سید صادق روحانی: پس از به نتیجه رسیدن توافق ژنو بر سر مسئله هستهای ایران برخی از کشورهای منطقه با نگاه تردید به این توافقنامه نگریستند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز بارها مخالفت و نارضایتی خود را از این توافقنامه اعلام کرده است. این مسایل ضرورت توجه بیشتر دستگاه سیاست خارجی کشورمان به مسئله همسایگان را مشخص میکند. جاوید قربان اوغلی از کارشناسان با سابقه وزارت امورخارجه ایران است که در کارنامه خود مدیرکلی آفریقای این وزارت خارجه و سفیر ایران در آفریقای جنوبی را نیز دارد. او در گفت وگویش در کافه خبرآنلاین با برشمردن مسایل ایران با همسایگانش تاکید کرد که ما محکوم به زندگی با همسایگانمان هستیم. او همچنین معقد است که گام دوم سیاست تعامل آقای روحانی باید آرام سازی و اعتمادسازی باشد. آرام سازی روابط با کشورهای منطقه و بعد هم اعتمادسازی با این کشورها. این همان خطی است که در دوره آقای خاتمی بود و متاسفانه بعد از آن مسدود شد.
مشروح گفت و گوی جاوید قربان اوغلی در کافه خبر در ادامه میآید:
اهمیت توجه به همسایگان در سیاست خارجی چیست؟ و چرا دولت یازدهم باید توجه ویژهای به همسایگان خود داشته باشد؟
همسایگی مسئلهای هست که در سیاست خارجی بسیار اهمیت دارد. مسئله به دولت یازدهم و دهم و اول و دوم مربوط نمیشود. به گونهای که برخی از نظریه پردازان سیاست خارجی همسایگی را نیمی از سیاست خارجی می دانند و اعتقاد دارند که با تجربهترین و قوی ترین کارشناسان باید در کشورهای همسایه مامور به خدمت دیپلماتیک بشوند. ژئوپولتیک افغانستان برای شوروی سابق آنچنان اهمیت داشت که که در بحبوحه اشغال افغانستان توسط شوروی آقای ورنسف که آن زمان قائم مقام وزیر خارجه اتحادیه جماهیر شوروی بود، به عنوان سفیر در افغانستان اعزام شد. همسایگی پیوند ناگسستنی با امنیت کشورها دارد. به خصوص اگر این مسئله در مناطقی باشد که آن مناطق به طور طبیعی دارای بحران هایی هستند. این بحرانها می تواند ماهیت مذهبی، فرهنگی و تاریخی داشته باشد. هر یک از این موارد قابل بررسی مبسوطی است. در دورهای که افغانستان مدتی در اختیار طالبان بود ما دیدیم که چه خطرات امنیتی در مرزهای شرقی ما را تهدید میکرد. مسئله مواد مخدر به عنوان یک تهدید همیشه منشا صدورش مرزهای شرقی بوده است. درمرزهای غربی نیز عراق تحت حکومت حزب بعث حتی در زمان رژیم قبلی نیز تهدیدی برای ایران بود و دو کشور مرزهای نا آرامی داشتند. همسایگان محکوم به زندگی در کنار یکدیگر هستند. شاید بتوانید عناصر دیگر موثر در قدرت و یا مسایل مربوط به قدرت ملی را تغییر بدهید ولی همواره همسایگی یک اجبار برای کشورهاست که باید با هم زندگی بکنند و مرزهای آبی یا خاکی امنی در کنار هم داشته باشند. این ها نشان میدهد که همسایگی جزئی از دغدغهها و مشغلههای ذهنی هر کشور، حاکمان و هر حکومتی است که باید همواره در تلاش باشد که تا آنجایی که امکان دارد هرگونه تهدیدی را از مرزها و از همسایگان کاهش داده و این تهدیدها را به فرصت بدل کند.
مهمترین مسایل ما در منطقه نسبت به همسایگانمان چیست؟
بعد از فروپاشی شوروی تعداد همسایگان ما زیاد شد. قبلا ما در مرزهای شمالی ف:/.(ط اتحاد جماهیر شوروی را داشتیم، در مرزهای شرقی دو کشور پاکستان و افغانستان با ما هم مرز بودند و در مرزهای غربی هم کشورهای ترکیه و عراق بودند و درجنوب هم با یک آبراه مشترک، 6 کشور حوزه خلیج فارس کنار ما بودند. بعد از فروپاشی شوروی و تبدیل آن به چند کشور ، تعداد همسایگان ما هم افزایش پیدا کرد و علاوه بر ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان در شمال دریای خزر هم همسایگانی داریم. مسایل ما با همسایگانمان به اینکه به کدام کشور و کدام همسایه نظرداریم تفاوت دارد. اگر بخواهیم به طور اجمالی در مورد این مسئله بحث کنیم، در مرزهای شمالی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،مسئله تقسیم عمق و سطح دریای خزر و منابعی که عمدتا نفت در دریای خزر است، با کشورهای حاشیه آن اختلاف داریم. قبل از به وجود آمدن این کشورها بر اساس موافقتنامهای موجود بین ما و اتحاد جماهیر شوروی کاملا مشخص بود که تقسیم دریای خزر به چه شکل است. درسالهای اخیر اجلاسها وگفتگوهای دو جانبه و یا چند جانبه برای حل این مشکل برگزار شده و باید این مسئله را به یک سرانجامی برسانیم.
از سالها پیش و در دوره دولتهای پیشین مسئله رژیم حقوقی دریای خزر مطرح است. چرا این مسئله حل نمیشود؟
از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید این مسایل مطرح بود. هر کشوری تلاش میکند که بیشترین سهم را از همین دریاچه و منابع زیر زمینی آن داشته باشد. شیلات، مسایل امنیتی، رفت و آمد کشتیها و.... اینها مسایل دیگری است که باید مدنظر قرار بگیرد. اینکه چرا حل نمیشود، تفاوت در رویکردها کشورها حاشیه حزر و رژیمهای حقوقی است .
در یک جمع بندی اجمالی در این بخش باید بگویم که ما محکوم به زندگی با همسایگانمان هستیم. ما نمیتوانیم همسایگانمان را از مرزهایمان دور کنیم. نکته دیگر اینکه همواره کشورها با توجه به همه اختلافاتی که میتوانند با هم داشته باشند، منافع مشترکی دارند و این منافع مشترک باید از سوی کشورها مورد اهتمام باشد و این ها بیایند با تکیه بر آن منافع مشترک و حتی تعریف جدیدی از منافع مشترک در این جهان متلاطم همگرایی خود را بیشتر کنند.
بگذارید سوالی را در حاشیه بپرسم و آن اینکه در داخل برخی مطرح میکنند الآن که دولتی همسو با ایران در عراق بر سر کار آمده است و دیگر ما نباید مسئله غرامت جنگ تحمیلی را پیگیری کنیم. آیا میتوان از چنین استدلالی دفاع کرد؟
آقای خاویر پرز دکوئیار(دبیرکل وقت سازمان ملل) در بیانیه ای که بر اساس قطعنامه 598 صادر کرد عراق را شروع کننده جنگ اعلام کرد. بنا براین غرامت از سوی کشور شروع کننده جنگ بر اساس بند 6 قطعنامه 598، باید پرداخت شود. ممکن است به مصالح سیاسی، اکنون ایران درباره دریافت غرامت سخنی به میان نیاورد و یا تاخیر در پرداخت کل و یا بخشی از آن را بپذیرد ، ولی این امر نمی تواند نافی غرامتی باشد که بر گردن دولت عراق است. تصمیم گیری در این مورد در ایران نیز بر عهده کسانی که نام بردید نیست و آنان در مقامی نیستند که بخواهند از آن صرف نظر کنیم. مرجع این کار مجلس است.آقای هاشمی رفسنجانی هم در مصاحبهای که اخیرا با فایننشال تایمز داشتند مسئله غرامت را مطرح کردند و این به این معناست که این مسئله به عنوان یک فایل باز مطرح است. اینکه کسی بگوید چون دولت عراق همسو با ماست پس ما باید این غرامت را ببخشیم حرف صحیحی نیست ، نظام های سیاسی تغییر می کنند و تضمینی نیست که همیشه دولتی همسو با ما در عراق حاکم باشد. اگر این وضعیت فعلی تغییر بکند و ما هم اعلام کرده باشیم که غرامت را بخشیدیم، هرکسی هم که روی کار بیاید، از این حرف شما به عنوان سند استفاده خواهد کرد. نکته دیگر اینکه که این پول مربوط به ملت است و این ملت است که خسارت دیده است. حاکمان نماینده ملت هستند.
در حال حاضر عراق برنامه وسیعی برای توسعه صنایع نفت را با سرمایه گذاری کشورهای خارجی آغاز کرده و قرار است تا چند سال دیگرسقف تولید خود را به 12 میلیون بشکه برساند. این در حالی است ایران برای توسعه ظرفیتهایش در حوزه نفت و گاز نیازمند سرمایه گذاری خارجی است. اما به دلایلی که می دانید این کار با مشکلاتی روبروست. این به معنای افزایش تولید عراق در این حجم با توجه به نیاز بازار یعنی جایگزینی نفت ایران است. در چنین شرایطی چه دلیلی دارد که ما اینگونه مطالب را مطرح کنیم؟
البته من هم واقفم که در مرزهای غربی با ساقط شدن صدام و رژیم بعثی و خصوصا خروج نیروهای آمریکایی از عراق و حاکمیت یک دولت همسو با ایران ما برگ برنده را در دست داریم و برای اولین بار در تاریخ عراق بعد از مدتها شیعیان به سهم واقعی خود از قدرت دست پیدا کردهاند. اما عراق همچنان ناامن است و باید ببینیم که رقابت و چالش منطقهای بین قدرتهای تاثیرگذار در عراق به کجا خواهد رسید.
سایر مسایل ما با همسایگانمان چیست؟
در مرزهای غربی ما تحولات سریعی در مسائل کردها را شاهد هستیم. با توجه به تحولاتی که در سوریه رخ داد، آقای اسد به خاطر بقای خود کردهای آنجا را مسلح کرد ، در سوی دیگر مسئله اقلیم کردستان عراق مطرح است که یک دولت خود مختار در درون دولت عراق است و اختلافات اقلیم کردستان با دولت مرکزی بسیار زیاد است. موضوعات تاریخی و تقسیم منابع و مسائل مورد اختلاف است که به مثابه آتش زیر خاکستر است. پراکندگی کردها در عراق و ایران و ترکیه ودر سوریه که با توجه به چشمداشت برخی قدرتهای فرامنطقهای به اینها مسایلی است که نمی توان از آنها غفلت کرد. البته تعهد اکراد ایران به کشور، یکپارچگی و وحدت ملی بسیار زیاد است.
آیا مسئله کردها میتواند برای ما یک مسئله امنیتی باشد؟
بله ، اما این تهدید لزوما از جانب کردهای ما نیست. کردهای ما در طول تاریخ مشکلی برای ما ایجاد نکردند. آنچه که میتواند منشا یک تهدید بشود مسئله قومیت کرد و شرایطی که بر عراق حاکم است و همچنین مطامعی که برخی از قدرتهای فرامنطقهای برای اقلیت کرد دارند، اینها ممکن است هر زمانی مشکل ایجاد کند.
دو مسئله هست که بر روابط ما با همسایگانمان تاثیر گذاشته است. یکی مسئله سوریه و دیگری مسئله پرونده هستهای و توافق اخیری که به دست آمد. برای جلوگیری از افزایش تنشها با همسایگان در ارتباط با این دو مسئله چه باید کرد؟
فصل مشترک این دو مسئله تبدیل شدن ایران به یک قدرت بلامنازع منطقهای است. آنچه که مایه نگرانی بعضی از کشورها شد ، این بود که آنها احساس کردند که ایران یک قدرت هژمونیک میشود. این به چند دلیل بود. اول آنکه ایران توانسته است به تایید تمامی قدرت های جهان دست برتر را در عراق داشته باشد. عراق تنها یک کشور نیست. عراق و ایران با همدیگر نزدیک به یک چهارم ذخایر شناخته شده نفت جهان را دارند. ایران و عراق در حدود 24 درصد ذخایر شناخته شده نفت جهان را دارند.
نکته دوم اینکه در بحران سوریه :77/ه نزدیک به سه سال از آن میگذرد، ایران علیرغم اراده قدرتهای بزرگ منطقهای و بین المللی که صراحتا از ضرورت تغییر قدرت در سوریه صحبت می کردند و فکر میکردند که با رفتن اسد مشکلاتشان حل میشود، از اول در کنار سوریه ایستاد و یکی از مولفه های تاثیر گذار بر بقاء اسد است. در این بحران که یک طرف آن ، ایران به همراهی چین و روسیه از یک طرف و آمریکا، اتحادیه اروپا و برخی کشورهای عربی منطقه با تمام حجم سرمایهگذاریها طرف دیگر هستند؛ عملا ایران ، روسیه و چین تا کنون برنده هستند.
نکته بعدی این است که ایران 10 سال است که با چالش هستهای روبروست. این پرونده ، چالش بسیار مهمی است و فراز و نشیبهای زیادی هم داشته است. ما یادمان نمیرود که بعد از توافق پاریس که در آن زمان آقای روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی مذاکره کننده با سه کشور اروپایی بود ، ما برنامه خود را تعلیق کردیم. اما آنها بعد از دوسال تعلیق صراحتا گفتند که منظور ما از تعلیق ، تعطیل بود. یعنی خواست واقعی غرب برچیده شدن تمام فعالیتها بود . اما مقاومت این مردم و ایستادگی ما بر خطوط قرمز در مسئله هستهای مانع این خواست آنها شد. البته در این میان ما هم بی تدبیریهایی داشتیم. متاسفانه در دولت نهم و دهم سیاستی در پیش گرفته شد که گویی در سیاست خارجی باید فضا بگونهای بشود که داور دست ما را بالا ببرد و سناریو برد- برد جایی در راهبرد ما نداشت. در صورتی که می شد این مسابقه دو پیروز داشته باشد و دست دو طرف بالا برود که در این صورت هم برنده واقعی هم ما بودیم چراکه این ما بودیم که تحت فشار بودیم و میخواستند ما را از حقمان محروم سازند. الآن چرا کشورهای منطقه نگرانند؟ به این دلیل که میبینند ایران دست بالا را در عراق دارد، توانسته است بحران سوریه را مدیریت بکند، در مقابل تمام فشارهای غرب و تحریمها توانسته است سربلند بیرون بیاید. ترجمان این در صحنه بین المللی یعنی تبدیل شدن ایران به یک قدرت بلامنازع منطقهای.
عقل و تدبیر و آنچه که در دکترین رهبری عزت، حکمت و مصلحت نامگذاری شده است،یعنی حکمت به ما حکم میکند که ما تصور غلط را از ذهن این کشورها بزداییم. این با یک رویکرد تعاملی امکان پذیر است. گام دوم سیاست تعامل آقای روحانی باید آرام سازی و اعتمادسازی باشد. آرام سازی روابط با کشورهای منطقه و بعد هم اعتمادسازی با این کشورها. این همان خطی است که در دوره آقای خاتمی بود و متاسفانه بعد از آن مسدود شد.
ما الآن با یک دست پر پشت میز مذاکره نشستیم و هرچه که آن طرف میگفت ما یک ما به ازایی داشتیم. برخی معتقدند که سیاست خارجی ما برای اینکه بتواند امروز پشت میز مذاکره بنشیند مداما فرصت ایجاد کرد و الآن دارد از آن فرصتهای ایجاد شده استفاده می کند.
این مغایرتی با آنچه که من گفتم ندارد البته با یک تفاوت. اگر شما شیب پیشرفت ما در امر هستهای نگاه کنید، در می یابید که همه اینها در زمانی که آقای روحانی بر سر کار آمد به دست نیامده است. نمیتوانیم بگوییم که در 24 خرداد 92 ما به این توان رسیده بودیم و مثلا یک سال قبل از آن یعنی در خرداد 1391 آن را نداشتیم .اگر امروز 19000 سانترفیوژ داریم قطعا یک سال قبل هم اندکی کمتر از این تعداد داشتیم. همینطور در مورد اراک، نطنز ، فردو و قس علیهذا. ما همه این آیتمها را داشتیم. برخی می گویند در آلماآتی یک و دو همین پیشنهاد مطرح بود، پس چرا در آنجا به نتیجه نرسیدیم. مشکل در رویکردها و ذهنیتها (mentality) بود. الآن بخشی از مذاکرات و بستههای پیشنهادی آقای جلیلی در فضای مجازی و رسانه ها مطرح شده است. اگر می خواهید قدرت چانه زنی خود را با دستاوردها بالا ببرید ، چه نیازی به طرح موضوعات نامربوط به پرونده مانند عدالت جهانی ، مدیریت جهانی و اینگونه موضوعات است. اینها کلیدهایی است که به همه درها میخورد اما هیچ دری را باز نمیکند. حد اقل در پرونده هستهای را باز نمی کند. ماکس وبر بحثی در حوزه جامعه شناسی دینی دارد .او میگوید تحولی که در اروپا در دوره رنسانس رخ داد، حاصل تغییر در تفکر دینی در مسیحیت بود. به گفته وبر همه شرایط برای رنسانس آماده بود و تنها مانع ساختار کلیسای کاتولیستی بود. پروتستانتیسم آخرین ضربه را به پوسته متصلب کلیسای کاتولیک زد و توانست جامعه اروپا را متحول بکند.
در مورد توافق هسته ای اخیر نیز آنچه که عوض شد تفکر حاکم بر این روند بود که خواهان حل مسئله بود و نه فقط مذاکره . شرایطی که شما می گویید از قبل از روی کار آمدن روحانی نیز فراهم بود . سانتریفیوژهای ما یکباره 19 هزارنشد، اگر 16 هزارتا هم بود قابل مذاکره بود و شما میتوانستید آن را تبدیل به یک اهرم برای مذاکره بکنید. منتها این رویکرد حاکم نبود.
ما در منطقه دچار یک بدبینی تاریخی هستیم. ما نسبت به اعراب، اعراب نسبت به ترکیه و غیره و غیره. ما برای این حافظه تاریخی باید چه بکنیم؟ این ارتباطی هم به دولتها ندارد. هر دولتی که بیاید با یک دوزی از این بی اعتمادی روبروست.
مسایل تاریخی در حافظه تاریخی ملتها باقی می ماند و قطعا بر روابط کشورها تاثیر میگذارد. باید ببینیم که دوز این مسایل تاریخی در چه زمانی بالا میرود و تبدیل به یک چالش میشود. در مرزهای غربی با ترکیه، ما شاهد جنگهای طولانی با عثمانی بودهایم. خاطره اشغال تبریز از یادمان نرفته است ولی آیا این رویدادهای تاریخی در سالهای پس از انقلاب یا حتی پیش از آن در زمان آتاتورک و رضا خان تبدیل به فکتهای اختلاف شد؟ آن چیزی که در سخنان شما بود را من در دو مطلب می توانم توضیح بدهم. یکی مسایل قومیتی است و پایبندی اقلیت های قومی به آن است ، به خصوص اگر با گرایشهای خاص سیاسی پیوند خورده باشد. مسایلی مانند آنچه صدام حسین قصد داشت در ارتباط با عربهای خوزستان مطرح کند اما نتوانست. داستانی که در بستان اتفاق افتاد نشان داد که این مسئله آتش زیر خاکستر نیست که او بخواهد از آن استفاده کند. در مرزهای شرقی برخی می خواهند بلوچها را تحریک کنند ولی ما هم در سران بلوچ و هم در رهبران مذهبی بلوچ میبینیم که تاثیر نمیگذارد.
مشکلات قومیتی زمانی می تواند تبدیل به مشکل شود که توسعه موزون برای همه مناطق نباشد و قومیتها احساس نابرابری کنند . آن وقت آن قومیت احساس میکند که عدالت در کشور مبنای تقسیم منابع و فرصتها نیست. خوشبختانه در این حوزه کشورما موفق بوده و در مقایسه با رژیم گذشته که تعمد داشت که بعضی مناطق با سیاست کوچ اجباری و محروم نگه داشتن کنترل کند، بعد از انقلاب تغییرات وسیعی کرده است. جمهوری اسلامی در استانهای مرزی ما که عمدتا دارای تنوع قومی و مذهبی است واقعا کار کرده است. من نمیگویم توسعه در همه مناطق کشور موزون و عادلانه بوده است اما در مقایسه با کشورهای دیگر پیشرفتهای زیادی در این مناطق داشته ایم.
نکته دوم مسئله مذهب است هر چند ما در درون کشور مشکل مذهب به شکل جدی نداریم ولی باید حاکمیت بر برخی گرایشهای افراطی مذهبی غلبه کند. باید شعار امام که وحدت شیعه و سنی بود را مبنا قرار دهیم و جدی بگیریم و بر تعصبات مذهبی غلبه کنیم . وحدت ملی کشورما بر همه چیز اولی است. ما یک کشور هستیم و یک ملت با گرایشها و اقلیتهای مذهبی و قومی. آنچه که در این حوزه خطر آفرین میشود سوء استفاده کشورهای منطقه از این مسئله است. ایران کشوری شیعی است که در بین کشورهای سنی محاصره شده است. راهبرد حضرت امام مبنی بر وحدت شیعه و سنی در اینگونه موارد کارگشاست. واقعا نباید بگذاریم در درون کشور گرایشهای افراطی مذهبی شکل بگیرد. بحرین هر داستانی داشته است امروز ایران آن را به عنوان یک واحد مستقل سیاسی پذیرفته است.
رویکرد ما نسبت به 1+5 و تعامل ما با آنها نگرانیهای منطقهای را در پی دارد. برخی از همسایگان فکر میکنند که رویکرد ما این است که با بزرگان ببندیم و خودمان را بالا بکشیم و آنها را حساب نکنیم.
بله متاسفانه این احساس اکنون به شکلی جدی بین همسایگان جنوبی ما وجود دارد. بر اساس این تصور بود که موضع اولیه عربستان درباره تعامل ما با 1+5 با تاخیر و به شکلی دوگانه بیان شد و شورای همکاری خلیج فارس با تاکید بر اینکه ایران باید متعهد باشد از این توافق حمایت مشروط کرد. به همین دلیل است می گویم که گام دوم سیاست دولت تدبیر و امید باید تعامل منطقهای باشد . روشن است همانطور که ما فعالیت دیپلماتیک و لابی می کنیم، دیگران هم همین کار را میکنند. موقعی که نخست وزیر رژیم صهیونیستی با آن صراحت میگوید این توافق بد است و من آن را قبول ندارم واضح است که از هیچ تلاشی برای تاثیر گذاری به فرانسه و آمریکا و شکست توافق دریغ نمی کند. تصور نکنیم که او به تنهایی این کار را میکند. متحدینش در منطقه و در بین کشورها و ارتباطاتی که دارند همگی فعال هستند . اگر چنانچه رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی با این توافق مخالف هستند ساکت که نمیمانند. در رفت و آمدهایشان و توسط سفرایشان این مسئله را مطرح میکنند. وظیفه ما خنثی کردن این تحرکهاست. این امر با دیپلماسی ، ملاقات با آن کشورها ، گفت وگو ، رایزنی سیاسی و توجیه آنها از شبهاتی که ایجاد می کنند امکان پذیر است.
این تصور وجود دارد که تیم آقای روحانی چنین نگاهی ندارد. فکر میکنند که این تیم معتقد است که با بزرگان ببندیم.
این چنین نیست. من شما را ارجاع میدهم به مقالهای که آقای ظریف در الشرق الاوسط منتشر کرد و به صراحت گفت که اگرچه ما الآن در غرب نشستهایم و مذاکره میکنیم اما هرگز از خاطر ما نمیرود که اولویت ما منطقه است.نکته دوم این است که آقای ظریف سفر اول خود را با عراق آغاز کرد. عراق هم همسایه ماست. الآن که ما داریم گفت وگو میکنیم آقای ظریف در کویت و عمان است. پیش از این هم اعلام کرده است که به همه کشورهای حوزه خلیج فارس سفر خواهد کرد. البته سفر وزیر خارجه نیازمند تشریفات و آماده سازی است. فکر می کنم بازسازی روابط با منطقه باور و خواست نظام است و تنها خواست آقای روحانی نیست. آش روابط با منطقه به قدری شور شده بود که کارشناسان معمولی هم آن را احساس می کردند. موقعی که آقای احمدینژاد دولت نهم را به دست گرفت رهبری انقلاب وقتی احساس کردند که عربستان سعودی دچار نگرانی شده است، فرستاده ویژه به آن کشور اعزام کردند. این به این معناست که این خواست نظام است. نه خواست آقای روحانی و آقای ظریف. من این گرایش منطقهای را یک گرایش نیرومند در دولت آقای روحانی و نظام میبینم.
این امر در مسئله هستهای هم مصداق دارد و بسیاری بر این باورند که این پرونده ماهیت سیاسی دارد و لاجرم باید مسئله را از طرق سیاسی حل کرد. لیدر طرف مقابل این جریان هم آمریکاییها هستند. اینکه ما بالاخره توانستیم با آمریکاییها مذاکره کنیم و به نتیجه برسیم ، خوب است.
چشم انداز آینده ما را در این حوزه چگونه میبینید؟
اگر اراده غالب در کشور حل مشکلات باشد چشم انداز خوبی خواهد بود. گفت: توپای در راه نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید رفت
اگر اولا اراده فائقه این باشد و ثانیا ابزارهای لازم و ظرفیتهای موجود بدون حب و بغض به کار گرفته شود ، چشم انداز خوبی را میشود تصور کرد. مثلا آقای هاشمی رفسنجانی به حق بنیانگذار روابط جدید ما با عربستان سعودی است. ایشان از ظرفیتهای عظیم ما هستند و ما اصلا نمی توانیم ایشان را نادیده بگیریم. ایشان را نمی توان از تاریخ 50 سال اخیر کشورمان جدا کنیم. اما اکنون میبینیم که برخی به خاطر بغضی که دارند مطالبی را علیه ایشان مطرح می کنند . ما باید بدون حب و بغض از همه ظرفیتهایمان استفاده کنیم.
27219