بداهه‌نوازی یعنی نواختن یک قطعه موسیقی بدون آمادگی و تمرین قبلی. حرفهایی حساب نشده که در مجالس سخنرانی بدون مطالعه و تفکر بر زبان مدیران و سیاستمداران جاری می شود را بداهه گویی می‌نامند.

 یکی از مشکلات آموزش و پرورش که با صدور یک بخشنامه وزارتی حل می شود، همین سخنرانی‌های بی در و پیکر مقامات است. این سخنرانی‌ها به دلیل پراکندن اطلاعات غلط به شدت زیانبارند. حاجی بابایی در مدت 44 ماه وزارت خود 562 سخنرانی انجام داد. تقریبا ماهی 13سخنرانی و اگر روزهای جمعه و تعطیل را کسر کنیم، او به طور متوسط هر دو روز بیش از یک سخنرانی عمومی داشته است. حاصل این سخنرانی ها چیزی جز اتلاف وقت معلمان و بودجه آموزش و پرورش نبوده است.

متاسفانه این رویه ادامه دارد. اگر اصرار مدیران بر سخنرانی است، لااقل بخشنامه شود که از روی نوشته بخوانند تا هم سنجیده‌تر سخن بگویند و هم نظر رییس جمهور در خصوص جایگزین کردن فرهنگ مکتوب به جای فرهنگ شفاهی تامین شود.

این روزها، حمیدرضا کفاش معاون پرورشی و دست راست وزیر آموزش و پرورش، روزهای پرمشغله‌ای را می‌گذراند. کار پردردسر او پرواز به استان های کشور برای شرکت در مراسم معارفه مدیرکل های جدید آموزش و پرورش و سخنرانی‌های تشریفاتی است. کفاش به عنوان معتمد وزیر در اغلب جلسات رسمی معارفه از باب انجام وظیفه پشت تریبون می‌رود. گاهی هم در این جلسات، نکات کارشناسی و تخصصی را چاشنی سخنان خود می‌کند. 

معاون پرورشی در مراسم معارفه جعفر پاشایی مدیر کل جدید آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی گفت: «به ازای 12 میلیون و 300 هزار دانش آموز، یک میلیون و 230 هزار معلم وجود دارد که با این حساب به ازای هر 10 دانش آموز، یک معلم در کشور وجود دارد.» معاون وزیر در این جمله از یک مقدمه غلط، نتیجه غلط‌تری گرفته است. تذکر این خطا از این نظر اهمیت دارد که ممکن است این سخن به واسطه جایگاه حقوقی گوینده، صحیح پنداشته شود و در جاهای دیگری مورد استناد قرار گیرد. آقای فانی وزیر آموزش و پرورش در تاریخ 30 شهریور امسال تعداد معلمان را یک میلیون و 30 هزار اعلام کرد که با رقم اعلامی معاون پرورشی، 200 هزار نفر فاصله دارد.

البته در سخنرانی‌های فی‌البداهه مسئولان ممکن است آمار و ارقام تا حدی کم و زیاد گفته شود، کما اینکه آمار یک میلیون و 30 هزار وزیر هم با آمار رییس مرکز آمار آموزش و پرورش 17 هزار نفر تفاوت دارد. یوسف نوری رییس مرکز آمار آموزش و پرورش تعداد کل معلمان و کارکنان این وزارتخانه را یک میلیون و 13 هزار نفر اعلام کرده است.

خطای 200 هزار در آمار یک میلیونی آن هم آمار معلمان عزیز که این همه در تریبون‌ها از نامشان تمجید می‌شود، قابل اغماض نیست! این اشتباه از یک فرد غیرمسئول به دلیل دسترسی نداشتن به آمار صحیح تا حدودی پذیرفته است، اما از مدیران ارشد وزارتخانه، اشتباه 17 هزار نفر (وزیر) و 217 هزار نفری (معاون) در بیان آمار معلمان پذیرفتنی نیست.

پرسش از آقای فانی این است که این همه تاکید بر جایگاه کارشناسان و کارشناسی، در عمل کجا باید دیده شود؟ پایه هر گونه تحلیل و برنامه ریزی، آمار و ارقام درست است. اگر آمار استنادی غلط باشد نتیجه گیری ها هم غلط از آب در می آید. به عنوان مثال در همین بحثی که کفاش مطرح کرده است، اگر آمار معلمان را یک میلیون و 13 هزار در نظر بگیریم، نسبت دانش آموز به معلم تغییر اساسی می کند.

نکته دیگری که آقای کفاش به ان توجه نکرده، این است که همه کارکنان آموزش و پرورش در مفهوم دقیق، معلم نیستند. اگر قرار است نسبت معلم به شاگرد را به دست آوریم باید کارکنان ستادی و ادارات کل و مناطق و نیز مدیران مدارس، معاونان و سایر پرسنل اداری مدرسه، همچنین آن 50 هزار معلم مازادی را که آقای فانی گفته‌اند، از رقم کل کارکنان کسر کنیم.

حدس می‌زنم آمار معلمان حاضر در کلاس چیزی حدود 650 تا 700 هزار نفر باشد. در این صورت نسبت دانش‌آموز به معلم عددی حدود 18 خواهد بود. از بحث آمار و اعداد که بگذریم، مهم این است که آقای کفاش چه نتیجه ای از طرح این مقدمه می گیرد؟ وی گفت: «در برخی از استان‌ها با مشکل نیروی انسانی مواجه هستیم که این موضوع باید با توزیع عادلانه رفع شود»! عدم توازن در توزیع نیروی انسانی مشکل امروز و دیروز آموزش و پرورش نیست. همه مدیران سابق تلاش کرده‌اند که توزیع نیروی انسانی عادلانه شود. یکی از موانع آن استخدام کشوری معلمان و سیستم نقل و انتقالات است که تا اصلاح نشود، این وضع ادامه دارد. کار یک مدیر اجرایی این نیست که صورت مساله ای را طرح کند و بعد در یک جمله بگوید این مشکل حل باید گردد!

متاسفانه همان اشتباهات مدیران قبلی تکرار می‌شود. چهارسال مدیریت تیم جدید هم مثل برق و باد می‌گذرد و باز هم ما می‌مانیم این آموزش و پرورش پرمساله و درمانده. آقای کفاش در ادامه صحبت خود می‌گوید: «خوشبختانه تغییر در آموزش و پرورش عرضی است و ما افراد را به عنوان مدیر و رئیس تربیت نمی‌کنیم، بلکه همه معلم هستیم.» این اظهارات بوی پوپولیسم می‌دهد که معلمان از آن خسته شده‌اند. اتفاقا یکی از اصلی‌ترین ضعف های آموزش و پرورش همین است که مدیر و رییس تربیت نمی‌کند. مدیریت امری تخصص است همچنان که معلمی هم امری تخصصی و حرفه ای است. بخشی از ساماندهی نیروی انسانی، باید تخصصی شدن مدیریت‌ها باشد تا با توفان انتخابات مدیریت آموزش و پرورش هر 4 یا 8 سال یکبار شخم نخورد.

معاون پرورشی در پایان گریزی هم به موضوع اشتغال بازنشستگان می‌زند و می گوید: «استفاده نکردن از این افراد نقص نظام مدیریتی ماست که باید برای رفع آن چاره‌اندیشی کر.»! این پرسش مطرح است که استفاده از بازنشستگان نشانه چیست؟ البته استفاده از بازنشستگان «به عنوان مشاوران در کمیته‌های مشورتی، فرهنگی، پشتیبانی و اتاق‌های فکر تخصصی »، اشکالی ندارد و خیلی هم درست است اما اگر درصد بازنشستگانی که در این مدت در این وزارتخانه پست مدیریتی گرفته‌اند اعلام شود، آمار بالای بازنشستگان که بر مسند معاونت و مدیرکلی و ریاست منطقه نشسته‌اند، به عنوان یک اشتباه مدیریتی در کارنامه وزیر ثبت می‌شود.

منبع: خبرآنلاین