در آن دوران دشواری وتنهایی مردان مردی پیدا شدند که از آن جنگ ناخواسته گنجی جاودان ساختند، و خود را نیز به ستارگان درخشان تاریخ تبدیل کردند. آنان که به هنگام خطر فداکاری کرده و جان خود را برای سلامت و امنیت دیگران سپر می کنند، در هر فرهنگی عزیز و ارجمند هستند. برگزاری مراسم رسمی ادای احترام به سربازانی که در جنگ ها جان باخته اند عادتی مالوف و رسمی معروف در همه کشورهای جهان است؛ حتی کشورهایی که اعتقادی به آخرت ندارند! و مرگ را پایان هستی و به معنای نابودی بشر می دانند.
بلندای مقام شهیدان و ایثارگران
طبیعی است برای ما که نه تنها چنین نمی اندیشیم، که حیات واقعی را در آن سرا جستجو می کنیم، مساله کاملاً متفاوت است و شهیدان و ایثارگران، افزون بر همه عظمتی که از نگاه دیگران دارند، در نظر ما از فضیلت و عظمت جهاد در راه خدا نیز برخورداند. جهاد در راه خدا، چه فرجام نیک پیروزی و بازگشت فاتحانه در پی داشته باشد و چه به فرجام نیک دیگر، یعنی شهادت منجر شود( سوره توبه، آیه52)، ارزشی بی نظیر و دری از درهای بهشت ورحمت خدا است که به فرموده امیر مجاهدان، علی علیه السلام در نهج البلاغه، تنها به روی بندگان خاص او باز می شود.
چنانکه معلوم است ، مجاهدان را از نگاهی می توان به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که با تقدیم جان خود به جانان می رسند و به عهد خود وفا می کنند و گروهی دیگر که به رغم آمادگی و جان فشانی، باز هم در این دنیا می مانند(سوره احزاب، آیه 23). گروه نخست را شهدا نامیده اند و گروه دوم را ایثارگران؛ گر چه هر دو گروه هم شهیدند و هم ایثارگر.
به هر حال هر دو گروه بر عهده ما حقوقی دارند و ما نیز در برابر خانواده و بستگان آنان وظایفی سنگین بر دوش داریم.
نخستین حق آنان، و تکلیف ما شناخت مکانت آنها و زنده نگهداشتن یاد و خاطره حماسه ای است که آفریدند. فراموشی جنگ ناسپاسی و خسارت بار است و خسارت بارتر از آن تحلیل های نادرست و کوته نظرانه ای است که از ذهن های علیل و یا دل های مریض تراوش می کند. امروز و در فضای آرام و شفاف، خرده گیری از آن روزها آسان است اما نه جوانمردانه. روشن است که هیچ عاقلی آنچه را شد، بهترین کار ممکن نمی داند ولی هیچ خردمندی هم به خود اجازه نمی دهد که بدون در نظر گرفتن شرایط و مقدورات آن روزگار، داوری نماید.
از این رو بود که امام شهیدان پس از پایان هشت سال دفاع مقدس گفت: « چه کوتهنظرند آنهایى که خیال مىکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بی فایده است! در حالى که صداى اسلامخواهى آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسى مردم در امریکا و اروپا و آسیا و آفریقا ، یعنى در کل جهان ،از جنگ هشت ساله ماست... ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم....».
فرهنگ جنگ؛ راه نجات از مشکلات
نکته دیگر فرهنگ جنگ، یا همان فرهنگ جهادی است که مهمترین و کارآمدترین میراث دفاع مقدس برای ما است. باید باور کرد که هنوز هم همان فرهنگ است که راه حل مشکلات ما و همه بشریت است. بزرگترین جفا به شهیدان و ایثارگران فراموشی فرهنگی است که آفریدند، ونشانه آن از یاد بردن اربابان نعمتی است که امروز بر سر سفره فداکاری آنان نشسته ایم. رئیسی که هر روز دِینِ خویش به ایثارگران را به یاد نیاورد و نیز دیگران را به آن هشدار ندهد، ناجوانمردی است که دیر یا زود، اما حتماً، سزای ناسپاسی را خواهد دید و دیگران هم صدای شکسته شدن استخوان ها و سقوط او در چاه نکبت و نخوت را خواهند شنید.
امام (ره) نهیب می زد که: « من در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند » و نیزدرآخرین پیام به مناسبت هفته بسیج گفت: « من دست یکایک شما پیشگامان رهایى را مىبوسم و مىدانم که اگر مسئولین نظام اسلامى از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهى خواهند سوخت».
آزموده را آزمودن خطا است
این تجربه تلخی است که دیگران هم کرده اند. بازخوانی این خاطره را به کسانی توصیه می کنم که گهگاه سخنانی می گویند که کمتر از جفا نامی ندارد. باراک اوباما، رییس جمهور فعلی آمریکا، در کتاب خاطرات خود از روزهای نخستی می نویسد که به زعم خودش آرمان خواهانه، به عنوان سناتور وارد سنا شده و از تغییر رویکردها و بی توجهی مقامات عالی به مشکلات اصلی جامعه و منافع ملی کشور تعجب می کند. او در مقام ریشه یابی مساله می گوید: « شبی در یک مهمانی با یکی از کارمندان واشنگتن شروع به صحبت کردم. او نزدیک به پنجاه سال در اطراف کنگره خدمت کرده بود. از او پرسیدم چه چیز باعث تغییر فضای واشنگتن از آن زمان به وضع حاضر شد.
و او بیآنکه تردیدی به خود راه دهد جواب داد: مربوط به نسله، اون موقعها هر کسی در واشنگتن بود و هر مقامی داشت تو جنگ جهانی دوم خدمت کرده بود. ممکن بود که سر مسائل مختلف ... به هم بپریم، خیلی از ماها پیشینههامون با هم فرق داشت، از محلههای مختلف بودیم، فلسفههای سیاسی متفاوت داشتیم اما اون جنگ وجه اشتراک همه ما بود. اون تجربه مشترک نوعی احترام و اعتماد میان ما برقرار کرده بود. کمک میکرد که اختلافهامونو فراموش کنیم و کار انجام بدهیم.»