اواخر دهه 40 در گروه بیژن مفید با بازیگر جوانی آشنا شدم که بسیار توانا، کوشا و سر زنده بود. وقتی نامش را پرسیدم، گفتند محمود استاد محمد است. این نخستین آشنایی من با هنرمندی بود که تا زمان مرگش شاهد بودم عاشقانه تئاتر را دوست داشت و در سختترین شرایط هم آن را رها نکرد.
او چه زمانی که در تهران بود، چه وقتی که یکی دو سال به بندرعباس رفت و چه هنگامی که در کانادا سکونت داشت، تئاتر دغدغهاش بود و با تمام وجود به آن میپرداخت. برای من که از نسل پیش از او بودم، این عشق و علاقه بسیار زیبا و امیدوار کننده بود.
دیروز وقتی خبر درگذشت محمود استاد محمد را شنیدم، یک باره متوجه نزدیکیها و شباهتهایی بین کار او و خودم شدم. محمود استاد محمد متولد سال 1329 بود، زمانی که من تئاتر را به طور حرفه ای شروع کردم. با این که او به نسل بعد از من تعلق داشت، اما همان راهی را رفت که من طی کرده بودم؛ با بازیگری به تئاتر آمد، بعد دست به نوشتن درام زد و سپس کارگردانی کرد.
استاد محمد قلمی روان داشت و شخصیتهای نمایشنامههایش که زبان کوچه و بازار را داشتند، به شدت ایرانی و قابل دست یافتن بودند. او به سراغ موضوعهایی میرفت که به خوبی میشناخت و بر اساس آنها صحنه های دراماتیک واقعگرایانهای خلق میکرد که از جامعه اطراف خود الهام گرفته بود.
او علاوه بر نویسندگی، در کارگردانی و بازیگری هم نشان داد هنرمند قابلی است. 40 سال پیش با نمایش «آ سید کاظم» یک اتفاق هنری را رقم زد که هنوز در یاد و خاطره علاقهمندان تئاتر زنده است. او با آن نمایش، نوعی تئاتر کاملاً ایرانی را شکل داد که در سالهای بعدی هم آن را دنبال کرد. یادم میآید در کانادا هم که بود، کارهایی را با همان رنگ و طعم ایرانی روی صحنه میبرد. این یک ویژگی ارزشمند کارنامه هنری محمود استاد محمد است که دانشجویان تئاتر میتوانند رویش پژوهش کنند.
در دو سال گذشته که این هنرمند عزیز گرفتار بیماری بود، میدیدم و میشنیدیم که باز هم پیگیر مسائل تئاتر است و در سالنهای نمایش حضور پیدا میکند که این خودش درسی برای همه است.
از دست دادن استاد محمد در سنی که هنوز میتوانست خالق آثار هنری باشد، یک ضایعه بزرگ است که آن را به جامعه تئاتر کشور تسلیت می گویم.
58245