به بهانه ایام سوگواری دو امام عزیز، حضرت امام حسن مجتبی (ع) دومین پیشوای بزرگ شیعه و امام علی بن موسی الرضا(ع) پیشوای هشتم، نامناسب نیست به یکی از دردهای مشترک آن دو پرداخته شود که هر دو از سوی پیروانش بروز یافته است. در باره چگونگی داد و ستد دشمنان با آنان به فراوانی سخن به میان آمده است، اما این همه مشکل نیست و چه بسا آن چه از طرف شیعیان ظاهری (مدعیان تشیع) صورت گرفت خطری عظیمتر و دردی جانکاهتر بود؛ درد عدم اطاعت از امام. مرحوم مجلسی مینویسد: امام نسبت به مردم از خود آنان به خودشان سزاوارتر است۱، چنان که امام علی (ع) فرموده بود: امامی که اطاعت نشود رأیی[مؤثر] ندارد۲، اما چرا این پیروی صورت نگرفت؟
یکی از عوامل عدم اطاعت از امام ذهنیتهای پیشینی و انتظارات سیاسی اجتماعی است که به جای پذیرش فرمان امام در پی همراهسازی او با خویشتن بر میآیند. برخی با این ذهنیت که امام باید به مبارزه برخیزد، بجنگد، حکومت را دست بگیرد و با حکومت و حاکمان زمانه سر ناسازگاری داشته باشد، به دنبال ایشان میروند و اگر به خواسته خویش نرسند از او فاصله میگیرند، غافل از این که خود باید به تشخیص و تدبیر امام تن در دهند. زیدیه در میان شیعه با این رویکرد پیش رفتند که امام کسی است که قیام به شمشیر کند.۳ همین ذهنیت، پیش از این مانع تبعیت از امام حسن مجتبی گردید. آن حضرت که به دلایلی کاملا دینی و انسانی، یعنی حفظ دین و جان مردم و نیز تضمین امنیت گروههای مختلف از جمله شیعه، به مصالحه روی کرد، برخی از شیعیان بر آشفتند و بدو حمله بردند،۴ زبان به اعتراض و سرزنش گشودند.۵ سفیان بن ابی لیلی خطاب به آن حضرت گفت تو با این عمل ما را خوار کردی، اما آن حضرت بدو فرمود: اى سفیان! ما چون حق را بدانیم بدان متمسک مىشویم.۶ مسیب بن نجبه فزاری به امام گفت: شگفتى من از تو پایان نمىپذیرد، زیرا در حالى که چهل هزار سپاهى با تو بود با معاویه بیعت کردى، بى آن که پیمان استوار و تعهدى محکم بگیرى؟ امام در پاسخ، به مصلحت آنان و جلوگیرى از خونریزى اشاره مىکند. حجر بن عدى نیز اعتراضگونهاى به امام داشت، که امام بدو نیز فرمود: اى حجر! همه، آن چه را تو دوست مىدارى، دوست ندارند و عقیده آنان چون عقیده تو نیست و من از آنرو چنین کردم که تو و امثال تو باقى بمانید.۷ این اعتراضها و گفتگوها حاکی از آن است که حتی در میان نخبگان نیز ، مطالبات سیاسی و اجتماعی بر گرایشهای مذهبیشان غلبه داشته است. امام هوشیارانه با این مشکل کنار آمد، اما بیتردید نمیتوانست آن گونه که میخواهد برای تحقق اهدافش گام بردارد، هر چند در همیشه تاریخ، در ذهنیت همه مسلمانان، تدبیری والا داشت.
دیگر عامل عدم اطاعت، سودجویی و انتفاع شخصی بود که امام رضا(ع) در دوره امامت خود با آن مواجه گردید. دستهای از شیعیان مورد اعتماد دستگاه امامت که در زمان امام کاظم(ع) به عنوان وکیل و مورد اعتماد آن حضرت در جامعه شیعه فعالیت میکردند، پس از شهادت ایشان، به رغم وصیتش، از پذیرش امامت امام رضا(ع) سر باز زدند و قایل به توقف شدند و مدعی شدند امام کاظم(ع) نمرده و هم چنان امام است. افرادی چون علی بن حمزه بطائنی، محمد بن اسحاق بن عمار، حسین بن مهران و حسن بن ابی سعید مکاری و دیگران که بیشتر برای در اختیار داشتن اموال، چنین باوری را ابراز کردند۸ تا آنها را به وصی امام کاظم(ع) که امام رضا(ع) باشد، نداده و هم چنان به استفاده شخصی از اموال ادامه دهند. رفتار اینان بیتردید خللی در جریان امامت شیعی پدید آورد، هر چند دوام چندانی نیافت، ولی هزینههای زیادی به دوش امام گذاشت تا به مدعیان دروغین زنده بودن امام که البته چه بسا دارای اعتباری در میان شیعه بودند، بفهماند که راه و درک آنان خطا و از سر سود جویی است. اطاعت از امام اصلی اساسی است و اگر به هر دلیلی صورت نپذیرد، هدف امام محقق نمیگردد.
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که جریان امامت شیعی در همیشه تاریخ از سوی برخی از شیعیان یا شیعهنمایان، در معرض تهدید قرار داشته است. دستهای از آنان چه بسا در لباس دوستی فعالیت میکردند و اگر هوشیاری امامان نبود، هرگز شناخت حق از باطل میسر نمیشد، چنان که امام علی(ع) فرمود: دو دسته پشت مرا شکستند؛ عالم متهتک و جاهل متنسک.۹ امروزه باید با هوشیاری تمام به مسایل مذهبی نگریست. چه بسا افراط و تفریطهای شیعیانه ریشه در اموری داشته باشد که خطراتش بسی سنگینتر از آن چه دشمنان ابراز میکنند باشد. این سخن امام رضا(ع) که به عنوان یک مشکل اساسی آن را از سوی مخالفینش نقل میکند، باید مد نظر قرار گیرد. آن حضرت در پاسخ یکی از شیعیان می فرماید: اى ابن ابی محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کردهاند: غلوّ، کوتاهى در حقّ ما و تصریح به بدىهاى دشمنان ما و دشنام به آنان. وقتى مردم اخبار غلوّ آن دسته را می شنوند، شیعیان ما را تکفیر مکنند و میگویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمّه خود مىباشد و وقتى کوتاهى در حقّ ما را مىشنوند، به آن معتقد میشوند، و وقتى بدىهاى دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند و حال آنکه، خداوند میفرماید: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ ۱۰ و کسانى را که مشرکین، به عنوان عبادت میخوانند، دشنام ندهید، چه آن که آنان نیز خدا را به ظلم و از روى نادانى دشنام خواهند داد. اى ابن ابی محمود! وقتى مردم به چپ و راست میروند تو ملازم طریقه ما باش، زیرا هر کس با ما همراه شود ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شد ما نیز از او جدا خواهیم شد... اى ابن ابی محمود! آنچه را برایت گفتم حفظ کن و نگهدار، زیرا خیر دنیا و آخرت را برایت در این گفتار گردآورى کردم.۱۱
۱- بحارالانوار، مجلسی، ج۱۰۸، ص۳۵۰.
۲- الکافی، ج۵، ص۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
۳- رسائل خواجه نصیر الدین طوسی، ص۴۶۱.
۴- مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۹۶؛ تنزیه الانبیاء، ص۲۲۴.
۵- مناقب آل ابىطالب، ج۳، ص۱۹۷؛ الیقین، ص۲۶.
۶- شرح نهجالبلاغه، ج۱۶، ص۱۵؛ الیقین، ص۱۴ و ۲۶.
۷- شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۴-۱۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۷۷.
۸- عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۳۰؛؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۲، ص۷۰۶.
۹- معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، ص۲۶؛ عیون الحکم و اللمواعظ، لیث، ص۴۷۹.
۱۰- انعام/۱۰۸.
۱۱- عیون أخبار الرضا، ترجمه ، ج۱، ص ۶۱۵.