به گزارش خبرآنلاین، کتاب «خاطرات سیاسی قوامالسلطنه» که به همت غلامحسین میرزاصالح از سوی انتشارات معین منتشر و روانه بازار نشر شده این روزها با استقبال مواجه شده است و به چاپ دوم رسیده. این کتاب شامل خاطرات قوامالسلطنه در دوره دوم و سوم نخستوزیری اوست. در سالهای دهه 1320 تا 1330 که ایران گرفتار حزببازی، تودهبازی، از بین رفتن آدمها و شخصیتها و شعارهای مختلف است، قوامالسلطنه خاطرات خود را نوشته است که نویسنده این نوشتهها را به واسطه یکی از دوستانش به دست آورده و در قالب کتاب تدوین و منتشر نموده است.
کتاب با نقدی 77 صفحهای آغاز میشود که گردآورنده 57 سال پیش در چندین شماره مجله خواندنیها منتشر کرده و در آنها به بررسی ویژگیها و نکات برجستهی یادداشتهای قوامالسلطنه پرداخته است.
بقیه کتاب متن یادداشتهای سیاسی قوامالسلطنه است که بصورت موضوعی دستهبندی شده و در فصلهای مختلف به موضوعاتی مانند «شوروی و تجزیه آذربایجان، طرح تجزیه ایران، شکایت ایران علیه شوروی، ورود پیشهوری به تهران و ...» میپردازد. فصلها براساس سیر تاریخی وقایع مرتب شدهاند و دوره زمانی بین سالهای 1324 تا 1326 هجری شمسی را در برمیگیرد.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم:
«قوامالسلطنه در آغاز یادداشتهای خود پس از شرح مسافرت به مسکو و ملاقات با استالین نوشته است: «من با یک صفای باطن نسبت به روسها به مسکو رفتم، در حالی که با یک مغز پر تزویر درباره آنها به تهران بازگشتم.»
پس از بازگشت از مسکو اولین مرحله بازیای که قوام میخواست با روسها بکند تشکیل حزب دموکرات ایران بود، زیرا او خوب میدانست که برای مقابله با جمعیتی موجود یک جمعیت مشابهی لازم است و تشخیص داده بود که با سرنیزه نمیتوان به جنگ اجتماع رفت. بنابراین برای از هم پاشاندن حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و حزب کومله کردستان لازم بود یک حزب قوی و متشکل در سراسر مملکت بهوجود آورد تا در هنگام لزوم بدست مردمی که در این حزب سیاسی اجتماع میکنند آن احزاب را کوبید و برای همیشه قلم قرمز به روی نام آنها کشید ...»
بنابراین گزارش، میرزا صالح 16 سال پیش بخشی از خاطرههای قوام را با عنوان «خاطرههای وزیر کار قوام» چاپ کرد؛ اما این خاطرهها و روزنوشتهای احمد قوام بود؛ نه وزیر کار او. به گفته او، شرح این ماجرا که چه شد در آن سال خاطرههای قوام با عنوان وزیر کار وی منتشر شد، طولانی است.
این پژوهشگر و مترجم میگوید که تنها فردی است که خاطرهها و روزنوشتهای قوام را در دست دارد و در این کتاب از خاطرهها و روزنوشتهای قوام به مسائل متعدد و مهمی میپردازد که درباره آنها مستندات و مکتوبهای تاریخی روشن و قابل استنادی نیست. با توجه به اهمیت این مقطع تاریخی و همچنین اهمیت قوام و نقشی که آن سالها بر عهده داشته، این مستندات و خاطرهها از اهمیت زیادی برخوردار است. به گفته این پژوهشگر حوزه تاریخ، در این کتاب خاطرات جالبی از قوام درباره جریان ملی شدن صنعت نفت، مذاکره با آمریکاییها و دیگر موارد مربوط به سیاست حکومت پهلوی در ایران آمده است.
در خاطره دیدار قوام با استالین اینگونه میخوانیم: «بنا به دعوتی که از جانب استالین به عمل آمده بود به تنهایی به ملاقات استالین به کاخ کرملین رفتم، ولی این ملاقات اثر بسیار نامطلوبی در من برجای گذاشت و شاید اعتمادم را در صداقت و صمیمت روسها نسبت به ایران متزلزل یافتم. من با نیتی پاک و ضمیری روشن برای حل و فصل قضیه ایران به مسکو رفته بودم و انتظار داشتم در ملاقاتهایی که با سران شوروی دست میدهد، آنها با نخست وزیری چون من که در روابط بینالمللی استقلال دارد و از سیاست خاصی متابعت نمیکند، با روشی دوستانه و مساعد وارد بحث و مذاکره شوند. لیکن استالین در نخستین ملاقات آمرانه و تحکمآمیز سخن گفت و این کاملاً مخالف انتظار و توقع من بود، خاصه این که هرگز حاضر نمیشدم با رئیس دولت کشوری دیگر، هر چقدر هم که بزرگ و مقتدر باشد، جز با رعایت احترام متقابل مجالست و گفتگو کنم. در همان جلسه اول استالین علاوه بر آن که با صراحت تمام اعطای امتیاز نفت شمال را به مدت پنجاه سال خواستار شد. در جواب سئوال من درباره تاریخ تخلیه ایران از قوای سرخ پاسخ صریحی نداد و آن را منوط به فرارسیدن زمان مناسب کرد. دریافتم که اعتمادم نسبت به سیاست روسها و حسننیت، ایشان تا حدی اشتباه آمیز بوده است و در همان لحظه از آمدن به مسکو برای مذاکره با روسها، در دل احساس ندامت و پشیمانی کردم...استالین که یک گرجی بسیار زیرک و با تجربه بود، معمولاً با سران کشورهای غربی دیگر و نمایندگان آنها با شدت و خشونت مطلب را عنوان میکرد. در مورد من نیز استالین به عصبانیت و ناراحتی درونیم پیبرد و دانست که در ملاقاتهای بعدی خشونت و تهدید را نباید نسبت به رئیس هیئت نمایندگی ایران ادامه دهد؛ زیرا امکان داشت برنامه اقامت خود را در مسکو قطع کنم و با یأاس از کنار آمدن با سران شوروی، در روش سیاسی خود تغییر محسوس بدهم و به اتکای دول غربی موضوع شکایت ایران را در سازمان ملل متحد به طور جدی تعقیب نمایم و افکار جهانیان را با طرح دعوی در شورای امنیت و جلسات رسمی سازمان ملل متحد علیه دولت اتحاد شوروی برانگیزم. در جلسات بعد کلام استالین تغییر یافت و در مقابل مردی سرکش و مقاوم به ملایمت گرایید».
قوام در بخش «انتخابات دوره پانزدهم مجلس» نیز خاطره جالبی نقل کرده است: «...روزنامههای اطلاعات و کیهان علیه من و دوستان نزدیک مقالات تند و انتقادآمیز منتشر ساختند. روزنامههای موسمی که معمولاً در مواقع لازم، با دریافت کمکهای مالی به وسیله استعمار انگلستان مورد استفاده واقع میشوند و علیه آزادیخواهان و وطنپرستان به کار میروند، از قبیل روزنامههای صدای وطن، صدای مردم، اقدام و از این قبیل، از هیچ هتاکی و اهانت به من و همکاران وفادارم دریغ نورزیدند. دکتر مظفر بقایی که با مساعدت و کمک من از ورطه گمنامی بیرون آمده و برای نخستین بار به مجلس راه یافته بود مأمور شد به عنوان این که من دیگر رهبر حزب دموکرات ایران نیستم، محل حزب دموکرات را که در آن موقع در کافه شهرداری بود، اشغال نماید. این شخص فرومایه و کم غیرت نیز به اتفاق گروهی چاقوکش و چماق به دست به محل حزب حملهور شد. حسین مکی نیز که موفقیت خود را در انتخابات مجلس شورای ملی از شهر اراک، مرهون مساعدت من بود از عضویت حزب دموکرات استعفا کرد و با نهایت بیشرمی مخالفت با من را آغاز نمود».
خاطرات سیاسی قوام السلطنه در 384 صفحه و با قیمت 14 هزار تومان به بازار نشر عرضه شده است.
6060