حسین ابراهیم نیا
مبارک که سقوط کرد اغلب بر این باور بودند که شکوفههای بهاری در مصر پس از مدتهای مدید در حال جوانه زدن و سبز شدن است و سامان سیاسی گام به گام آغاز خواهد شد؛ امروز اما پس از سه سال نه تنها این هدف تحقق نیافته، بلکه اکنون سپهر عمومی جامعه مصر برگشت به عقب عجیبی را تجربه میکند.
در این میان گروه باسابقه اخوانالمسلمین که از سال 1928 فعالیت خود را عملی نمود، بیشترین ضربه را متحمل و از لحاظ ساختار تشکیلاتی در خطر نابودی و فروپاشی قرار گرفت. گرچه هیچگاه نمیتوان به لحاظ اندیشهای این گروه را از سطح جامعه مصر حذف کرد و ارتش و دولت موقت نیز بر این واقعیت واقفند لیکن تلاش میشود بیشترین حمله به اخوانیها جهت تضعیف جایگاهشان صورت گیرد. تروریستی خواندن این گروه، دستگیریهای گسترده و اعلام عمومی احکام اعدام دسته جمعی که در مصر نیز بیسابقه است، نمود سیاست مشت آهنین ارتش در برابر اخوانی هاست.
با این حال نمی توان خطاهای استراتژیک اخوانیها را نیز نادیده گرفت. اکنون اخوانالمسلمین به عنوان مهمترین، تأثیرگذارترین و سازمانیافتهترین جنبش در جهان عرب که منبع موثر الهام بسیاری از متفکران و فعالان اسلامگرا بوده، دوران سخت و دشواری را سپری میکند که بخشی از این مشکل ایجاد شده به دلیل بیتدبیری و تمامیتخواهی در یک سال زمامداری حکومت پس از سقوط مبارک بوده است.
در وضعیت فعلی که مصر به یک جامعه دو قطبی تبدیل شده و خاصیت تمامیتخواهی در هر دو قطب چه در اخوان و چه در ارتش وجود دارد، سپهر عمومی جامعه از درگیریها، نزاع منافع حزبی و گروهی خسته شده و به دنبال آرامش و امنیت می گردد. واقعیت اینست که در چنین فضایی تمام آن خواستههای آزادیخواهانه که در 25 ژانویه منجر به سقوط مبارک شد؛ اکنون جای خود را به خواسته تأمین امنیت و پس از آن اقتصاد _ معیشت داده است؛ از همین رو بود زمانی که حکم اعدام 500 نفر از اعضای اخوان المسلمین از سوی دادگاه اعلام میشود، جامعه واکنش چندانی از خود بروز نمیدهد و وقتی خبر تروریستی خواندن گروه ریشهدار اخوانالمسلمین اعلام میشود جامعه همچنان منفعل و حتی تماشاگر باقی میماند.
در واقع بیاعتمادی که در جامعه مصر نسبت به گروههای سیاسی شکلگرفته و ریشه دوانیده، سبب شده است که اخوانالمسلمین دورهای سختتر از گذشته را طی نماید؛ چرا که مردم مصر امروز به شدت به دنبال فردی مقتدر میگردند که این توانایی را داشته باشد تا بینظمی شکلگرفته از 25 ژانویه را سامان دهد و مصر به جایگاه گذشته خود برگرداند.
اینکه در چنین فضایی چه سرنوشتی در آیندۀ مصر است، باید منتظر ماند اما شاید بتوان از جهتگیری جدید سپهر عمومی جامعه مصر و اطلاع ارتش از این موضوع اینگونه پیش بینی کرد که مصر همچنان کانون تنش باشد و در آینده احتمالاً شاهد اقدامات خشنتر بیشتر و سرکوب شدیدتری از سوی ارتش باشیم که این اقدامات نه تنها اخوان را در بر میگیرد بلکه شامل دیگر گروههای مخالف هم خواهد شد. چرا که اکنون اولویتهای جامعه به سمت امنیت و معیشت که لازم و ملزوم هم هستند، تغییر جهت داده و حالتی از انفعال در جامعه مصر شکلگرفته و اوضاع کنونی نمایانگر آن هست که تا سالها وضعیت به همین منوال باقی خواهد ماند. در این میان ضرورت ایجاب مینماید، نه تنها اخوانالمسلمین بلکه دیگر گروههای مخالف به تغییر تاکتیک بپردازند. شیوههای که با جهتهای امروزی منافع ملی و جامعه مصر همخوانی داشته باشد.
در نهایت اینکه آنچه در 30 ژوئن برای مردم مصر روشن شد، این بود که گروههای سیاسی مصر با سرعت به سمت دو قطبی شدن رادیکال پیش میروند و تنها به فکر منافع حزبی، جناحی و گروهی خود هستند و آنچه که هر روز میگذرد و به فنا می رود آینده مصر و خصوصاً جمعیت جوان آن است. متأسفانه در زمان فعلی آنچه که نخبگان سیاسی درک نمیکنند اینست که مصر زمانی می تواند به سمت پیشرفت حرکت کند که دولتی ملی و ائتلافی تکنوکرات شکل بگیرد تا پاسخگوی نیازها و مطالبات انبوه جامعه ملتهب این کشور باشد. تنها راهی که برای برون¬رفت از وضعیت شکننده و سیال حاضر مفید و کم¬هزینه به نظر میرسد، آغاز گفتگوهای ملی وجدی مانند آنچه که در تونس صورت گرفت، است. در واقع این گفتگوها زمینه را برای تعامل، تلطیف فضای سیاسی، آشتی نسبی و شکل¬¬گیری یک ائتلاف جمعی و ملی میان گروه¬های مختلف سیاسی فراهم خواهد کرد. در غیر این صورت، جامعۀ مصر در آیندۀ نزدیک درگیر اختلافات تسلسلوار و قطببندیهای گستردهتر و بسط اقدامات تخریبی در کنار تشدید سرکوب، خشونت، اعدامها و کشتارها خواهد بود.
پژوهشگر میهمان در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
5252