مقدمه
عنوان رساله، چنانکه از مقدمه آن بر میآید و فهرست نویسان هم نوشته اند؛ عبارت است از: «تبیین احوال مکة المعظمه و المدینة المنوره و المسجد الأقصى»، اما در پایان نسخه، این عنوان هم آمده است: «ارکان الحج و مسافة الطریق». محتمل است که نام اول، تنها اشاره به موضوع کتاب باشد که در تبیین وضعیت مکه و مدینه و مسجد اقصی است و نام دوم که در پایان نسخه آمده، اصلی باشد.
این رساله در دوران سلطنت امیر نصر الله بهادر [امارت از ۱۲۴۲ تا ۱۲۷۷] از سلاطین مَغنیتیة بخارا است و بنابر این و به رغم اینکه سال ندارد، باید در طول سالهای سلطنت امیر نصر تألیف شده باشد. اطلاعات مربوط به این خانواده را در ظفرنامه خسروی (تهران، میراث مکتوب، به کوشش منوچهر ستوده، ۱۳۷۷) میتوان بهدست آورد.
نویسنده، عبدالرحمان قاری سمرقندی است که در منابع دم دست چیزی نیافتم، اما چنان که خودش میگوید در شهر خلم بوده که دو مرحلهای شهر بلخ است. در این رساله، سال حجگزاری یا سال تألیف نیامده، اما اشاره به شهری دارد که ابراهیم پاشا دستور ساختن آن را داده و پانزده سالی است که مشغول ساخت آن در مصر هستند. ابراهیم پاشا در سال ۱۲۶۴ [۱۸۴۸] درگذشت. البته روشن نیست این پانزده سال زمانی بود که وی درگذشته یا هنوز زنده بوده است. به هر حال رساله باید پیش از سال ۱۲۷۷ نوشته شده باشد.
از این کتاب نسخههای چندی در دست است. منزوی در فهرستواره در بارة آن نوشته است:
تبیین احوال المکة المعظمه و المدینة المنوره و المسجد الاقصى. از عبدالرحمان سمرقندی. نسخههای آن در این فهرستها معرفی شده است: مشترک ۱۰/ ۴۵ (نامش)؛ نسخهها ۶/ ۳۹۶۷ «الرسالة المبارکة...» (۱ نسخه)؛ تاجیکستان، دوشنبه ۱/ ۲۳۰ ؛ فرهنگستان، الفبایى ۱/ ۲۷۶ «الرسالة المبارکه...». [فهرستواره، ۱/۱۸۱]. نسخة ما، نسخة تاجیکستان در یازده فریم است که شماره آن را هم در متن در کروشه گذاشتهایم و عجالتا از نسخههای دیگر بیخبریم.
فارسی نویسی کتاب نسبتاً روان است، اما آثارِ فارسی ویژة بخارایی و هندی در آن دیده میشود. به رغم تسلط نویسنده بر قرآن، با آوردن الف و لام سر مکه و عثمان و برخی اسامی دیگر که در متن درست شده، نشان میدهد که چندان از عربیت آگاهی ندارد. به علاوه، برخی کلمات فارسی خاص هم دارد که نمونة آن «گذاریدن» و «فوتیدن» و مانند اینها است که در آن نواحی رایج بوده است. بهکار بردن کلمة «حوالی» به شکل «حویلی» یا «محوطه» به صورت «محاوطه» هم از موارد غیر عادی در ادبیات نگارشی این متن است.
گزارش محتوا و نکات تازه
آنچه که در زبان فارسی و ترکی در باره حج نوشته شده، جدا از متون مربوط به فقه حج، یا تاریخ مکه و مدینه، دارای عناوینی چون «سفرنامه» «منازل نامه» است. برخی بیشتر گزارش شهرها و مردمان و راه است و برخی تکیه بر مسافتها و منزلها و امکانات آنها دارد. بیشتر آنها برای راهنمایی حجاج بعدی است، اما بسیاری هم منبعی برای افزودن بر آگاهی مردمان آینده از زمان خودشان است. شماری از این آثار در ماوراءالنهر و هند نوشته شده که به مناسبت تسلط زبان فارسی در آن نواحی، به این زبان نوشته شده است. اینها را هم باید جزو میراث فارسی با ارزش ما در بارة تاریخ حرمین شریفین از یک سو و میراث سفرنامهای جهان اسلام نوشت. صد البته که نویسندگان، هر کدام بر حسب شأن علمی و سطح دانش و علائق فکری و مذهبی خود، مطالبی مینویسند. بسیاری از آنها از منابع عمومی و مردمی استفاده کرده و این هم در نگارش این آثار و نوع مطالب و سطح آنها تأثیر مستقیم دارد.
مؤلف هدف خود را از نگارش این اثر، تبیین اوضاع مکه، مدینه، و بیت المقدس نامیده و اشاره کرده که برخی از آنچه را هم مربوط به راه حج است، بیان خواهد کرد. مسیر وی از هرات به سمت تهران، از آنجا بغداد است. در آنجا بر اساس حنفی بودن خود، به مزار ابوحنیفه و عبدالقادر گیلانی اشاره کرده و آنگاه مسیر شام را از طریق شمال عراق به سمت حلب شرح داده است. شهر کرکوک در مرحلة بعدی است که اسامی پیامبران مدفون در آن را؛ مانند دانیال و عزیر نبی آورده است. در بارة موصول نیز به همین ترتیب به جز اشاره به فاصله، باز مزار حضرات جرجیس و یونس را یاد کرده است. از موصل عازم شهر بیضی شده و نوشته است که «حضرت امام زین العابدین آنجا آسودهاند.» آنگاه شهر مروین را یاد کرده که قبر زمخشری و قاضی بیضاوی را در آنجا گزارش کرده است. میدانیم که قبر این بزرگان در جاهای دیگر هم گزارش شده است. در شهر عُرفه مزار ابراهیم خلیل است که آثار دیگری را هم از جمله جای منجنیق در آن نشان داده است. از شهر عرفه به بلزرگ رفته و نوشته که قبر سکاکی در آنجاست. شهر بعدی، حلب است که با تفصیل بیشتری از آن سخن گفته است. وی سپس از حلب عازم شام شده و در میانه راه، از حمص و قبر خالد بن ولید یاد کرده و به اشتباه او را خالد بن مغیره خوانده است!
با رسیدن به شهر شام، ستایش قابل ملاحظهای از آن کرده و اخباری از حضرت رسول(ص) در تعریف این شهر آورده و اینکه حضرت هم تا ابتدای این شهر آمده است! مزار هابیل و قابیل و قبر محیی الدین عربی و به خصوص دروازهای که آن را قدم النبی(ص) خوانند، از جاهای دیگری است که وصف شده است و حاجیان برای رفتن در آنجا اجتماع سه روزه دارند. در قبرستان شام هم کسانی از ازواج رسول(ص) و دیگران مدفون هستند؛ از آن جمله «حضرت زین العابدین و علی اکبر و علی اصغر پسران شیر درگاه و فاطمه صغری بنت حضرت امام حسین» در میان این مدفونین هستند. نویسنده تعبیر «شیردرگاه» را در این رساله غالباً در بارة امام علی(ع) به کار میبرد اما اینجا در بارة امام حسین(ع) هم بهکار برده است.
وی از شام به بیروت رفته و از آنجا به بیت المقدس سفر کرده و در بارة این دیار با تفصیل سخن گفته است. آنگاه از راه دریا و خشکی یاد کرده و اینکه شهر رمله که «حضرت لقمان حکیم در آن آسودهاند» سخن گفته است. در نزدیکی آن کوهی است که بنا به گفتة وی، که لابد از مردم شنیده «یک مسجد کهنه بوده که «وی بناکرده شیر درگاه حضرت علی بوده است.» شهر غوث نزدیک آنجاست که محل عزیر و درازگوش او با داستانی است که در قرآن کریم آمده است.
تفصیل وی از بیت المقدس شامل اخباری است در باره شهر، مزارات آن، برخی روستاهای اطراف و زیارتگاه آنها که غالبا بر اساس مطالبی است که مسیحیان و یهودیان آن دیار میشناختند. طبعاً آثار اسلامی هم در میان آنها هست که منسوب به پیامبر(ص) و معراج آن حضرت است. بخشی از اینها مزارات انبیای بنی اسرائیل است. وی در توصیف، جهت شرقی و غربی و راههای ورودی و خروجی را به خوبی شرح داده و اگر آیه یا آیاتی هم مربوط به هر حادثه است، بیان میکند. توضیحات وی در بارة بیت المقدس، بیش از آنچیزی است که در بارة مکه و مدینه و حرم آن دو شهر مینویسد.
در کنار سنگ معلق در صخره، آثار اسلامی هم هست: «زین براق حضرت که در شب معراج سوار شدهاند در آنجاست و جای دست کافت [= کاویدن] حضرت جبرئیل در آنجاست، و قلقان [احتمالاً قلخان باشد که به معنای سپر جنگی است]. حضرت حمزه، و ذوالفقار حضرت شیردرگاه علی مرتضی ـ کرم الله و جهه ـ در آنجاست.» قبر سلمان فارسی هم در آنجاست.
از بیت المقدس به مصر میرود و شرحی از مزارات قاهره را بهدست میدهد. قبر شافعی و ابولیث و همینطور شماری از اهل بیت در آنجاست؛ «در آنجا قبر حضرت زین العابدین است. قریبی دروازة مصر به درون شهر قبر زینب بنت علی شیردرگاه است و یک دختر امام حسین هم در آنجاست.» داستانی هم برای دفن رأس امام حسین(ع) آورده که شگفت است و نیز حکایتی در بارة اولاد یزید و برخوردشان با این مزار و مصیبتی که گرفتار آن شدند. مسجد «الازهر» را «الاظهر» نوشته و اینکه طلبة زیادی در آنجا مشغولاند.
پس از آن به مدینه رفته اما متأسفانه از راه و منازل میان راه یادی نکرده است. ابتدا از قُبا سخن گفته و شرحی در بارة استقرار اولیة حضرت رسول(ص) در آن داده است؛ «طرفه جای فرح فزا و مکان دلگشا است. بوستان و باغ و آبشارها بسیار دارد.» محل اهل صفه را هم همانجا میداند و داستانی صوفیانه در وصف آنان بیان میکند. آثاری هم به اسم خلفا در آنجا بوده و نیز «حجره حضرت علی ـ کرّم الله و جهه ـ است، و حجرة کنیزک درگاه فاطمه زهرا ـ رضی الله عنها ـ است.» در اینجا از آبی که از قبا به بخش غربی شهر میرود یاد کرده و گفته است که حتی تا شمال میرسد؛ «و بقیه نصف دیگر به جانب کوه احد میرود. آخر این آب به جانب قبلتی منتهی میشود.» وصفی هم از احد دارد که تازه است؛ «در آنجا، خانقاه کلان است و مدرسه و حجرات و آشخانه و خلایق بسیار در اطراف مقبره ساکناند و اهل مدینه هر روز دوشنبه به زیارت حضرت حمزه میآیند و آش خدایی و قربانیهای خود را به وقتش در آنجا به مردمان میدهند. هر شبی چند قندیل افروخته میشود. در آنجا یک گنبد سفید است». شرحی از مسجد قبلتین در ادامه آمده و داستانی هم آورده که باز از همان اخبار شفاهی و غیر مکتوب در منابع است.
شرحی هم از بقیع به دست داده و از مدفونین آنجا یاد کرده است. یکی از آنها قبر خواجه محمدپارسا است که ماوراءالنهریان به وی علاقة وافر دارند. همینطور از قبر عبدالعزیز اشترخانی که از سلاطین ماوراءالنهر بوده و از راه ایران در زمان شاه سلیمان به حج رفته، آگاهی هایی ارائه کرده است. عجیب اینکه از قبور چهار امام یاد نکرده و آنچه را هم مربوط به قبر امام صادق(ع) نوشته، به احتمال زیاد مقصودش قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) بوده است؛ زیرا اشارهاش به قبری در بیرون بقیع است.
وصفی هم از مسجد النبی(ص) داده که البته مفصل نیست اما به هر حال نکاتی دارد. جالب است که می نویسد: بخشی از مسجد اصلی، توسط امام علی(ع) توسعه یافته که این نکته در تواریخ نیامده است؛ «یک قطعة او مسجد حضرت عثمان است ـ رضی الله عنه ـ جنابشان ثانی خریده همراه کرده باشند. یک مسجد طولانی است که از جانب باب السلام در آیند، اول بار داخل میشوند. این مسجد را حضرت شیردرگاه بنا کرده باشند. میانة مسجد حضرت علی ـ کرم الله و جهه ـ و مسجد مبارک یک پنجرة دراز است.» وصفی هم از مرقد رسول و شیخین که در کنار آن است، بیان کرده است.
از مدینه تا مکه، دوازده منزل است و تنها از رابغ محل محرم شدن یاد کرده است. در اینجا به تفصیل برای حج و احکام فقهی آن سخن میگوید که متناسب با فقه اهل سنت است. از عرفات و مشعر و منا هم یاد کرده و گهگاه خطاهایی هم دارد؛ چنان که مسجد عرفات را خَیف نامیده، در حالی که «نمره» درست آن است و خیف در منا است. وی در باره مراسم اهل سنت در بالای کوه عرفات هم یاد کرده است. در بارة برخی از اماکن زیارتی مکه هم در منا یا مکه یاد کرده است. پس از حج است که به تدریج حجاج مصری و شام از مکه کوچ کرده، به اوطان خود باز میگردند.
اشارة وی به بازار مکه که حجاج وسط آن سعی میکنند، جالب توجه است. وصفی هم مسجد الحرام دارد که کلی و بیفایده مینماید. اشارتی به مولد پیامبر و حضرت فاطمه و دیگران دارد. رسمی را هم برای آفاقیها؛ یعنی حجاج بیرونی که به مکه میآیند بیان میکند که «در بالای کوه ابوقبیس سه گوسفند را پخته گرفته برده میخورند. این کردار سنت است؛ چرا که جناب حضرت رسول الله در بالای کوه ابوقبیس کلة گوسفند را پخته خورده باشند!»
تشبیه وی از کعبه و مسجد الحرام و حرم مکه جالب است که خداوند اینها را تو در تو گذاشته و «مثل پوست پیاز با هم پیچیده است» و همه «اشارت بهسوی اکرام کعبه است؛ یعنی حق تعالی کعبه را به سه لباس پیچانیده است.» دو قبه هم در مسجد الحرام هست که «در این مکان قندیلها و ساعتها و جاروبهای کعبه را میمانند.»
برای او جالب بوده که عدهای زن هم در پشت مقام حنبلی ایستاده نماز به جماعت میخواندهاند؛ «عقیب مقام حنبلی، از جماعت نساء، مقدار زن ایستاده، نماز میکنند.» این آخرین جملات اوست.
متن رسالة «ارکان الحج و مسافت الطریق»
بسم الله الرحمن الرحیم
سبحان من وعدنا بایتان الحج و العمرة بدخول الجنّة بلقاءالله تَعالَى کما قال الله تبارک وتعالَى: (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق) [حج: 27] هذه الرسالة تبیین أحوال مکة المعظمة و المدینة المنوّرة و المسجد الأقصَى الذی بارکنا حوله، و سایر البلدان فی طریق الحج، مع بیان أحوال ما یتعلق بها و حدود ها و مرافقها، من ید العبد الضعیف الحقیر الراجی إلَى غفران حضرت الباری حاجی عبدالرحمن القاری السمرقندی بالتماس بعض الرفقاء و إخوان الدینی، من عظماء بلدة الخلم فی عصر نادرالدوران و عمدة الخاقان أمیر المؤمنین، أمیر نصرالله بهادر سلطان ـ خلد الله تعالَى ملکه و سلطانه] و أفاض علَى العالمین برّه و إحسانه.
خلاصه آنکه از هرات تا به مشهد مقدس ده منزل است. از مشهد مقدس تا به طهران بیست منزل است. از آنجا تا به بغداد نیز بیست منزل است. و در شهر بغداد به درون شهر طرف شرقی او مرقد منوّر حضرت غوث الاعظم ـ رحمة الله علیه ـ [عبدالقادر گیلانی] و در بیرون شهر طرف غربی مرقد منوّر معطر حضرت امام اعظم ـ رحمة الله علیه ـ از شهر مقدار ثلاث فرسنگ است.
از بغداد تا به کربلا مقدار دو منزل است، به طرف جنوبی شهر است و به جانب شمالی شهر سفینة سلیمانی است. مسافت مقدار ده منزل است. اما راه کرکوک طرف شام شریف است. جانب غربی شهر است. از بغداد تا به کرکوک هفت منزل است. و در شهر مذکور سه پیغمبر آسودهاند. در بالای ارگ شهر جناب حضرت دانیال پیغمبر(ع) و حضرت عُزیر پیغمبر(ع) و حضرت حنین پیغمبر(ع) .
و از شهر کرکوک تا به شهر موصل چهار منزل است. به شهر موصل سه پیغمبر، حضرت جرجیس و حضرت شیث و حضرت یونس: آسودهاند. حضرت جرجیس درون شهر و بزرگوار، و دیگر بیرون شهر آسودهاند. مسافت مقدار هزار قدم میباشد، اما در میانه یک نهر کلان است. از جسر گذشته زیارت میکنند.
از موصل تا به شهر بیضی هشت منزل است. حضرت امام زین العابدین آنجا آسودهاند. از آنجا تا به شهر مروین دو منزل است. این شهر در بالای کوه است. بسیار خوش باد و هوا است. مثل آن، نادر الوقوع است. در این شهر دو عالِم مفسّر؛ علامه زمخشری صاحب کشاف و جناب قاضی بیضاوی آسودهاند.
از آنجا تا به دیاربکر سه منزل است و در شهر دیاربکر قدمگاه حضرت غوث الاعظم [= عبدالقادر گیلانی] است. بسیار شهر کثیر البرکات است. علما و اسخیاء در این شهر بسیارند. از آنجا تا به شهر عرفه چهار منزل است. در شهر عرفه مقام تولد حضرت ابراهیم خلیل است(ع) . در آنجا علامت منجنیق نیز هست و جای آتش نمرود که گلستان و چشمه سار گذشته است. و در آنجا ماهیهای نشانه دار است و به آن ماهیان، معلوم است از پادشاه آن شهر هر روز دو من نان وظیفه مقرّر است. و در آن شهر منارهای هست که بنای آن را شش هزار سال شده باشد. در جوف آن مناره، معبد نمرود ملعون است. الحال آن مناره از غیر [= بدون] کسور و فتور ایستاده است.
از شهر عرفه تا به شهر بلزرگ دو منزل است. و در این شهر جای زیارتگاهی میباشد که مولانا سکاکی، صاحب تلخیص در آنجا آسودهاند. از تخت وی دریای فرات میگذرد و آخر او به دریای بغداد همراه میشود.
و از شهر بلزرگ تا به شهر حلب دو منزل است. بسیار شهر بزرگ است. در آنجا فضلا و علما و اغنیا بسیارند و در میانة شهر، یک جامع کلان است. در پیشگاه همین مسجد، مقبرة حضرت زکریای پیغمبر است(ع) ، و در میانة مسجد جای درختی است که سر مبارک ایشان را همراه او ارّه کردهاند. علامتی وضع نموده، یک ستون از سنگ راست مانده، مستحکم کردهاند.
از شهر حلب تا به همای هموس [حما و حمص] پنج منزل است و در شهر هموس مقبرة خالدبن مغیره ـ رض ـ است، [؟: مقصود خالد بن ولید است که مقبره و مسجد بزرگی در حمص به نام اوست] .
شام
از شهر هموس تا به شام شریف نیز پنج منزل است. جناب حضرت رسالت پناهی، شام شریف را [۲] قطعهای از جنّت گفتهاند و به لسان معجز بیان خود فرمودهاند که «الشام جنّة الدنیا». و در طرف غربی شام کوهی است که کوه قیس میگویند. در آنجا مقبره حضرت ذی الکفل پیغمبر است (ع) ، و مقبرة قابیل و هابیل است و غار اصحاب کهف نیز در آنجاست. و مقام چهل تن و هفت تن و سه تن در آنجاست. و در پایان کوه موضعی است که آن را صالحیه مینامند. در آنجا قبر محی الدین عربی است؛ صاحب فصول الحکم. و بسیار مکان متبرّک است و جای اجابت دعا است. از شهر مقدار هزار قدم دور است. اهل شام به زیارت بسیار میبرآیند بلک هر روز حاضر میباشند.
بعد، دروازهای که به طرف شمال شهر است. متصل دروازه، منارهای سفید است که وی را منارة بیضا میگویند. وی محل نزول حضرت عیسی روح الله خواهد شد. در قرب همون مناره یکی از صحابة کرام که نامشان ابیّ بن کعب است ـ رض ـ آسودهاند. در باب قراءت قرآن فوق اهل زمان خود بودهاند. هرگاه حضرت رسالت پناهی(ص) قرآن میخواندهاند، جناب ابی بن کعب سماع میکردهاند.
بعد از آن، به طرف جنوبی شهر، دروازهای هست که وی را قدم النبی [ص] مینامند. وی محل خروج و دخول حاجیان است. در وقت رفتن سه روز در آنجا مجتمع میشوند. وجه تسمیه به قدم النبی آن است که حضرت(ص) به همان دروازه آمده، به شهر داخل ناشده، از همانجا برگشتهاند. از این سبب گفتهاند که شام جنت دنیا است؛ یعنی شهر شام مشابهت به جنت دارد. من وعده کردهام که بیجمیع امت خود هرگز به جنّت نداریم [کذا. نروم]. از این جهت داخل ناشده از همانجا مراجعت کرده باشند. در قرب همین دروازه، صحابه [= صحابی] کرام حضرت دحیه کلبی آسودهاند، و کاتب وحی حضرت جنابشان بودهاند. اکثر، حضرت جبرئیل امین به صورت دحیة کلبی شده، به خدمت حضرت میآمدهاند.
بعد از آن در میانه ی شهر جامع کلانی است. ورود و مجمع ناس در آنجاست. میتوان گفت که اکثر اهل شام در این پنج وقت نماز در آنجا حاضر شوند و در میانة مسجد، مقبرة حضرت یحیی پیغمبر است(ع) ، و دیگر دو پسر حضرت غوث الاعظم ـ رحمه الله ـ [عبدالقادر گیلانی] در شام آسودهاند و به طرف شرقی شام قبرستان بزرگی است. اکثر موتای اهل شام در آنجا آسودهاند. و بعضی از اصحاب حضرت رسول الله و ازواج طاهرات نیز در آنجا مدفوناند. حضرت بلال و ابن [امّ] مکتوم و معاویه و عمر بن عبدالعزیز و حضرت زین العابدین و علی اکبر و علی اصغر پسران شیر درگاه و فاطمه صغری بنت حضرت امام حسین ـ رضی الله عنهم ـ آسودهاند. و از ازواج طاهرات نبی، امّ سلمه و زینب آسودهاند ـ رضی الله عنها [= عنهما] مجتمعتاً در قبرستان شرقی شهر.
بعد از آن، به طرف غربی شهر که میلان به جانب جنوبی دارد، در آنجا مکان مرتفعی است و بوستان کثیر الفواکه و آبشار و انواع نعم در آنجا است، و اصناف گل و ریحان و بنفشه و درختان صنوبر سر کشیده و بلبلان و انواع طیوران در اطراف صف کشیده و آن بوستان را ربوه مینامند و حضرت حق سبحانه و تعالی همین بوستان را به جنّت تشبیه کرده، در کلام مجید خبر داده است که: کَما هِیَ قال الله تبارک و تعالی: (کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَین) فی سورة البقره [آیة ۲۶۵].
بعد از آن، طرف غربی شام تا شهر بهروت [بیروت] دو منزل است در کنارة دریای شور است. بندرگه کلان است و به طرف شهر شرقی این شهر یک راه به کنارة دریا به تلاتکه میرود. در آن موضع ابراهیم ادهم آسودهاند. از آنجا به راه خشکی از بالای شهر کنعان به طرف قدس [در اصل: قدوس] شریف میرود. مقدار ده منزل است و از درون دریا نیز میرود، اما از درون آب قدس شریف نزدیک است. به سه روز به شهر یایه میبرآید. در آن شهر الوان نعم و لیمو و ترنج از حد افزون است تا به قدس شریف دو منزل است.
و در رفتن از راه خشکی به قدس شریف، در اثنای راه، رمله نام شهری است، درآنجا حضرت لقمان حکیم آسودهاند. در قریبی آن کوهی است در بالای راه، و در رفتن بهدست راست [۳] یک مسجد کهنه که آثارش معلوم است. وی بناکرده شیر درگاه حضرت علی ـ کرم الله و جهه ـ بوده است و آن نیز محل زیارتگاه است. بعده، مقدار دو فرسنگ رفته به شهر غوث رسیده میشود و در این شهر حضرت عُزیر پیغمبر(ع) آسودهاند. در آنجا یک مسجدی است، نزدیک وی چشمة روانی است که حضرت عزیر(ع) درازگوش خود را در آنجا بسته، به وضو کردن مشغول شده، بعد از وضو دو رکعت نماز به جای همان مسجد خوانده، به اوراد خود مشغول گشتهاند. در آن حال، روح شریفشان از قالب مبارک خارج شده، و صد سال در آن مکان خوابیدهاند و نیز دراز گوش ایشان در آنجا مرده است و مسافت دراز گوش تا به جسد مبارک مقدار هفت قدم راه است و طعام ایشان در آن مقامتر و تازه ایستاده است تا زمانی که حضرت حق سبحانه و تعالی جناب حضرت عزیر(ع) را زنده گردانید و حمار ایشان نیز باذن الله تعالی زنده گشت؛ چنانکه در کلام مجید خود خبر میدهد که: (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ الله بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ ا الله مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ) فی سورة البقره [آیة ۲۵۹].
بعده، از شهر غوث تا بیت المقدس یک و نیم فرسنگ راه است و در بیرون شهر بیت المقدس، مقبرة حضرت داود پیغمبر است(ع) ، بعد از آن، به طرف جنوبی شهر مقدار نیم فرسنگ راه، مقبرة حضرت الیاس پیغمبر است(ع) .
بعده، مقدار یک فرسنگ راه از شهر، قریه نصارا [ناصره] میگویند که جای تولد حضرت عیسی است(ع) . در همانجا عمارت عالی بنا کردهاند. در آنجا صورت بیبی مریم و صورت حضرت عیسی(ع) را کشیدهاند و به آب طلای حل کرده، مزین ساختهاند. جماعت نصارا در صباح و رواح میپرستند، و کاسههای کوه طوری را در آنجا میسازند. نزول این آیت در حق بیبی مریم در همین قریه شده است، کَمَا قَالَ: (یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا) فی سورة مریم [آیة ۲۳] .
بعده، از آنجا تا خلیل الرحمان سه فرسنگ است. خلیل الرحمان قریهای است که حضرت ابراهیم خلیل(ع) در آنجا آسودهاند. در آنجا یک مسجدی است در تحت وی یک مغاکی عظیم است که وی را «بئر الأنبیاء» مینامند و درِ آن مغاک، از سنگ سرپوش کردهاند و به مجرد گشادن سرپوش، بوی خوشی بدماغ همچو بوی عطر میآید. در آنجا چند هزار انبیا: آسودهاند و در میانة مسجد مذکور، حضرت اسحاق(ع) مع زوجة خود آسودهاند و در بیرون در مسجد، ابراهیم خلیل الرحمان مع زوجة خود آسودهاند. در بالای سر ابراهیم خلیل یک خانه است. حضرت یعقوب(ع) مع زوجة خود آسودهاند و در پهلوی آن خانه، یک خانة دیگری است که حضرت یوسف(ع) تنها در آنجا آسودهاند.
و در طرف راست حضرت ابراهیم خلیل الرحمان، یک مکان مخصوص میباشد که وی قدمگاه حضرت رسالت پناهی است(ص) آنجا نیز محل زیارتگاه است. بنای این دخمه را حضرت سلیمان(ع) کردهاند. سنگهای آن را جماعت دیوان آورده باشند. به نوعی سنگهای بزرگ است که عقل آدمی عاجز است. درازی هر سنگ، سی و دو وجب و عرض او هژده وجب میباشد. به طرف غربی حضرت خلیل الرحمان به مسافت یک فرسنگ، حضرت نوح پیغمبر(ع) آسودهاند.
بعده، به هلاک قوم لوط دو فرشته آمده بودند. اول بشارت حضرت اسحاق پیغمبر را به حضرت ابراهیم خلیل آوردهاند، چنانچه کریمة (فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یعْقُوب) سورة هود [آیة ۷۱] . بعد از آن، ملائکها گفته باشند که مایان مجادله داریم که قوم لوط را هلاک نماییم که مأموریم از حق سبحانه و تعالی کما قال عزّ شأنه: (ُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ) [هود: ۷۴] . بعد از آن حضرت ابراهیم [۴] خلیل الله گفته باشند که ای ملائکها، از هلاک قوم لوط باز ایستید و گناه ایشان را عفو نمایید. ملائکها در جواب حضرت ابراهیم خلیل گفته باشند که (یَا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ) [هود: ۷۶]
و جهت آنکه حضرت لوط(ع) برادر عروس حضرت ابراهیم خلیل الله بودهاند. بنابر آن، از روی شفقت عفو جرایم آن قوم را خواستهاند.
بعده، به طرف شرقی بیت المقدس مقبرة حضرت موسی(ع) است. مسافت مقدار سه فرسنگ راه است. در آنجا کوهی است که اکثر [= اثر] تجلی الله تعالی معلوم و مشاهد است؛ چنانکه دیده شده، سنگهای همان کوه، سیاه و دود کرده میباشد و حضرت موسی(ع) در میانة همان سنگهای سیاه آسودهاند و در عمارات و فرش و فروش آن مقام، از همان سنگها میباشد، چنانچه در صدق این مقالة کریمه (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقا) فی سورة الاعراف [آیه : ۱۴۳].
بعد از آن طرف پایان پای حضرت موسی(ع) مقدار پانصد قدم راه، مقبره شبان است که حکایت او را حضرت مولوی در مثنوی شریف آوردهاند.
بعده، در شهر بیت المقدس، مسجد اقصی و صخرة الله معلّق در آنجاست. میتوان گفت که ثلث همان شهر مشغول به صحن بوستان و حجراتی که متعلق به مسجد اقصی دارد، هست. تخمیناً اطراف محاوطه [محوطه] ده طناب میآید. مسافت میانه مسجد اقصی و سنگ معلق، مقدار صد قدم میآید. در تحت مسجد اقصی، مسجدی است که حضرت سلیمان(ع) آن را بنا کردهاند. بسیار مسجد بزرگ است. الحال از نظر، مخفی، و درهای او مستحکم است. آنجا کسی در نمیآید. سنگهای بزرگی دارد که آنها را دیوان آورده، در عمل درآورده باشند. حضرت سلیمان(ع) در حین عمارت همین مسجد، به عصای خود تکیه کرده و ایستاده در آن حال فوتیدهاند؛ چنانکه کریمه به همین مضمون ناطق است؛ (فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَه) فی سورة سبا [آیة ۱۴]
بعده، در بالای سنگ معلق یک گنبد کاشی کاری است از درون گنبد در اطراف سنگ معلّق، ستونهایی از بلور از قدیم ایستاده. بزرگی این سنگ معلق و اطراف وی، مقدار صد قدم میآید. در تحت سنگ معلق، حجرهای جهت چلّه خانه بنا کردهاند. درون وی، چهار محراب دارد. یک محراب حضرت ابراهیم خلیل الله، و یک محراب حضرت عیسی روح الله، و یک محراب حضرت جبرئیل امین، و یک محراب حضرت سرور عالم محمد مصطفی(ص) . میانه سنگ معلق، به قدر آدم برآمدن، شکافی دارد. از آنجا حضرت عیسی(ع) بر آمده، بر آسمان صعود [کرده.] در اطراف سنگ معلق علامتها بسیار است، و زین براق حضرت که در شب معراج سوار شدهاند در آنجاست و جای دست کافت [= کاویدن] حضرت جبرئیل در آنجاست، و قلقان [احتمالاً قلخان باشد که به معنای سپر جنگی است]. حضرت حمزه و ذوالفقار حضرت شیردرگاه علی مرتضی ـ کرم الله و جهه ـ در آنجاست و درازی ذوالفقار هژده وجب است و سنگ سبز که در وی میخ آهنین فرش کردهاند، در زیر ذوالفقار میباشد. آن گنبد سه دروازه دارد. دروازه طرف غربی او را باب الجنه مینامند در وقت سفر معراج حضرت رسول(ص) از همان در به گنبد درآمده، پای مبارک خود را بر سنگ معلق مانده باشند و آن سنگ به حضرت در تکلم درآمده باشد. الحال زبان وی معلوم است. وقتی که به معراج برآمدند، اول از براق به قریبی باب جنّت نزول فرموده، در آنجا دو رکعت نماز به درگاه بینیاز به اقتدای جمیع انبیا(ع) الحال نیز آنجا زیارتگاه است. چنانکه کریمة (َ سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ...) [اسراء : ۱] .
بعده، در بیرون صخرة الله در کنارة محاوطه [محوطه] گهوارة حضرت عیسی است. وی از سنگ است. باز مقدار بیست قدم جای در بلندی قلعه باب توبه میگویند. محل اجابت و دعاست. در جنب وی یک سنگ عمود است. در عمق وی علامت پل صراط است. در تحت وی یک خندقی هست. آنجا علامت قبر فرعون است. در بلندی وی قبر بیبی رابعه ـ علیها الرحمه ـ است و در جنب [۵] وی قبر حضرت سلمان فارس است ـ رضی الله عنه ـ در مقابله دروازة شهر، مقبرة حضرت بیبی مریم والدة حضرت عیسی است(ع) . در آن موضع، جماعت نصارا در روز یکشنبه به زیارت میآیند و در درون شهر بیت المقدس در یک خانه تخت حضرت سلیمان است(ع).
از بیت المقدس تا به شهر مصر پانزده روز راه است. از راه خشک [ی]، اما از راه دریا نزدیک است به مقدار شش روز میرسند. شهر مصر [= قاهره] بسیار بزرگ است. علما و فضلا و قرّای خوش خوان در آنجا بسیارند. از طرف غربی مصر، رود نیل میگذرد و مسافت دریا از شهر نیم فرسنگ است. آنجا بندرگه کلان است. محل نزول کاروان و حجاج است. وی را بلاق [بولاق] مینامند. بعض طرف آن را مصر قدیم گویند. آنجا نیز بندر کلان است. در وقت آب خیز از آنجا یک نهر عظیم آمده از میانة شهر مصر روان میشود.
به طرف جنوبی شهر، مقبره امام شافعی است. در جنب وی به مقدار چهار صد قدم، قبر حضرت فقیه ابی لیث است. باز به مقدار پانصد قدم قبر حضرت شیخ شاطبی است. در آنجا قبر حضرت زین العابدین [!] است. قریبی دروازة مصر به درون شهر، قبر زینب بنت علی شیردرگاه است و یک دختر امام حسین هم در آنجاست. در میانه شهر مصر، مقبرهای است که آن را مقبره حسین مینامند. زیارتگاه عظیم است. اهل مصر آنجا بسیار به زیارت میآیند. چنین میگویند که سر مبارک حضرت امام شهید همراه سر پسر یک عجوزه، در آن مکان مدفون است؛ چرا که اصحاب یزید ـ علیه اللعنه ـ سر مبارک امام حسین را بیادبانه در کوچهها تحقیر نموده میگردانیدند. یک عجوزة مسلمة مخلصه از جهت اخلاص، پسر خود را قتل نموده، سر پسر خود را عوض و بدل سر مبارک امام گذاشته، سر امام را گرفته برده به جایی دفن کرده است. بالاخره سر پسر خود را گرفته با همراهی سر مبارک امام شهید در همین مکان دفن نموده است معاً. بنابر آن، این مکان را مقبرة حسین ]ع[ مینامند. الحال اتباع و اولاد یزید، همین مقبرة متبرکه را به پای خود میزنند، از این جهت پای آن جماعت مردود و ملعون ورم و آماس نموده، به نوعی که در موزههای [کفشهای] آنها نمیدرآید و نمیگنجد. این طریق زنان و مردان آن جماعت بطّال، از شومی این بیادبیشان تا دور قیامت به همین بلیه مبتلایند.
در قریبی مقبرة شریف امام یک موضعی است که وی را مسجد اظهر [= الازهر] مینامند. در آن موضع هجوم علما و قرّا است. شب و روز به گفتگوی درس و قراءت قرآن مشغولاند. گویا مدرسه است. طلبه و سکّان آن از پادشاه شهر موظف میباشند.
بعد از آن مکانی که حضرت یوسف(ع) هفت سال در آنجا بودهاند. وی در بالای ارگ مصر است. چنانکه آیت کریمه بر آن ناطق است؛ کَمَا قَالَ عَزَّ شَأنُه: (فَأَنْساهُ الشَّیطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ) فی سورة یوسف(ع) [آیه ۴۲] محل زیارتگاه الحال در آنجا خانقاه حضرت یوسف(ع) بوده، الحال اثر وی معلوم است. به جای خانقاه حضرت یوسف(ع) ابراهیم پادشاه [= ابراهیم پاشا] خانقاه عظیمی بنا کرده است. مدت پانزده سال است به عمارت آن مشغولاند. هنوز به اتمام نرسیده.
و به طرف غربی شهر راهی است که میلان [= میل] به جانب جنوبی دارد، به مکه معظمه میرود و در کنارة رودنیل که مشتمل به ملک سعید است [یا: سفیدانست!] به مکة معظمه میرسد. و بعضی به راه خشکی و بعضی به دریا میرود. اما یک راه دیگر از خشکی به طرف جنوبی شهر است [که] حجاج همراه [شاید: همین راه] میرود و مقدار بیست منزل است تا مدینة منوره. از غیر حجاج مصری به این راه رفتن محال است؛ زیرا که در این راه آب و دانه کم است.
[مدینة منوره]
بعد از آن شهر مدینه شهر مبارک است. اهل آن موضع، همه دلکش و ملایم گفتار و خوش نیکو کردارند. به طرف جنوبی شهر مدینه، موضعی است که وی را «مسجد قُبا» مینامند و قوت الاسلام نیز میگویند. طرفه جای فرح فزا و مکان دلگشا است. بوستان و باغ و آبشارها بسیار دارد.
و مسجد قبا مسجد مبارک است، محل نزول و قرارگاه حضرت سرور عالم و سلطان انبیا است(ص) . در ابتدای هجرت حضرت رسالت پناه، در آن مقام مدت شش ماه استقامت نمودهاند. بعد از شش ماه که اسلام قوت یافته بود، به درون شهر داخل [۶] گشتهاند. از این وجه، آن موضع را تسمیه به قوت الاسلام نمودهاند؛ چون حضرت در ابتدای نزول در اینجا منزل و قرارگاه کردهاند. قرارگاه اهل صفه نیز همین موضع است؛ چنانکه حق سبحانه، از احول آن جماعت متبرکه در کلام خود خبر میدهد؛ کما قال عزّ شأنه: (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ) فی سورة توبه [آیة ۱۰۸] .
در آنجا چهار محراب است. اینها همه محل زیارت است؛ زیرا که یک محراب محل نزول آیات مذکور است. دیگر محراب اصحاب صُفّه است و یک محراب محل نزول از ناقه است و یک محرابِ دیگر محل صعود بر ناقه است. همین محرابها محل اجاب دعا است. در بیرون مسجد جای محل زیارت است. حجرة ابوبکر است ـ رض ـ است، و حجرة عمر و حجرة عثمان و حجرة حضرت علی ـ کرّم الله و جهه ـ است و حجره کنیزک درگاه فاطمه زهرا ـ رضی الله عنها ـ است. در اینجا چاهی است، چشمة روان دارد، وی را «بئر نبی» میگویند. از اثر معجزة حضرت رسول الله است؛ چرا که یک انگشت مبارک خود را در آن موضع غطه دادهاند، از جای انگشت مبارک یک سنگ آب برآمده، جاری شده است. باز یک انگشت دیگر مبارک خود را ایضاً در پای غطه دادهاند. از آنجا نیز آب جاری شده. بینهما مقدار دو وجب میباشد. هر دو آب چشمه در یکجا جمع شده، از یک روضه درآمده، به جانب شهر مدینه روان میشود. یک حصّه بدرون شهر مدینه میرود، و بقیه نصف دیگر به جانب کوه احد میرود. آخر این آب به جانب قبلتی منتهی میشود.
بعده، حق سبحانه، به حضرت نبینا ـ صلی الله علیه [و آله] و سلم ـ امر کرده است که در همین مسجد چندی از مردان از اصحاب صفه هستند که با آنها مجالست نمای که آنها از اصحاب تطهیرند [و] از آلودگی دنیا پاک میباشند. آن جماعت روزی به یک خرما قناعت دارند. زیاده از آن چیزی تناول نمیکنند. از پوشیدنی و لباس یک پارة چرم به عورت خودها بستهاند. دیگر اعضای آنها برهنه میباشد. این جماعت به همین نوع قناعت کرده، از دنیا عمر بهسر بردهاند، ملوّث به تلویث دنیا نشدهاند. بنابر آن، حق سبحانه وتعالی از احوال این جماعت برگزیده به حضرت(ص) خبر داده است، کما مرّ.
بعد از آن، به طرف شمالی شهر، کوه اُحد است به مسافت یک فرسنگ. در نصف راه احد مقبرة عمّ ]پیامبر[ حضرت حمزه ـ رضی الله عنه ـ است. در آنجا، خانقاه کلان است و مدرسه و حجرات و آش خانه و خلایق بسیار در اطراف مقبره ساکناند و اهل مدینه هر روز دوشنبه به زیارت حضرت حمزه میآیند و آش خدایی و قربانیهای خود را به وقتش در آنجا به مردمان میدهند. هر شبی چند قندیل افروخته میشود. در آنجا یک گنبد سفید است و محل شهادت دندان مبارک حضرت رسول الله است. مسافت میان گنبد و مقبرة حضرت حمزه ـ رضی الله عنه ـ دو صد قدم است و در میانة این دو مکان اشرف هشتاد نفر از صحابة کرام به شهادت رسیده، در اینجا آسودهاند.
بعد از آن قبلتی [قبلتَین] نیز طرف شمالی شهر است. مسافت او مقدار یک فرسنگ است. در آن موضع مسجدی است که قدم مبارک حضرت(ص) در آنجا رسیده. کلانان [= بزرگان] جماعت نصارا و یهود جمع شده آمده، گفته باشند محمد را(ص) پیغمبر آخر الزمان میگویند. مایان توقف داریم و امتحان مینماییم؛ زیرا که در تورات و انجیل خدای تعالی خبر داده است که یک علامت پیغمبر آخر الزمان آن است که ذوالقبلتین است. اگر محمد(ص) دو قبله داشه باشد، مایان ایمان میآریم و الا توقّف داریم. فی الحال حضرت(ص) به نماز فرض شروع نموده، به جانب مسجد اقصی نگاه کرده، تحریمة [تکبیرة الاحرام آغاز نماز] بستهاند. اصحاب متابعت نموده نیز تحریمه بستند. در این حال حضرت جبرئیل(ع) به حضرت وحی آورده گفتند که، یا رسول الله! در این هنگام روی خود را از مسجد اقصی بهسوی بیت الحرام گردان. فی الفور حضرت(ص) در اثنای نماز به امر حضرت بینیاز روی خود را [۷] بهجانب کعبة معظمه گردانیدند. ده نفر از اصحاب کرام بلاتوقف بهسید انام تبعیت نموده، رویها به جانب کعبة معظمه گردانیدند. این ده کس به همین عمل ده یار بهشتی گردیدند. بعده، نصارا و یهود دانستند که حضرت ذوالقبلتین بودهاند. ثانیاً مسجد اقصی منسوخ بگشت، و بیت الحرام معمول گردید؛ چنانکه آیت کریمة: (فَلَنُوَلِّینَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام) فی سورة البقره [آیة ۱۴۴] از این وجه جماعت یهود و نصارا به جناب حضرت ایمان آوردند و به رسالتشان تصدیق نمودند. الحال اثر دو محراب در آن مسجد ظاهر است.
در قریبی این مسجد، یک چاه بزرگ است که وی را «بئر العثمان» مینامند. آب وی بسیار شیرین است. بنای عثمان است(رض) در قرب این مسجد، در کمرة کوه، غاری است که در آنجا قدم مبارک حضرت(ص) رسیده است، آنجا نیز محل زیارت است.
بعده، به طرف شرقی مدینه، حظیرة جنّت البقیع است. بسیار مکان مبارک و فرح افزاست. از حرم تا جنت البقیع مقدار پانصد قدم راه است. جانب پایان پای حضرت رسول الله است. در جنّت البقیع بسیاری از صحابگان آسودهاند. عباس ـ رضی الله عنه ـ عایشه ـ رضی الله عنها ـ و دو دختر رسول الله؛ رقیه وام کلثوم و حضرت ابراهیم پسر سرور انبیا، و عثمان ـ رض ـ و بیبی حلیمه مادر رضاعی سلطان انبیا، و از مشایخ علما، امام مالک، و امام نافع و نوفل [؟] ـ رض ـ و حضرت خواجه پارسا ـ علیه الرحمه ـ و از سلاطین عبدالعزیز بهادر سلطان و سایر اعزّة بسیار آسودهاند. [در بارة این عبدالعزیز خان که پادشاه بخارا از اشترخانیان بود و در اواخر از سلطنت کناره گرفت و از راه ایران و با استقبال شاه سلیمان صفوی به حج رفت و همان جا درگذشت و در بقیع مدفون شد. بنگرید: دانشنامة ادب فارسی، ۱/۶۲۷]
در عقیب قبر عباس ـ رضی الله عنه ـ یک مسجدی است که حضرت(ص) در اوان حیات در آنجا، در سحرگاه، بسیار آمده، پروردگار خود را عبادت میکردهاند و جنت البقیع بسیار کلان است. الحال نصف او خالی است از موتی. و از قلعة مدینه بیرون است. میانه دیوار قلعه و دیوار جنت البقیع یک کوچه راه است. و حضرت [اسماعیل پسر] امام جعفر صادق(ع) بیرونتر از جنت البقیع آسودهاند.
بعده، آنکه اطراف حرم پنج مناره دارد، علی الخصوص دو مناره بلند دارد؛ یکی، او بالای سر حضرت است. وی منارة حضرت بلال ـ رضی الله عنه ـ است و یک منارة مرتفع دیگر در طرف کنج شمالی حرم است. وی را عبدالعزیزخان تعمیر کرده. در بالای مقبرة مبارک یک گنبد کاشین کاری بزرگ است. در بالای او سه قبة طلا است.
بعده، مسجد مبارک مشتمل بر سه قطعه است؛ هر قطعة او جداست، علامتی و نشانی دارد؛ یک قطعة اول، مسجد قدیمی جناب حضرت است(ص) مشتمل بر منبر مبارک است. چنانکه جناب حضرت رسالت پناهی میفرمودند که منبر من در جنب محراب است و از محراب تا قبر مبارک مقدار ده قدم میآید. گویا مسجد مبارک مشتمل بر قبر مبارک است. هیچ واسطه نیست الا یک پنجره.
یک قطعة او مسجد عثمان ـ رض ـ است. جنابشان ثانی خریده همراه کرده باشند. یک مسجد طولانی است که از جانب باب السلام در آیند؛ اول بار داخل میشوند. این مسجد را حضرت شیردرگاه بنا کرده باشند. میانة مسجد حضرت علی ـ کرم الله و جهه ـ و مسجد مبارک یک پنجرة دراز است. درون پنجره سه محراب است. ورای محراب مبارک دیگر محرابها را مسجد عثمان مشتمل میانه محرابها، صندوق پر از کتابهای قراءتی قرآن است و دلایل الخیرات. هر کسی از طالبان گرفته میخوانند. بعد از فراغ باز آورده به صندوق میمانند.
بعده، آنکه کسی که قصد زیارت حضرت رسول الله را میکند، طریقة او آنکه حرم مبارک سه دروازه دارد؛ یکی را باب سلام میگویند. یکی را باب رحمت مینامند. هر دو به طرف غربی حرم است. میانة باب سلام و باب رحمت پنجاه قدم میآید و یک باب به طرف شرقی حرم است، آن را باب جنت البقیع میگویند. اما کسی که زیارت میکند، از باب سلام میدرآید، به مسجد طولانی حضرت علی ـ کرم الله وجهه ـ داخل میشود، منتهی میشود بر زیارتگاه حضرت.
طریقة زیارت این است که مقابل شود بر دریچهای که وی محاذی جناب آن سلطان انبیا است و جناب دو یار عظام است. در همان [در اصل: همون!] دریچه سه شکاف است. اشارت به سه جناب است. [۸] روضة اول تعلق دارد به حضرت رسالت پناه(ص) . روضة دویم تعلق دارد به ابوبکر ـ رض ـ روضة سوم تعلق دارد به عمر ـ رض ـ ، میانة روضهها مقدار سه انگشت است. جناب عزیزان در درون پنجرهاند. به نظر نمایان نیستند. در طریق خوابشان تفرقهای اندک است. به این طریقه که سر ابوبکر ـ رض ـ محاذی به سینة حضرت رسول(ص) است و سر عمر ـ رض ـ محاذی به سینة ابوبکر است ـ رض ـ .
بعده، در پایان پای مبارک حضرت نیز محل زیارتگاه است که محل چهار ملک مقرب است؛ یعنی حضرت اسرافیل و میکائل و جبرائیل و عزرائیل: ؛ چرا که در زمان حیات آن سلطان انبیا، این چهار بزرگوار در آنجا مقام و قرارگاه داشتهاند و محل جلوس آنها بوده است.
بعده، در جانب شمالی حضرت، مقبرة حضرت فاطمه زهراست ـ رضی الله عنها ـ و در اطراف مقبرهشان نیز پنجره است و در ما بین قبر پدر و دختر، یک پنجره واسطه است در یک دخمه. حضرت خیر النساء تنها آسودهاند.
هر روز قُبیل نماز شام، پادشاه شهر مدینه لباسهای نو پوشیده در درون روضه درآمده، خود قندیلها را و چراغها را روشن ساخته در عمل میوَردارد. غیر از پادشاه کس دیگری را رخصت این عمل؛ یعنی این خدمت نیست. کذلک، سالی یکبار از سلطان روم جهت مقبرة متبرکه که قبرپوش نو میآید، این پوششها را نیز پادشاه مدینه به روضه در آورده پوشانیده، لباسهای کهنه را تبرّکاً به سلطان روم میفرستند. زیارت آن سلطان انبیا به امتان عاصی جافی، از جمله ضروریات است و موجب نجات و وعدههای بسیار به زیارت آن سلطان ابراز شده است. چنانکه به محراب مبارک این حدیث مکتوب است؛ قال النبِی (ص) : (من زار بعد مماتِی فکأنّما زار فِی حیاتِی، و من زارنِی فِی حیاتِی دخل الجنة بلاحساب».
أیضا قال علیه السلام : «من زار البیت فبعده زار قَبری یَنَال شَفَاعَتِی فِی صفوف القیامة فی بادی الرأی قبل شفاعة فاطمة و حسین ـ رضی الله عنهما ـ و قبل سایر اصحاب ـ رضی الله عنهم ـ »
[مکة مکرمه]
از مدینة منوره به مکة معظمه دوازده منزل است. در منزل پنجم، در راه، یک موضعی است آن را رابغ میگویند. در آنجا حاجیان احرام میبندند. از آنجا تلبیه گویان به مکه داخل میشوند؛ چرا که از غیر احرام داخل شدن به مکه گناه است مر آفاقی را. اما خروج و دخول اهل مکه از غیر احرام جایز است؛ زیرا که در حق اهل مکه حرج میشود و حرج در دین ما مرفوع است؛ چنانکه آیت کریمه بر این معنا ناطق است؛ (وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج) فی سورة الحج [آیة ۷۸] . اما احرام بستن در شهر معلوم جایز است؛ یعنی اوقات معلوم است که دو ماه (و) ده روز است. یعنی در اوقات زیارت و احرام بستن از عبادت محسوب است کما قال تبارک و تعالی: (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدالَ فِی الْحَجّ) فی سورة البقره [آیة ۱۹۷] .
بعده، مکة معظمه که نمایان شد، تکبیر و تلبیه و تهلیل میگویند، هفت کرت شوط، از غیر [بدون] سعی بین صفا و مروه؛ زیرا که اگر سعی بین صفا و مروه کنند، در طواف زیارت، سعی را ترک میکنند؛ زیرا که سعی در حج یک مرتبه واجب است. تکرار سعی غیر مشروع است. اما در عمره سعی میکنند. این زیارت را طواف قدوم میگویند؛ زیرا که مر آفاقی را سنت است. بعد از طواف از حرم میبرآید ملحق به اهل کعبه میشود.
حاجی سه حال دارد: مفرد است یا متمتع است یا قارن. اگر قارن است تا وقت حج، از احرام نمیبرآید تا بازگشت از عرفات. اگر متمتع باشد بعد از عمره کردن از احرام بر میآید تا وقت حج. اگر مفرد باشد بعد از طواف قدوم، از احرام بر میآید تا وقتی که اهل مکه احرام ببندند. مفرد ثانی احرام میبندند؛ زیرا که اهل مکه در روز هشتم ذی الحجه احرام از ماه میبندند، مفرد و متمتع همراه اهل مکه در روز هشتم احرام میبندند. مفرد آن است که تنها نیت حج کرده باشد. قارن آن است که هم نیتش حج و هم نیت عمره کرده باشد. لازم است به یک احرام، هم حج و هم عمره ادا کند. از این سبب از احرام نمیآید تا حج [۹] عمره به جای آرد و ثانی حلال میشود. متمتع آن است که به یک نیت حج و عمره کرده است، لیکن اوّلاً عمره میکند. ثانی اگر خواهد حلال میشود، مثل مفرد با همراهی مکه احرام بسته حج میکند. چنانکه آیت کریمه به همین ناطق است؛ کَمَا قَالَ الله تَعَالی: (فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی) فی سورة البقره [آیة ۱۹۶] . اما قارن و متمتع را لازم است یک گوسفند هدیه کنند که حق تعالی دو عبارت را با ایشان روی کرده است؛ زیرا که هم ثواب حج و هم ثواب عمره یافته است. قارن و متمتّع قبل از سرتراشیدن هدیة خود را به فقرای مکه میدهند، ثانی سر خود را میتراشند؛ چنانکه کریمة (وَ لاَ تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّه) ایضا فی سورة البقره [آیة ۱۹۶] .
بعد از آن، حاجیان در روز هشتم ذو الحجه از مکه احرام بسته به منا بر میآیند و در آنجا همین شب کلّهم خواب میکنند؛ زیرا که خواب کردن در شب نهم ذی الحجه به منا سنّت است. روز نهم از اینجا کوچ کرده به عرفات میروند. به عرفات یک مسجدی است به اطراف همان مسجد نزول میکنند. این مسجد را مسجد خَیف [؟ درست آن: مسجد نمره] مینامند. بنای [آن] از حضرت ابراهیم خلیل الله است. تا وقت ظهر اینجا توقف میکنند، بعد از آن نماز پشین [ظهر] و عصر را به یک اذان و دو اقامت به یک وقت ادا مینمایند؛ زیرا که در وقت عصر به وقوف عرفات مشغول میشوند. بعد از آن به کوه عرفات میبرآیند.
اوّل امام با همراهیِ محملِ شریف در بالای کوه عرفات یک محرابی است؛ به همان محراب قریب ایستاده، روی خود را به جانب مکة معظمه کرده، تلبیه میگویند و تکبیر و تهلیل گفته از دعاهای مأثوره بسیار میخواند. هر باری که امام تلبیه گوید سایر ناس نیز متابعت مینمایند. به همین حال تا فرورفتِ آفتاب توقف میکنند. بعد از آن، اجابت دعا آن است که از آسمان باران میآید یا از چشمان اشتران محل شریف قطرات اشک میچکد. این علامتها که پیدا شد، در حین غروب دعا را ختم کرده بازگشت نموده، از کوه نزول مینمایند.
فی الفور پادشاه شهرِ شام توپ زده کوچ میکنند. بعد از آن، پادشاه مصر توپ زده کوچ میکنند. حاجیان کلّهم بلاتوقف به جانب مزدلفه راهی میشوند. همه در مزدلفه جمع شده، نماز شام و نماز خفتن را یک وقت میگزارند. دو نماز را در وقت واحد گزاریدن در همین دو موضع در مذهب حنفی جایز است و در غیر این درست نیست؛ چنان که امام شافعی ـ رض ـ در سفر هم جمع صلاتین جایز میگویند، اصحاب حنفی در این، عمل نمیکنند.
بعد از آن، همین شب در مزدلفه خواب میکنند؛ زیرا که بیتوته و وقوف در مزدلفه از ضروریات حج است. در اینجا حاجیان تلبیه میگویند و تکبیر و تهلیل میخوانند؛ چنانکه آیت کریمه بر این ناطق است که: قَالَ جَلَّ جَلاَلُه: (فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ) فی سورة البقره [آیة ۱۹۸] . مراد به مشعر الحرام، مزدلفه را گویند.
صباح شد، در مزدلفه یک ساعت توقف میکنند از برای استماع خطبه که امام در آنجا خطبه میخواند. بعده، هرکسی از آنجا هفتاد عدد سنگ ریزه همراه خود گرفته، در منا برده، شیطان را به همان سنگ ریزهها میزنند. از عرفات تا مزدلفه مقدار نیم فرسنگ است. مجموعه از مکه تا عرفات دو فرسنگ است، و الله اعلم.
از مزدلفه به منا وقت ضحوة کبری میآیند، بههمان سنگریزهها رجم شیطان میکنند. این عمل را [رمی] جمرة عقبه مینامند.
بعد از آن، به مکه میروند و زیارت میکنند، اگر خواهند، قبل از طواف [یعنی قبل از رفتن به مکه] گوسفند خود را کشته، اضحیة خود را تناول نموده، میروند. بالاخیر [کذا] از همین روز نحر زیارت را تأخیر ننمایند؛ زیرا که طواف زیارت کردن فرض است؛ از همین روز تأخیر نباید کرد؛ چرا که تا طواف زیارت نکند از احرام برآمدن منع است.
بعده، طواف زیارت را کرده، از احرام بر میآیند. بعده، لباسهای خود را میپوشند. ثانیاً اشیای مباحه حلال میشود، مگر جماع نسا که بعد از حلق، حلال (میگردد)، اما حلق را گشته آمده، به منا میکنند. [یعنی در مکه حلق نکنند بلکه در منا]
اکنون کل فرضهای حج بجا آمد، مگر جمرات ثلاث ماند. این جمرهها واجب است از برای [۱۰] این عمل، حجاج تا سه روز به منا میایستند. هر سه روز [هر] سه شیطان را یک مرتبگی [رمی] جمره میکنند. بعده از گوشتهای قربانی خودها میخورند و هم به مساکین مکه میدهند. چنانکه آیت کریمه ناطق است؛ کَمَا قَالَ جَلَّ جَلاَلُه: (وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر) فی سورة الحج [آیة ۳۶] . قانع اهل مکه گویند، معتر آفاقی را گویند.
بعده، در یک طرف کوه منا، در بلندیِ کوه، محل ذبح جناب حضرت اسماعیل است(ع) ، محل زیارتگاه است. در راه منا کوهی است آن را جبل نور میگویند. وی نیز زیارتگاه است. بعد از سه روز، حجاج از کوه منا کوچیده، به وادی المحصن (= محسّر) نزول میکنند که قریب به مکه است، مقدار پانصد قدم به مکه میماند. در طرف یسار او، راه کلانی است در آمدن مکه از منا، مقابل وی، در طرف راست، جنّة المعلاة است. در آنجا حضرت بیبی خدیجة کبری آسودهاند (رضی الله عنها). پنج وقت نماز را حاجیان در مکه ادا میکنند. مقدار سیزده روز استقامت میکنند.
بعده، از مکة معظمه، جانب مدینة منوره میشوند. اول حجّاج مصری کوچ میکنند. ثانی حجاج شامی کوچ مینمایند. «کسیکه در ماه محرم داخل میشود، وی جدا میشود تا وقتی که داخلگی باشد. بعده، مخیر است، اگر خواهد آن کس استقامت میکند و اگر خواهد مانده، میرود» [عبارت داخل گیومه تقریبا نامفهوم است].
طریقه زیارت این است:
اول مکة معظمه نمایان شد، تکبیر گویان و تهلیل خوانان آمده، هفت کرت (شوط) چرخ میزنند. در سه کرت اول مبارزانه میگردد؛ زیرا که این عمل سنت است. در بواقی به طور خود مانده ملایم چرخ میزنند. در هر مرتبه که چرخ میزنند استلام حجر الأسود میکنند؛ یعنی او را بوسه میزنند. این عمل نیز سنت است. بعد از آن، ملتزمه ما بین باب مبارک خانه و حجر الأسود است نیز بوسه میزنند. و رکن یمانی را نیز بوسه میدهند. بعد از هفت بار چرخ زدن در مقام حضرت ابراهیم خلیل الله، دو رکعت نماز ادا میکنند. بعد از آن، از باب صفا بیرون آمده، به سعی او مشغول میشوند و صفا و مروه به طرف شرقی کعبه است. افتتاح سعی از صفا کرده میشود و اختتام به مروه مینمایند، کما بدأ الله تعالی من الصفا، کَمَا قَالَ: (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ الله [بقره : ۱۵۸] . هفت کرت که سعی نمود تمام میشود. اکران حج اگر خواهد، در همة اوقات بر سبیل تطوع شوط [یعنی چرخ] میکنند گرد خانه را، لیکن میلین اخضرین؛ یعنی دو گنبد سبز در مابین صفا و مروه است؛ یکی از آن گنبذ بهدیوار حویلی [= حوالی] پادشاه مکه ملصق است و یکی از آن گنبد ملصق به دیوار حرم کعبه است. میانة راه کلان است [که] راه بازار مکه است. در اطراف این راه، اهل شوق نشستهاند. حاجیان در میان همین راه سعی میکنند.
بعده، بدان که مسجد الحرام مربع و متساوی الاضلاع است؛ یعنی چهار کنج وی برابر است. باب ابراهیم طرف غربی مکه است. باب مقابل وی به طرف شرقی مکه، از باب نبی تا باب ابراهیم صد قدم میآید. باب صفا طرف جنوبی مکه است.
سی و نه باب دارد؛ بیست و یک باب وی بزرگ است و دیگرِ وی خُرد. هفت مناره دارد و از مکه تا کوه ثور مقدار یک و نیم فرسنگ است. در جبل ثور غار حِرا است [؟ پیداست که خطاست] و در آنجا قدم مبارک حضرت رسول الله رسیده است با همراهی ابوبکر ـ ض ـ چنانکه کریمة (إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا) فی سورة الاعراف [آیة ۴۰]، بر آن ناطق است. اینجا نیز محل اجابت دعا است، اما محل احرام عمرة طرف شمالی مکه است. در بالای راه مدینه است. وی را «تنعیم» مینامند. در آنجا یک مسجدی است. او [را] عایشه ـ رض ـ بنا کردهاند. [بحث ساختن نبوده، عایشه در آنجا محرم شده است] . مسافت او(آن) از مکه مقدار یک فرسنگ است. از اینجا احرام بسته، تلبیه گویان میآیند به مکه داخل میشوند. هفت نوبت شوط میکنند با استلام حجر الأسود، بعد از آن ایضاً در مقام حضرت ابراهیم خلیل الله دو رکعت نماز ادا میکنند. بعد از آن، ارکان عمره تمام میشود.
بعد از آن، به جای تولد حضرت رسول الله زیارتگاه است، وایضا جای تولد حضرت فاطمه زهرا ـ رضی الله عنها ـ زیارتگاه است و حویلی [حوالی] ابوبکر ـ رض ـ جای زیارتگاه است، گنبدی و علامتی دارد و مکان جای حویلی عمر ـ رض ـ الحال مدرسه است. عالمان و عابدان در آنجا هستند. و جای حویلی عثمان [۱۱] ـ رض ـ نیز زیارتگاه است و جای حویلی ابوجهل لعین در باب سلام، کنف خانه شافعیان است و جای حویلی ابی لهب در طرف باب عمره کنف خانه مالکیان است.
در بالای کوه ابوقبیس سه گوسفند را پخته، گرفته برده، میخورند. این کردار سنت است؛ چرا که جناب حضرت رسول الله در بالای کوه ابوقبیس کلة گوسفند را پخته خورده باشند [!] . از این جهت سنّت است مر آفاقی را.
کعبه بیت الله را میگویند. مکه شهر وی را میگویند. مسجد الحرام محاوطه [محوطه] گرد کعبه را میگویند. حِلّ گفته [کذا] اطراف مکه را میگویند. منا و مزدلفه و عرفات و تنعیم اینها داخل هستند. الله تعالی کعبه را بر مسجد الحرام مشتمل کرده است و مسجد الحرام را بر مکه مشتمل کرده است و مکه را بر حَلّ مشتمل کرده؛ مثل پوست پیاز با هم پیچیده است. اشارت بهسوی اکرام کعبه است؛ یعنی حق تعالی کعبه را به سه لباس پیچانیده است.
طرف غربی کعبه مقام امام مالک است ـ رض ـ ، مقدار بیست قدم میآید. طرف جنوبی کعبه مایل به شرقی، مقام امام حنبل است ـ رض ـ ، محاذی حجر الاسود مقدار پانزده قدم است. در جنب وی بیواسطه به طرف شرقی کعبه چاه زمزم است. در جنب چاه زمزم، زینه [نردبان یا پلکان] مبارک است. طرف شرقی کعبه مقام امام شافعی است ـ رض ـ ، و هم مقام حضرت ابراهیم خلیل است ـ صلوات الله علیه ـ صخرة الله نیز در آنجاست.
در جنب مقام شافعی، منبر مبارک است، در روز جمعه امام مکه در آنجا خطبه میخوانند. مسافت نیز پانزده قدم است.
طرف شمالی کعبه مقام امام اعظم است ـ رض ـ ، محاذی حطیم و میزاب رحمت است. مسافت، مقدار بیست قدم است. اگر از میزاب رحمت آب ریزد به درون حطیم سریزد، از درون حطیم تا به میزاب رحمت ده قدم میآید. از دیوار حطیم تا مقام امام اعظم ده قدم میآید. مجموع بیست قدم است.
طول کعبه مقدار بیست و چهار ارش است و عرض او هر دیوارش دوازده ارش است، لیکن باب کعبه رو به جانب شرقی است. میانة باب کعبه و حجر الأسود را ملتزم مینامند [طبق منابع اهل سنت]. اینجا محل اجابت دعا است. میانة چاه زمزم و حجر الاسود هفتاد پیغمبر آسودهاند و در تحت رکن یمانی سه پیغمبر آسودهاند؛ حضرت صالح و حضرت هود و حضرت شعیب: و در تحت میزاب رحمت، حضرت اسماعیل(ع) مع والدة خود؛ بیبی هاجر آسودهاند. اینجا علامت یک سنگ سبز است به صورت محراب در زیر سنگ آسودهاند، اما در عقیب چاه زمزم دو گنبذ سفید است. وی را قُبّتین مینامند. در این مکان قندیلها و ساعتها و جاروبهای کعبه را میمانند. دیگر در سطح حرم غیر از این مذکورات عمارت دیگری نمیباشد و درخت نیز نمیباشد. در عقیب مقام حنبلی از جماعت نساء، مقدار زن ایستاده، نماز میخوانند. و الله اعلم
تمّت الرسالة ، أرکان الحج و مسافة الطریق
چاپ شده در مجله میقات حج شماره 85 پاییز 1392