قسمت سوم از مطلب "ایرانیان در کشور عمان" تقدیم می‌‌شود. امید که به کار آید.

ایرانی مهاجر مقیم عمان برنامه های زیادی برای زندگی آینده اش متصور می شود اما اینکه چقدر از آنها عملی خواهند شد سوالی است بزرگ و گاه بی‌ جواب! آیا عمان مقصد نهایی او در مهاجرت خواهد بود؟ آیا باید به فکر مهاجرت به دیگر کشورهای دنیا از جمله کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا باشد؟ تکلیف بچه ها چه می شود؟ آنها روز به روز بزرگتر می شوند. پسرها باید به خدمت سربازی در ایران بروند و بعد پسر و دختر برای ورود به دانشگاه امتحان کنکور بدهند. گیرم که در مدارس خارجی مسقط فرزندان خانواده ی مهاجر ایرانی به خوبی علوم مختلف و البته زبان را فراگرفته باشند اما آیا از پس امتحانات ادبیات فارسی، دینی وعربی کنکور ایران برخواهند آمد؟
آیا برگشتن به ایران برای آنها آسان خواهد بود؟ خانواده ی مهاجر ایرانی در تطبیق خود با شرایط جامعه و کشور مقصد معمولا چندان موفق نیست. هنوز بوی قورمه سبزی هوش از سرش می برد، هنوز تعارف می کند حتی به زبان غیر فارسی، هنوز نگران هم کلاس بودن دختر جوانش با پسرهای جوان است، هنوز...
به همین دلایل هنوز غریب است و احساس غربت می کند اما همین ایرانی مهاجر چون به ایران خودش باز می گردد از نحوه ی رانندگی در جاده ها و خیابان های ایران وحشت می کند انگار که هرگز این کشور را ندیده است! از اینکه وقتی دارد از عابر بانک استفاده می کند و کله ی نفر بعدی نزدیک تر از سر خود او به نمایشگر دستگاه است عصبانی می شود، از اینکه فروشنده در هنگام ورود او به فروشگاه همچنان در جای خود نشسته و با سردی و بی اعتنایی جواب او را می دهد خشمگین می شود، از اینکه وقتی به یک موتورسوار به خاطر راندن موتور در پیاده رو اعتراض می کند و موتور سوار در پاسخ فحش آبداری نثارش می کند حیران می ماند، از اینکه...
و دست آخر اینکه او هم در وطن خویش غریب است و هم در کشوری که در آن زندگی می کند و این از عوارض مهاجرت است که اگر نتوانی درست مدیریتش کنی به سرعت افسرده و ناراحتت می کند.
البته این مشکل هم مانند سایر مشکلات مهاجرت ویژه ی ایرانی ها نیست. بسیاری از ملیت ها هستند که نمی توانند خود را با شرایط کشور مقصد تطبیق دهند. این مسئله از آدم تا آدم و مورد به مورد فرق می کند و در مواردی می تواند مشکلات متعددی هم ایجاد کند.
بعضی از ایرانی ها در خارج از کشور چنان از کشور خود بد می گویند که انگار از جهنم آمده اند. انگار در ایران هیچ اثری از مدرنیته وجود ندارد و هر آنچه ایرانی ها انجام می دهند غلط است چون در ایران انجام می شود و هر آنچه خارجی ها انجام می دهند درست است باز به خاطر اینکه خارجی ها آن را انجام می دهند و ایرانی ها انجام نمی دهند!
این دسته از ایرانیان به تدریج دچار یک بدبینی مفرط می شوند و حاضر نیستند هیچ پدیده ی خوب و مثبتی را در ایران قبول کنند و به همه چیز با دیده ی شک، تردید و توطئه نگاه می کنند. آنها به طور مثال باور نمی کنند که چند نفر جوان پسر و دختر یک گروه موسیقی را می توانند در ایران تشکیل بدهند به همین دلیل باور ندارند که مثلا گروه "رستاک" دارند در ایران کار می کنند. و وقتی ثابت می شود که آنها در ایران حضور دارند و کار می کنند پشت آن توطئه ای می بینند و دست آخر از اصطلاح "سوپاپ اطمینان" استفاده می کنند! این دسته از ایرانی های مهاجر در بیش از سی سال گذشته گرفتار و اسیر مانده اند و هنوز با خاطرات گذشته و رویاهای دست نیافته ی آینده زندگی می کنند و هر لحظه نفرین می فرستند بر کسانی که آنها را دچار این وضعیت کرده اند. آنها "مهران مدیری" را نمی شناسند و خبری از سریال ها و کارهای او ندارند اما "صمد آقا" و "دایی جان ناپلئون" را از حفظ هستند. اما همین دسته از ایرانی ها هم همواره امید بازگشت به کشور خود را دارند و هر لحظه و هر جا به یاد خاطرات کودکی خود هستند به یاد نوجوانی، جوانی، به یاد پدر، مادر، خواهر، برادر و به یاد کوچه و خیابان...

کمتر دیده ام ایرانی های مهاجر در کشور عمان از یکدیگر هراس و نگرانی داشته باشند که علت آن هم به خاطر روابط گرم و خوب دو دولت ایران و عمان است پس درعمان مهاجر سیاسی دیده نمی شود در حالی که این موضوع به ویژه در کشورهای اروپایی بسیار دیده می شود و این از دلایلی است که ایرانی ها کمتر می توانند به یکدیگر اعتماد کنند. البته تعداد و نوع مهاجرین ایرانی در هر کشور عامل تعیین کننده ای در روابط میا‌‌ن ایشان است کما اینکه در "دبی" به علت تعداد پرشمار ایرانی ها و گوناگونی فرهنگی و طبقاتی به راحتی نمی شود به همه اطمینان کامل داشت در حالی که در کشور عمان اغلب مهاجرین ایرانی در مشاغل و کارهای با درآمد متوسط و بالا کار می کنند و در ضمن هیچ گونه فعالیت سیاسی به ویژه بر علیه دولت ها ی متبوع به اتباع خارجی داده نمی شود.
می‌ شود گفت زندگی ایرانی مهاجر در عمان از زاویه ی دید اقتصادی بهتر از زندگی در اروپا و همین طور کانادا یا استرالیاست. مسئله ی مهم درآمد و هزینه ی خانوار است. اکثر شغل ها ی فنی و تخصصی از حقوق و مزایای خوبی برخوردار هستند و در کنار آن مالیات و عوارض نیز در حد بسیار ناچیز است.
به همین دلیل است که اروپایی های ساکن مسقط که در ویلاهای بسیار خوب با همه ی امکانات زندگی می کنند، خدمتکار دایم دارند، چندین ماشین و قایق تفریحی دارند... به این موضوع معترف هستند که همین سطح زندگی به طور مثال در انگلیس چندین برابر هزینه دارد که با سطح درآمد‌ها و مالیات‌های متعدد در آن کشور و به ویژه رکود اقتصادی حال حاضر همخوانی ندارد.

از آنجایی که کشور عمان ویزای اقامت دایم یا تابعیت را به آسانی به مهاجران نمی دهد و همینطور حمایت اجتماعی از مهاجران از نوعی که در کشور‌های دمکراتیک مرسوم است در اینجا وجود ندارد پس ایرانیان هم مانند خیلی دیگر از ملیت های مشابه آینده ی طولانی مدت خود را در اروپا، آمریکا و کانادا یا استرالیا جستجو می کنند تا بلکه با گرفتن تابعیت آن کشورها بتوانند از امکانات و حقوق در نظر گرفته شده برای شهروندان آن کشورها استفاده کنند. گروه دیگری از ایرانی های مقیم مسقط هم برنامه ی روشنی برای آینده ندارند پس تنها چشم امیدشان به آن سوی آبهای گرم دریای عمان و خلیج فارس است و همواره به بازگشت به ایران می اندیشند و بر این اساس اغلب سرمایه گذاری خود را نیز در ایران انجام می دهند.

بارها از ایرانیان مقیم عمان شنیده ام که برخورد مردم و مسئولان اداری در کشور عمان با ایرانی ها اصلا قابل مقایسه با کشورهای اطراف نیست. مثلا گواهینامه ی رانندگی ایران درعمان قابل پذیرش است و به راحتی ترجمه و گواهینامه ی عمانی برای آن صادر می شود در حالی که گواهینامه ی بسیاری دیگر از مهاجرین از کشورهای دیگر دنیا در این کشور اعتبار ندارد و ایشان باید تمام تمرین ها و امتحانات رانندگی را برای دریافت گواهینامه ی عمانی از اول آغاز کنند که البته زمان طولانی تا حتی یک سال را شامل می شود.
پرواضح است که این گونه رفتار با ایرانیان مهاجر در همه ی کشورهای دنیا رایج و معمول نیست و بسیار شنیده ایم سختی ها و گرفتاری هایی را که برای مهاجرین ایرانی به خاطر ملیت ایشان پدید آورده اند.
امروزه احزاب راستگرا در کشورهای اروپایی یکی از مسائل اصلی شان محدود کردن و حتی ممنوع کردن مهاجرت خارجی ها و به ویژه مسلمانان به آن کشورهاست و در این روزها به بهانه ی مبارزه با تروریسم شدت بیشتری هم گرفته است.
از طرف دیگر پدیده ی بحران اقتصادی در اروپا و کاهش فرصت های شغلی بیش از همه برای مهاجران مشکل ساز شده است چرا که برای شهروندان محلی آن‌ کشور ها  به آسانی پذیرفتنی نیست که خود و فرزندانشان بیکار باشند اما مردمانی از دوردست جهان با فرهنگ و شکل و شمایل متفاوت و ناآشنا مشغول به کار در زادگاه ایشان باشند.

ادامه دارد...