به گزارش خبرآنلاین، ماده 27 لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست این روزها جنجال برانگیز شده است، ماده ای که به سرپرست، اجازه ازدواج با فرزندخوانده را می دهد. در همین رابطه میزگردی نیز با عنوان "ازدواج سرپرست بافرزند خوانده" در کافه خبر برگزار شد که به بررسی این موضوع پرداخت.
اما مطرح شدن این بحث، موضوعات مربوط به فقه و اخلاق را به یاد می آورد. حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی فاضل میبدی، استاد حوزه علمیه و محقق و پژوهشگر، در گفت و گویی با شفقنا موضوع تقابل فقه و اخلاق و ابعاد فقهی لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را بررسی کرده است. نکات مهم مطرح شده در این گفت و گو را در ادامه می خوانید.
* در قرآن مجید که نخستین منبع و مهم ترین و محکم ترین سند دینی مسلمانان است، اخلاق بر قانون حاکم می شود یعنی روح و رسالت کلی قرآن، تحکیم مبانی اخلاق در جامعه است. اگر در جامعه ای اخلاق وجود نداشته باشد، هر چند آن جامعه، قانونمدار باشد اما کنترل آن جامعه قانونی منهای اخلاق بسیار سخت است.
* در مورد مساله امکان ازدواج فرزندخوانده با سرپرست از نظر قانونی، فقه منعی برای این کار نمی بیند زیرا فرزندخوانده را فرزند واقعی نمی داند. فرزندخوانده، فرزند واقعی آن مرد یا زن نیست اما در این موارد این کودک به گونه ای از نظر روحی و روانی با این پدر یا مادرخوانده پیوند برقرار کرده که نگاه این کودک به آنها نگاهی مادرانه یا پدرانه است. نگاهی که او در عمق روح خود نسبت به این پدر و مادر دارد و نگاهی که این زن یا مرد نسبت به این بچه دارند، به طور کلی وضعیت روحی و روانی آنها مانع صورت گرفتن چنین کاری می شود.
* به اعتقاد من حتی در صورتی که این قانون، تصویب نیز شود، قانونی لغو است زیرا در چنین مواردی هیچ فردی حاضر به جاری کردن صیغه عقد نیست. اجرای صیغه عقد در این گونه موارد بزرگترین ضربه روحی را بر این کودک وارد می کند که برخلاف نظر قرآن است. شاید این قیاس درست نباشد اما اسلام فردی را که از مادری شیر خورده است، فرزند رضاعی او و در حکم فرزند آن خانواده تلقی می کند، به آنها محرم می شود و نمی توانند با او ازدواج کنند. 30-20سال رشد یک کودک در یک خانواده نیز کم از 15-10 روز شیر دادن نیست و به همان دلیلی که در اثر مدتی شیر دادن به یک کودک بیگانه، او مانند فرزند خود انسان تلقی می شود و ازدواج ممنوع است.
* متاسفانه در حوزه های علمیه به اندازه ای که روی فقه کار شده است، اخلاق را مورد توجه قرار نداده اند، این نقطه ضعف ماست. فلسفه و هدف فقه، تامین اخلاق است و فقه روشی بیش نیست.
* اگر روح فقه و روح قرآن در نظر گرفته شود، تصویب این قانون قواعد فقهی را رعایت نکرده است. هر قانونی که تنفر اجتماعی ایجاد کند، وهن به دین تلقی می شود. به طور مثال سنگسار در دنیای امروز پذیرفته نیست، امام(ره) هم فرمود که این کار را انجام ندهید. چرا؟ زیرا وهن به اسلام است، تنفر و انزجار روحی و روانی ایجاد می کند. تصدیق کردن اینکه مردی می تواند با دختری که خود او بزرگ کرده باشد، ازدواج کند، تنفری روحی روانی ایجاد می کند، وهن به اسلام می شود و نباید تصویب شود.
* در دنیای علمی امروز فقیه منهای کارشناس علمی در آن رشته نمی تواند نظر دهد. به طور مثال اگر فقیهی بخواهد در مورد احکام بانک، نظر اقتصادی دهد باید با اقتصاددان مشورت کند. در جرم شناسی و مجازات نیز به همین شکل است. اگر دختری بخواهد ازدواج کند و یک مشاور، روانشناس، روانپزشک تشخیص داد او آمادگی ازدواج ندارد و این ازدواج موجب آسیب به او می شود، فقیه باید تابع نظر آن روانشناس و مشاور باشد و این نظر علمی بر نظر فقهی حاکم می شود. در این مورد نیز به همین صورت است، اگر از نگاه علمی ثابت شود که چنین ازدواجی از نظر روحی و روانی مضرات و تاثیراتی منفی دارد، به اعتقاد من در اینجا باید نظر علم بر نظر فقه مقدم باشد.
/6262