فردین علیخواه

مدتی قبل به یکی از روستاهای کوهپایه ای استان گیلان رفته و مهمان یکی از خانواده های روستایی بودم. به عنوان یک جامعه شناس، زندگی ساده و در عین حال پیچیده این روستا توجه مرا جلب کرد. می گویم چرا. اول آنکه تقریبا همه محصولاتی که در این خانواده استفاده می شد حاصل تولید خود آنان بود. به تعبیر دقیق تر، در آنجا، خانواده ی خودکفا به معنای واقعی آن قابل مشاهده بود. کره، شیر، ماست، پنیر، نان، سبزی، تنقلات، چای، گوشت و غیره؛ همگی تولید خانواده بودند. جالب آنکه حتی مادر خانواده با چرخ سنتی ریسندگی در حال تبدیل پشم گوسفندان به نخ هایی بود که قرار بود به جوراب پشمی زمستانی تبدیل شوند.

و اما چرا گفتم پیچیده! طبق پرس و جو ها و مشاهدات میدانی، نحوه استفاده از رسانه های جمعی در این روستا، موضوعی قابل توجه برای تحلیل جامعه شناختی بود. از میزبان سوال کردم که با توجه به تاریکی زودهنگام روزها در فصل زمستان، آیا سنت شب نشینی همچنان در روستایتان برقرار است؟ پاسخ نه بود و دلیل فقدان این سنت جالب تر! تماشای همان سریال های پربیننده ترکیه ای! میزبان می گفت چند سالی است که روستائیان شبها کمتر به خانه ی یکدیگر می روند و ترجیح می دهند در خانه بمانند و " حریم سلطان" نگاه کنند.

در مصاحبه ها و نوشته هایم همواره گفته ام که در سال های اخیر شاهد ظهور خانواده هایی هستیم که رسانه رسمی نظام یعنی صدا و سیما در مصرف رسانه ای آنها- اگر نگوییم هیچ حضوری ندارد- حضور بسیار کم رنگی دارد. این نوع خانواده ها مانند دارندگان دستگاههای گیرنده شبکه های ماهواره ای-از نظر تاریخی- که از طبقات مرفه شهرهای بزرگ آغاز و هم اکنون به این روستای کوهپایه ای رسیده است، به سرعت در حال افزایش اند. پس از این مقدمه کوتاه، پرسش محوری این یادداشت آن است که به راستی با این اوضاع و احوال، آیا همچنان می توان گفت که رسانه و در اینجا به طور مشخص صدا و سیما، یکی از مهم ترین ابزارهای جامعه پذیری (socialization) شهروندان محسوب می شود؟

ساده تر بگویم: آیا می توان گفت که مثلا برای اصلاح رفتارهای اجتماعی و فرهنگی نظیر عدم استفاده از وسایل نقلیه شخصی، اصلاح الگوی مصرف انرژی، رعایت حقوق دیگران، احترام به محیط زیست و غیره باید از رسانه ای به نام صدا و سیما استفاده کرد چون تنها ابزار رسانه های پربیننده در کشور است؟ سوال مذکور از این نظر مهم است که معمولا طبق روال گذشته، پژوهشگران اجتماعی بخشی از بسترسازی های مناسب اجتماعی و فرهنگی جهت حل مسائل اجتماعی را بر عهده صدا و سیما می نهادند. آیا باز هم می توان چنین تصوری داشت و همچنان صدا و سیما را رسانه ای موثر و محل رجوع خانواده ها دانست؟ حداقل مطالعات و مشاهدات میدانی نگارنده این سطور از تغییر مصرف رسانه ای خانواده ها حکایت دارد.

توجه به این نکته ضروری است که وضعیت جدید وضعیت خوشایندی نیست. اینکه در کشورمان یک رسانه رسمی نظیر صدا و سیما وجود داشته باشد، بخش اعظم تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم مربوط به فرهنگ سازی هم به این رسانه واگذار شود و آنوقت شاهد آن باشیم که در مصرف رسانه ای، رسانه مذکور جای کمی را به خود اختصاص داده است وضعیت نگران کننده ای است.

در این وضعیت دو راهکار قابل بررسی است: یا باید بخشی از برنامه ها و پیام های مربوط به فرهنگ سازی را به شبکه های ماهواره ای سپرد تا آنها واسطه ارتباط بین نظام و مخاطبانی باشند که به دلیل تماشای برنامه های ماهواره ای، دیگر فرصتی برای تماشای رسانه ای همچون صدا و سیما ندارند، و یا باید رقابت های رسانه های را دامن زد و این امر هم بدون شک با ایجاد و بسترسازی های قانونی برای تأسیس شبکه های رادیویی و تلویزیونی خصوصی- و جذب دوباره مخاطب از دست رفته- امکان پذیر خواهد بود.
سال هاست که پیشنهاد دوم همواره طرح می شود، مورد اقبال واقع نمی شود، رد می شود و البته در این مدت بر تعداد خانواده هایی هم که دیگر فرصت تماشای تنها رسانه رسمی کشور را ندارند افزوده می شود!

استاد جامعه شناسی

46232

منبع: خبرآنلاین