در افق انتخابات ریاست جمهوری چشم انداز روشنی رخ نمی نمود. انسداد با تمام وجوه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود ترکتازی می کرد. گویی ایران رنجور و کهنسال به دنبال "سفری دشخوار و تلخ از دهلیزهای خم اندر خم و پیچ
اندر پیچ از پی هیچ* " به بن بست تاریخ رسیده بود. گروهی که 8 سال مدام بر طبل دروغ و ویرانگری می کوبیدند و کشور و تاریخ آن از کوروش تا امروز را به گروگان گرفته بودند، قصد مصادره "بهار" را نیزداشتند. عنوان یادداشت هم برآمده از آن فضا و این نیّت بود.
در نوشتار آمده بود:"نشانه های بهار را می توان نوزایی و اعتدال دانست" و " اعتدال همان کلید واژه ی گمشده ایست که کشور ما به آن نیاز دارد . امروزه مهم ترین وظیفه هر ایرانی است که در حدّ خود بکوشد اعتدال را به جامعه باز گرداند و این بهترین درسی است که می توان از بهار گرفت".
این عبارات اگرچه به نیازی مبرم و واقعی اشاره داشت ، امّا در آن زمان سودایی دوردست و آرزویی نایافتنی می نمود. شگفتا که در اندک فاصله ای آونگ تاریخ ایران پس از سه دهه که مدام میان چپ و راست و افراط و تفریط نوسان داشت، در میانه و بر مدار اعتدال قرار گرفت. اکنون پس از گذشت یک فصل می بینیم که این رویداد فرخنده به طور روزافزون توسط همه مردم و گروه های اجتماعی به جز سوداگران بحران ها مورد استقبال قرار گرفته است. تحقق این پیروزی توسّط ایرانیانی صورت گرفت که در انتخابات قدرت تشخیص خود را نشان دادند و زمینه ساز بازگشت اعتدال به جامعه شدند. مسّرت و شادمانی عمومی از نتیجه ای که حاصل شد در کنار امید برشکفته از عزمی ملّی شبی رؤیایی و توصیف ناپذیر آفرید و در ادامه منش حکومتی و رفتارشناسی اجتماعی نشان داد که کشور در رؤیایی یک شبه فرو نرفته بلکه از خوابی طولانی بیدار شده و درس خود را از بهار گرفته است. و این همه در فصلی رخ داد که اینک در روز پایانی آن هستیم و به جاست که در سپاس و ستایش آن بگوییم "زنده باد تابستان".
*شعراحمد شاملو