تیرماه سال 1377 بود که چیزهایی درباره پیاده روی یک گروه از آزادگان میان تهران تا مشهد شنیدم. بنا بود این گروه در مرداد ماه به دلیل ارادتی که به مرید وامامشان داشتند ، این مسیر را از حرم امام خمینی (خدابیامرز) آغاز کنند. بمانند همیشه سیدعلی اکبر ابوترابی ( آقا سید) در راس هماهنگی امور قرارداشت و سایر آزادگان به فراخور حال خودشان کمک می کردند. جالب آنکه بر خلاف گمان من ، همه قیافه و تیپ های حاضران ، ورزشکاری و آماده این پیاده روی 900 کیلومتری بنظر نمی رسید. از عصا بدست و پیرمرد و معلول تا ویلچری و ... در این میان بود و البته همه شان از آزادگان نبودند.
من نیز شامگاه خود را به ایشان رساندم تا بامداد به همراه آزادگان راهی شوم.ساعت 5 صبح پس از اقامه نماز حرکت روز نخست از سه راه افسریه آغاز شد...این سفر 17 روز ادامه داشت اما در این میان خاطراتی از آن خدا بیامرز برایم برجا ماند.
در طول مسیر در کنار جاده پول خرد و سکه بسیار دیده می شد. سکه های دیدم ازیک ریالی و دوریالی تا یک تومانی ودوتومانی و پنج تومانی. برای من و دیگران این پرسش پیش آمد که چرا مردم پول و سکه در جاده می ریزند تا اینکه دریکی از جایگاه های استراحت دلیلش را پرسیدم ، پیرمردی که گویا سابقا راننده بود گفت ، این پولها و سکه را همه مردم در جاده نمی ریزند بلکه رانندگان بنا بر اعتقادی که دارند آن را از پنجره به بیرون پرتاب می کنند!
تعجب من ودیگران بیشتر شد تا اینکه وی ادامه داد این رانندگان بر این باورند که پس از برخورد یا مواجهه هرحیوان و جانور با کامیونشان ، می باید دست در جیب شده و هر میزان پول خردی که دارند برای دفع بلا به بیرون پرت کنند.
در این میان سید علی اکبر ابوترابی (خدابیامرز) که با وجود جثه کوچک خود ، سابقه رانندگی ماشین های سنگین را داشت، با تایید حرف آن پیرمرد ادامه داد ، این باور غلطست و آنها می باید این پولها را به نیت صدقه جمع آوری و به نیازمند برساند ... از ما نیز درخواست اگر سکه و پولی را هرچند ناچیز دیدیم از روی زمین برداشته و در صندوق های کمیته امداد بیاندازیم ، او می گفت پول ملی ارزش دارد حتی یک ریال، آن را باید حفظ کرد.
مصطفی ترک همدانی
وکیل دادگستری
hamedani_law@yahoo.com