فردی کم اراده معتاد به سیگار بود. در اثر توصیه های اطرافیان اراده کرد تا سیگار را ترک کند. هر کسی به او راهکاری داد. اولین راهکارش این بود که برای ترک سیگار آدامس بجود. او آدامس خور شد و مشکلی هم به مشکلاتش اضافه شد، یعنی هم سیگار می کشید و هم آدامس می جوید. به او پیشنهاد شد که به دفعات شکلات بخورد. مشکلش سه تا شد، هم سیگار می کشید، هم آدامس می جوید و هم بین آنها شکلات می خورد. یکی به او گفت که تسبیح به دست گیرد تا دستش مشغول باشد، نتیجه آن شد که هم سیگار می کشید، هم آدامس می جوید، هم شکلات می خورد و هم در حالیکه با یک دستش سیگار می کشید با دست دیگرش تسبیح هم می چرخاند و الخ.

داستان یارانه نقدی دولت قبلی و سبد کالای دولت فعلی مشابه رفتار این سیگاری کم اراده است. اینکه باید به اعتیاد بنزین و انرژی مفت و بیماری زا به مردم خاتمه داده می شد کار درستی است، که دولت باید با اراده محکم این جراحی را انجام می داد. اما با این روشهایی که تا بحال اجرا شده است معلوم نیست که تجویز بعدی دولتیان برای درمان این اعتیاد - که اتفاقا همچون سیگار دود دارد و سرطان زاست - چه خواهد بود. آیا روزی به فکر می افتند که بایستی با توسعه حمل و نقل عمومی با کیفیت وابستگی مردم را به این ماده دود زای سرطان زا به حداقل رساند؟ یا اینکه همچنان با بکارگیری روشهای جناب سیگاری کم اراده هم ریه را سرطانی، هم شکم را گنده، هم بدن را تنبل، هم کبد را مسموم و هم شخصیت را ضایع می کنند!