او معتقد است مادرش در زندگی برای او کتاب بوده و پدرش، موسیقی و این دو عادت به خواندن و بسیار خواندن را در او به وجود آورده اند.

اگر بخواهیم چند عاشق کتابخوانی از جامعه بازیگران را معرفی کنیم، قطعا یکی از آن چند نفر، "هنگامه قاضیانی" است؛ بازیگری که از اوان کودکی، با مطالعه آشنا شده و به گفته خودش، اگر شبی حتی وقت مطالعه نداشته باشد، مطمئنا یک کتاب کنار تختش وجود دارد. در ادامه گزیده گفت و گوی ایبنا را با این بازیگر گزیده کار، می خوانید:

- قبل از اینکه سواد پیدا کنم، برای خودم کتابخانه بزرگی درست کرده بودم به گونه ای که زمانی که کلاس اول دبستان می رفتم، 186 کتاب داشتم و 84 صفحه گرامافون. مادرم کتاب بود و پدرم، موسیقی. این دو، چه عادات نیکویی بودند و هستند. چون پدر و مادرم دوست داشتند و این عادت را برای من به وجود آوردند.

- والدینم در آن سال ها بی آنکه بدانند، آن را در من شعله ور کردند به گونه ای که اگر وقتی شب ها به هر دلیلی، کتاب نمی خوانم حتما باید یک کتاب در تخت من باشد.

- من اعتیاد شدیدی به کتاب دارم چون من با مطالعه کتاب بزرگ شدم با اینکه مادر من خانه دار نبود و شاغل بود و کار سخت بانک انجام می داد اما مسیر را طوری برای من شکل داد که هیچگاه بدون کتاب نمی خوابیدم.

- آخرین کتابی که خواندم کتابی بود تحت عنوان "حافظ ناشنیده پند" که "ایرج پزشک زاد" آن را به رشته تحریر درآورده و نشر قطره هم آن را منتشر کرده بود.

- دو کتاب بوده که تاثیر روحی بسیاری روی من داشت: یکی کتاب "مجموعه قصه ها" صمد بهرنگی بوده و دیگری، کتاب "قدرت اسطوره" جوزف کمبل.

 

- من به "شهر کتاب" می روم و در آنجا تفرج کنان به دنبال کتاب های مورد نظرم می گردم. کتاب گردی، بزرگترین لذت زندگی من است.
- نویسندگان مورد علاقه من در داخل کشور، آقای "اسماعیل فصیح" است و در خارج از کشور، "کریستین بوبن".

- از میان کتاب های آقای فصیح، "داستان جاوید" را بسیار دوست دارم و پیشنهاد می کنم که حتما آن را مطالعه کنید و از میان کتاب های بوبن نیز دو کتاب "رفیق اعلی" و "ابله محله" را فوق العاده دوست دارم و توصیه می کنم که این دو کتاب را هم مطالعه کنید. همچنین می توانم کتاب "از زرتشت تا شیعه" هانری کربن را برای مطالعه به همه پیشنهاد کنم که کتاب بسیار حیرت انگیزی است.

 

- گونه ادبی مورد علاقه من بیوگرافی است و  انتشاراتی مورد علاقه من نشر چشمه.

- مردم ما مدام می گویند که ما امروز وقت نداریم کتاب بخوانیم.در کشوری مثل آمریکا یا اروپا که زندگی ماشینی بر تمام مردمش غالب شده و کشور ما هم دارد مثل آنها می شود، آنها در فرصتی که مثلا در مترو در حال حرکت هستند در همان مترو، 5 صفحه کتاب می خوانند یا مثلا زمانی که سوار تاکسی می شوند، کتابشان را در می آورند و مثلا دو صفحه کتاب می خوانند بنابراین ما نمی توانیم مطالعه نکردن را بیندازیم گردن زندگی امروز و بگوئیم که ما آنقدر مشغله داریم که نمی توانیم کتاب بخوانیم چرا که اصلا مقیاس ما به اندازه آنها نیست چون زندگی آنها به شکل بیمار گونه ای ماشینی شده. این دیگر یک تحلیل کاملا اجتماعی است که من می توانم راجع به آن حرف بزنم چون من هم در آنجا زندگی و تحصیل کردم و هم در اینجا بودم و هستم.

- فردی که از صبح تا شب برای زندگی اش زحمت می کشد و کار می کند بله بسیار خسته می شود اما صحبت من این است که آیا ما واقعا نمی توانیم حتی روزی یک صفحه کتاب بخوانیم؟! یعنی ما واقعا از آنها مشغول تریم؛ اصلا برای خودمان خوب است چون ادبیات جادو دارد و می تواند زندگی انسان را متحول کند حتی سینما نمی تواند به اندازه ادبیات این کار را انجام دهد.

6060

منبع: ایبنا