سوری را کنار گذاشته و معتقد است بشار اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه بر سر قدرت باقی خواهد ماند و انگلیس مطمئنا به هیچ طریقی تصمیم ندارد برای شورشیان سلاح ارسال کند. دلیل این تغییر سیاست انگلیس درباره سوریه، مخالفت گسترده افکار عمومی و ترس از قرار گرفتن تسلیحات ارسالی به دست گروههای افراطی اعلام شده است.
با عقب نشینی نسبی جبهۀ غرب از روند ارسال کمکهای نظامی به مخالفان مسلح به نظر میرسد در حال حاضر توپ در زمین بازیگران منطقهای تأثیرگذار است. خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگویی با قاسم محب علی، مدیر کل اسبق ادارۀ کل خاورمیانه وزارت خارجه آخرین تحولات سوریه را مورد بررسی قرار داده است.
پیشتر نیز سایر کشورهای اروپایی از جمله آلمان و یا کشورهای اروپای جنوبی با بحران سوریه محتاطانه برخورد میکردند و به شدت مخالف این مسئله بودند که اروپا از مخالفین حمایت نظامی کند، اما انگلیس و فرانسه سیاست متفاوتی را در پیش گرفتند.
اما در حال حاضر تحولات سوریه وارد جادۀ پر پیچ و خمی شده و الزاماً مواضع دیوید کامرون بیان کنندۀ کامل اهداف و برنامههای اروپا نیست؛ پیچیدگیهای مسائل سوریه وضعیت غامضی به بحران داده و احتمال پیروزی هر دوجبهه (یعنی هم پیروزی دولت و هم پیروزی مخالفان) میتواند هزینههای زیادی برای کشورهای اروپایی، غربی و حتی کشورهای منطقه داشته باشد. بنابراین همه طرفها تلاش
میکنند که مواضع خود را به شکلی پیچیده بیان کنند و از اعلام صریح مواضع و سیاستهایشان همچون حالت صاف و سادۀ اولیه دوری کنند.
اگر احتمال پیروزی هر دو طرف را در نظر بگیریم نه پیروزی بشار اسد و نه پیروزی مخالفان به نفع اروپاییها نیست و شکل مساعدی برای منافع اروپاییها ندارد. به خصوص اینکه تحولات مصر و شکست اخوان المسلمین، این تفکر را القاء کرد که مسلمانان و اسلامگرایان قادر نیستند در یک پروسۀ دمکراتیک مشارکت کنند و در دنیای جدید اهل تسامح و سازش باشد، واقعاً اینگونه نیست. در واقع غرب نیز در حال فاصله گرفتن از مخالفان سوریه است که قویترین آنها را نیروهای اخوانی، سلفی، القاعدهای تشکیل میدهند.
آیا میتوان گفت که با این احتیاط و فاصله گرفتن، در حال حاضر توپ در میدان بازیگران منطقهای اعم از ایران، عربستان و قطر است؟
همۀ این بازیگرانی که بدان اشاره کردید، قدرت بازیگری دارند اما سطح بازی آنها تفاوت میکند. ایران، عربستان و قطر در تشدید و یا تقویت طرفین نقش دارند اما قدرت تمام کنندگی برای آنها وجود ندارد، بدین معنا که نمیتوانند بحران را حل کنند. در واقع قدرت تمام کنندگی بحران سوریه در سطح داخلی و منطقهای خارج شده و به سطح بین المللی انتقال یافته است. توافقات در سطح فرامنطقهای میان روسیه
با اروپا و غرب نهایتاً باید با حضور قدرتهای منطقهای اعم از ایران، ترکیه، عربستان و قطر بتواند مسئله را به سرانجام سیاسی برساند. اما در وضعیت میدانی بازیگران منطقهای تنها در تشدید و تقویت طرفین میتوانند بازیگر باشند و قدرت یکسره سازی ندارند.
این امیدواری به وجود آمده است که با تغییر دولت در ایران، تغییر قابل توجهی در سیاست خارجی ایران در قبال بحران سوریه پدید آید. آیا واقعا باید شاهد تغییر مهمی باشیم؟
برای پاسخ به این سوال به مشابهتی تاریخی اشاره میکنم. زمانی که دولت آقای خاتمی سر کار آمد وارد بحران بزرگی در افغانستان شده بودیم. حتی این احتمال وجود داشت که ایران با طالبان (که جریان سنی و افراطی در کنار القاعده بود) درگیر شود؛ در آن زمان ایران از جبهۀ شمال (به عنوان اپوزیسیون وقت) حمایت میکرد. اگر دولت آقای خاتمی سر کار نیامده بود، ما وارد جنگ خطرناکی میشدیم همانطور که آمریکاییها پس از گذشت 12 سال همچنان در این کشور هستند. از این حیث شباهتهایی میان بحران سوریه با بحران افغانستان در آن زمان وجود دارد. در مورد سوریه نیز ایران در وضعیت مشابهی قرار دارد. اینکه آقای روحانی چگونه بتواند همانند دولت آقای خاتمی که توانست از آن بحران عبور کند و کشور را از خطر جنگی جدید نجات دهد، خود مسئلۀ مهمی است. این اولویت مهمی است که باید از دولت یازدهم انتظار داشت. ایران در جنگ سوریه در حمایت از حکومت بشار اسد هزینههای زیادی داده است. ایران باید بتواند این حمایت را به سرمایه تبدیل کند تا هم به نفع مردم سوریه و هم به نفع منافع ملی ایران باشد هم بتواند مشکلات منطقهای ایران را با عربستان سعودی و ترکیه و جهان اهل سنت کاهش دهد.
فکر میکنید این هدف چگونه باید محقق شود؟
پاسخ به این سوال چندان ساده نیست . اما به صورت اجمالی می توان گفت که وضعیت پاردوکسیکالی در هردو طرف درگیر مقابل وجود دارد. در همان حال منافع مشترکی هم درسطح بین المللی و هم درسطح منطقه ای در جلوگیری از روی کار آمدن جریانات افراطی مانند القاعده، سلفیون و تهدید آنان علیه صلح، امنیت و ثبات منطقه در بین حامیان طرف های درگیرجنگ داخلی سوریه وجود دارد. همین نقطه مشترک می تواند مبنائی برای شکل گیری یک تحرک دیپلماسی برای حل بحران سوریه باشد آنهم در چارچوبی که منافع همه طرف های ذینفع را برآورده ساخته و یا باصطلاح معادلۀ win-win وجود داشته باشد. نقطه مشترک این است که سوریه نباید به دست هم فکران و متحدان القاعده بیافتد. سایر مسائل قابل گفتگو هم مورد بحث است.
آیندۀ بحران سوریه را چگونه پیشبینی میکنید؟
روند فعلی بحران تنها منافع اسرائیل و افراطیون تامین می کند. سوریه همانند افغانستان در دوران مداخله شوروی سابق و حکومت طالبان به سرزمین امنی برای برای گرد آمدن و پرورش افراطی گری و تروریسم تبدیل شده است. ازسوی دیگر تضعیف قوای ملی سوریه و همین طور حزب الله و از همه مهمتر تفرقه موجود در سطح جهان عرب و خاورمیانه باعث تضعیف جبهه عربی - اسلامی در مقابل اسرائیل شده و زمینه ساز از دست رفتن حقوق مسلم و تردید ناپذیر ملت فلسطین خواهد گردید. از این رو نفع مشترکی میان جریانات متضاد یعنی افراطیون از یک سو واسرائیل و حامیان فرامنطقه ای از سوی دیگر برای ادامه جنگ و بحران در سوریه وجود دارد. واضح است هیچ کدام از طرف درگیر داخلی قادر به شکستن بن بست فعلی در آینده نزدیک نخواهند بود. در همین حال می توان گفت امکان بازگشت به گذشته یعنی عصر حکومت تمام عیار و یکپارچه خانواده و حزب بعث سوریه دیگر وجود ندارد. لذا سناریوهای مختلفی محتمل الوقوع هستند. شاید مطلوب ترین آن ها یافتن راه حلی سیاسی و تشکیل حکومتی فراگیر، غیرطائفی و با حضور همه آنها اعم از سنی، علوی، کرد، مسیحی، درزی و ... در یک ساختار توافقی و دموکراتیک باشد. سوال این است که آیا راه از دل جنگ فعلی بیرون خواهد آمد و یا این که نیازمند تفاهم وتوافقی فراگیرتر درسطح منطقه و جهان میباشد. دیپلماسی الزاما بایستی در این چارچوب نقش خود را بازی کرده و نشان دهد که راه از طریق و میدان نظامی و لوله تفنگ بدست نمی آید. جای ایران نباید درمیدان فعالیت های دیپلماتیک خالی باشد. این انتظاری است که از دولت آقای روحانی خواهد رفت.
5252