شاید کره شمالی تنها کشور روی کره زمین است که در آن، دولت، فرمانروای کل است و همه شئون زندگی مردم را مدیریت می کند.
مشاهدات و شنیده های من از پیونگ یانگ گواه این است که مردم به دولتی توتالیتر تن داده اند که البته خیالشان را در برخی امور ، تا پایان عمر، راحت کرده است.
مسکن
در کره شمالی همه خانه دارند و در عین حال هیچ کس خانه ندارد.معنای این عبارت آن است که در سراسر این کشور، هیچکس کارتن خواب نیست و در سرمای زمستان ، کسی ازبی خانمانی نمی میرد. دولت، در سراسر کشور، از شهر گرفته تا روستا، برای همه سرپناه ساخته و می سازد و بدون اینکه به مالکیت مردم درآورد در اختیارشان می گذارد.به این ترتیب کسی مالک نیست و طبعا مستاجر هم معنا ندارد.
درپایتخت کره شمالی، همه خانه ها به شکل آپارتمان است و به ندرت، مجتمع مسکونی کمتر از 10طبقه دیده می شود. برج های بلند نوساز، درهمه جای شهر، خودنمایی می کند. گرچه امکان بازدید داخل خانه ها را نداشتم اما ظاهر ساختمانها را شیک و امروزی یافتم. با این حال تعداد آپارتمانهای کهنه و محله های قدیمی کم نیست. ساکنان این خانه ها را کسانی تشکیل می دهند که از موقعیت اجتماعی پایین تری برخوردارند.کارگران، کارمندان جزء و نظامیان دون پایه در این گونه خانه ها زندگی می کنند.
غذاو پوشاک
در جوار مجتمع های مسکونی مراکز عرضه کالاهای مورد نیاز مردم هم تعبیه شده است. هر کس که خانه دارد، نان هم دارد. به این معنی که همه شهروندان دارای بن هایی هستند که نیازهای روزمره شان از جمله غذا و پوشاک با آنها تحویل می شود. این بن ها که به نسبت تعداد اعضای خانواده پیش بینی شده، حداقل معیشت شهروندان را تامین می کند.
اشتغال و بیکاری
ویژگی دیگر این که میزان اشتغال در کره شمالی صد در صد است و معضل بیکاری در آن یافت نمی شود. به واقع، در این کشور، دولت همه را سرکار می گذارد و به عبارتی نان مفت به کسی نمی دهد. همه کارمند دولتند که البته حقوق شان بر اساس شغلی که به آنها واگذار شده متفاوت است. بخش مهمی از حقوق کارمندان را دولت، عملا از طریق واگذاری مسکن و تحویل بن کالا به آنها پرداخت می کند و بقیه – که البته درمورد 80 درصد مردم، رقم قابل اعتنایی نیست- به صورت نقدی و پول توجیبی در اختیارشان قرار می گیرد.
راهنمای همراه من – و همچنین راهنمای چند خارجی دیگری که فرصت حرف زدن با آنها را پیدا می کنم، وجود فاصله زیاد طبقاتی را منکر می شوند، اما مشاهده مجتمع های مسکونی شیک و مدرن درپاره ای نقاط شهر در چندکیلومتری خانه های کهنه و محله های نه چندان تمیز، برای راستی سنجی حرفهای راهنماها کافی است.
در کره شمالی بیش از 80درصد بانوان کار می کنند. آنها که روستایی اند به کشاورزی می پردازند . کار برای آنها عملا اجباری است زیرا بخش عمده ای از اقتصاد خانواده به کار آنها بستگی دارد. در شهر هم قاعده مشابهی حاکم است با این تفاوت که در شهر، تمام کارهای خدماتی بر عهده آنهاست. خدمتکاران هتلها، پیشخدمتهای رستورانها، فروشنده های فروشگاهها، بعضی ماموران راهنمایی و رانندگی، کارگران مسئول نظافت شهرداری در خیابانها و پارکها را زنان تشکیل می دهند. با این حال، مسئولیت کارهای سنگین از جمله فعالیت های ساختمانی و عمرانی را مردها بر عهده دارند. این صحنه که تعداد زیادی کارگر، به صورت متراکم مشغول کندن پاده رو یا پارک یا آماده سازی باغچه هستند را بارها دیدم. یک بار که شمردم، 18 نفر داشتند خاکهای یک فضای حدود 30متری را برای تبدیل به به یک باغچه کوچک، تسطیح می کردند. در واقع ترجیح داده شده بود همه به نحوی مشغول باشند و بیکاری گریبان کسی را نگیرد.
میزان درآمد
تلاش برای یافتن میزان دستمزدها به در بسته می خورد. راهنماها که قریب به اتفا قشان جوانهای مجرد هستند، نان خور پدرومادرند و می گویند از درآمد خانواده بی خبرند. در هتل هم با وجود چندین بار سوال از کارکنان بخشهای مختلف نتوانستم کسب اطلاع کنم. این احساس که سطح درآمد، رازی است که دیگران و بخصوص خارجی ها نباید از آن سر درآورند، خیلی زود به من و دیگر دوستانی که آنها هم پیگیر موضوع بودند، دست داد.
یافته های بعدی من می گوید، درصد نه چندان بالایی از مردم(حداکثر10درصد)، درآمدهای خوبی دارند و خوب هم خرج می کنند. این افراد را نظامیان عالی رتبه، مقامات حزب حاکم و مسئولان ارشد دولتی تشکیل می دهند.
پول رایج در کره شمالی، وون(von) است اما در فروشگاههایی که به آنها سر زدیم، دلار، یورو و یوآن چین هم برای خرید و فروش مورد استفاده قرار می گیرد.
اتومبیل شخصی
در مسیر فرودگاه به هتل در روز اول، همه خودروها یا اتوبوس و مینی بوس اند یا تاکسی .انتظار این است که با نزدیکتر شدن به شهر، اتومبیلهای شخصی را هم ببینیم اما این انتظار محقق نمی شود چون اتومبیل شخصی اصلا وجود ندارد.معدود اتومبیلهای سواری که در شهر رفت وآمد دارند، همگی دولتی اند و به اموری مثل تشریفات و کارهای اداری مشغولند. تک و توک هم اتومبیلهای سفارتخانه هاست.
این ویژگی باعث می شود که هیچگاه در پیونگ یانگ، ترافیک به وجود نیاید. مردم سه وسیله نقلیه عمومی دارند. اتوبوس، تراموا و مترو. تاکسی هم بدلیل گران بودنش مورد استفاده زیادی ندارد. بنا براین هروقت که تاکسی خالی بخواهی موجود است. بسته به مسیری که انتخاب می کنی از 10 دلار کرایه می گیرند تا 30 و 40 و 50.
توضیح راهنماها در باره اینکه چرا مردم ماشین ندارند، جالب است: مردم بدون ماشین سالم تر هستند، چون فرصت دارند پیاده روی کنند و چاق نشوند.
معنای این حرف آن است که اکثر سفرهای درون شهری مردم پیونگ یانگ، پیاده انجام می شود. هر روز صبح تعداد زیادی از مردم در پیاده رو ها به سمت محل کاریا تحصیل روان هستند. اتوبوس و تراموا بیشتر برای میانسالان و مسن ها بکار می رود و گاه، بیسار پرتراکم است.
در طول روزهایی که مسابقات وزنه برداری باشگاههای آسیا در استادیوم 6هزارنفری برگزار می شد، از فاصله چندین کیلومتری، افرادی را که غالبا با لباسهای متحدالشکل و با پای پیاده مسیر منتهی به ورزشگاه را طی می کردند دیدم.
سیستم حمل و نقل شهری- به استثنای تاکسی ها که نو و عموما ساخت چین است- فرسوده و کهنه است. اتوبوس ها رنگ و رو رفته به نظر می رسند و همگی از طریق اتصال به کابلهای برق که اززیر آن عبور می کنند به حرکت در می آیند. تراموا هم که در بخشهای قدیمی تر شهر فعال است، روی ریلهای فدیمی راه میرود و صدای تلق تولوقی که از آن در میاید، عمرش را به رخ می کشد. حتی از اینکه با رنگ و لعاب تازه، قیافه ترامواها را شاداب کنند خودداری شده است. انگار اصرار دارند، فرسودگی و افسردگی حاکم بر جسم و روح شهر را – که بعدا به آن می پردازم - در نتهای موزیک ناله ای که از تراموا به گوش می رسد، بر سر بیننده آوار کنند.