به نفع عدالت و توسعه است که در آبهای خطرناک اسلام سیاسی دست به ریسک‌های بزرگ نزند.

ادهم الدم*

موضوع لائیسیته و اسلام در ترکیه چیز جدیدی نیست و در واقع به ریشه‌های شکل‌گیری جمهوری ترکیه باز می‌گردد. اما با این حال با روی کارآمدن دولت عدالت و توسعۀ اردوغان در سال 2002 ابعاد و شکل جدیدی به خود گرفت و از زمان تحولات اخیر میدان تقسیم تقریبا فقط دربارۀ همین موضوع بحث و گفتگو می‌شود.
اما این گفتمان این ریسک را هم دارد که همه چیز به یک تقسیم نادرست و اشتباه در تعریف اسلام و لائیسیته در ترکیه تقلیل پیدا کند، تقلیلی حتی بدتر از آنچه که غالباً لائیسیته ترکی به کنترل دولت بر اجرای اسلام سنی محدود و تعریف می‌شود؛ اسلام سنی‌ای که به طور ضمنی به عنوان مذهب رسمی کشور قلمداد و به رسمیت شناخته شده است. اما آنچه که مهم است، فلج کردن توان سیاسی اسلام- به خصوص برادران اخوان‌المسلمین- و حفظ ظاهر مدرنیته‌ای غربی است که با اکثر شعائر خارجی متعلق به اسلام به خصوص حجاب هیچ سازگاری ندارد.
در واقع کودتای 1980 بود که ورق را برگرداند. دولت کودتا که با سیاست آمریکا تحریک شده بود، تصور می‌کرد که با استفاده از سبزها بهتر می‌تواند قرمزها را سرکوب کند. با آغاز ریاست جمهوری تورکوت اوزال، رژیم در چارچوب لیبرالیسم اقتصادی و محافظه کاری مبتنی بر ناسیونالیسم و اسلام و در واقع سنتر ترکی-اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد.
عدالت و توسعه به طور واضح و روشن در تداوم همین سیاست ایدئولوژیک بی‌فایده به کارش ادامه داد و در عین حال تلاش می‌کرد تا فرصت‌های اقتصادی و محافظه‌کاری مذهبی را با یکدیگر ترکیب کند. به رغم همۀ اختلافات و نابهنجاری‌های موجود در این میان، فعالیت‌های سیاسی این جریان شکل رادیکال به خود گرفت: عدالت و توسعه موفق شد حمایت مردمی بی سابقه‌ای را به خود جلب کند؛ مسئله‌ای که به این جریان اجازه داد تا به طور کامل قواعد بازی را عوض کند.

گفتمان و اصول دمکراسی
این رادیکالیسم هیچ ارتباطی به اسلامگرایی نداشت. البته اعضای حزب عدالت و توسعه و به خصوص اردوغان، هیچ گاه این مسئله را پنهان نکردند که مسلمانانی پرهیزکار هستند اما این هویت، رویکرد و فعالیت‌های سیاسی آنها را مشخص نکرد. با استفاده از گفتمان و اصول دمکراتیک، عدالت و توسعه به حزب طرد شده جامعه تبدیل شد. آنها اصول اساسی دمکراسی‌سازی سیستم را در بستر متلاطم انتخاباتی در پیش گرفتند که در آن احزاب مخالف بار سنگین بودند و آنها نیز چاره‌ای جز محکوم کردن دولت به تخریب اصول رژیم لائیک نداشتند.
در واقع تئوری گرگ در لباس میش در مورد سیاست‌های دمکراتیک عدالت و توسعه صدق می‌کرد. دقیقاً همین طور است، این تاکتیک عمیقاً در سیاست سنتی ترکیه لنگر انداخت. دمکراسی تنها در شرایطی که آنها ضعیف بودند، به نظر مفید به نظر می‌رسید ؛ اما زمانی که به قدرت رسیدند، تلاش کردند تا به طور سیستماتیک کنترل همۀ امور را در دست گیرند، مخالفان را خنثی کنند، آنها را سر جایشان بنشانند و هر صدای مخالفی را خاموش کنند.
عدالت و توسعه به اینجا رسید؛ اشتباه آنها اینجا بود که تصور می‌کردند هدف‌شان تخریب لائیسیته است و می‌توانند رژیمی اسلامی را برقرار کنند.
البته لائیسیته بخشی از بازی‌ در جریان است چون هیچگاه به معنای واقعی آن در ترکیه وجود نداشت و باید براساس معیارها دمکراتیک و برابر بازتعریف شود. در برابر آنچه که اسلامگرایان عدالت و توسعه پیشنهاد می‌کنند، نباید نوعی محافظه کاری اکثریت در راستای سیاست برقراری شریعت به کار برده شود.
اسلام بدون شک برهان هویتی قدرتمندی است که با ترکیب آن با ناسیونالیسم محیطی این امکان را برای عدالت و توسعه فراهم آورد تا حمایت مردمی را در مقایسه با سایر احزاب بدست آورد، اما چشم و همچشمی در وعده و وعیده‌ها می‌توان خطرناک باشد و راه را برای مسابقۀ اسلام سیاسی باز می‌کند که شاید عدالت و توسعه برندۀ آن نباشد.
از این رو به نفع عدالت و توسعه است که سیستم فعلی را آنطور که هست بپذیرد و در بهترین شرایط در آن حل شود و با بهره برداری از امتیازات ایدئولوژیکی که در اختیار دارد، در آبهای خطرناک اسلام سیاسی دست به ریسک‌های بزرگ نزند.
اما خطر اصلی جای دیگریست؛ موضوع مهم اینست که از نوعی اقتدارگرایی پوپولیستی که می‌تواند پایه‌های دمکراتیک را تخریب کند، جلوگیری شود. بعد از 3 پیروزی انتخاباتی که عدالت و توسعه بدست آورد، آنها این اطمینان را یافتند که بدون اپوزیسیون می‌توانند حکومت کنند. هیچ رازی در میان نیست؛ موفقیت‌های عظیم و بزرگ بدست آمده در طی 10 سال اخیر دلیل اصلی این محبوبیت بود. برای بخش عظیمی از مردم ترکیه، عدالت و توسعه نمایندۀ تصویری مطمئن از ثبات اقتصادی و سیاسی است که در کنار ناسیونالیسم و اسلامگرایی تقویت شده است.
اقتدارگرایی و کم طاقتی دولت
تحولات میدان تقسیم و خشونت باورنکردنی پلیس ترکیه، به شکلی نارضایتی از وضعیت موجود را طی چند وقت افزایش داده است. نارضایتی‌ها بیشتر بر انحراف به سمت اقتدارگرایی و کم طاقتی حکومت متمرکز شده است؛ در واقع این روند دورویی و مغرض بودن مطبوعات و روسای آنها را به خوبی آشکار کرد. این روند نشان داد که بخشی از جوانان که در فضای لیبرال دمکراسی عدالت و توسعه شکل گرفتند، دیگر شکل سنتی سیاست ترکیه را نمی‌خواهند.
بدون شک مشکل اینجاست که بدانیم آیا این صدای جدید شنیده و فهمیده خواهد شد یا نه. البته تکیه کلام کمالیست‌ها و لائیک‌های اپوزیسیون بیش از پیش در سخنرانی‌های اسلامی-ناسیونالیستی آقای اردوغان انعکاس یافته است.
این قطب بندی‌ها به دو جناح این امکان را می‌دهد که در میدانی بی تعارف به مبارزه بپردازند؛ آن هم در کشوری که اسلام و لائیسیته بسیار آسانتر هیجانات و عواطف را تحریک می‌کند تا مبارزه برای اصول دمکراتیک که به آسانی فدای ثبات اقتصادی شده است.
با این حال روشن است که در حال حاضر از یک مرز عبور کرده ایم؛ اینکه شکل ائتلاف همزمان گروههای افراطی مختلف حول تحولات میدان تقسیم می‌تواند طرفدارانی پیدا کند. ظهور گروههای مسلمان جوان که خود را به عنوان گروههای ضدکاپیتالیستی و یا گروههای انقلابی معرفی می‌کنند در اعتراضات ضددولتی، شاید بهترین نمونه‌ و مثالی باشد که می‌توانیم به این موفقیت و در عین حال به اسلامی بدهیم که تلاش می‌کند خود را از دو این گونگی کهنه و قدیمی رها کند.

نویسنده: ادهم الدم(Edhem Eldem) مورخ و مدرس در دانشگاه  بوآزیچی
منبع: لوموند/ ترجمه: زهرا خدایی/ 29 جولای 2013

5252

 

منبع: خبرآنلاین