تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۹

به نظرم تا به امروز هنوز هیچ کس جای مطهری را نگرفته است این به رغم آن است که کارها و گرایشها تخصصی تر شده و اما به یک صد دلیل همچنان مطهری یکه تاز میدان تفکر در ایران است. مهم ترین ویژگی او هم قدرت نقادی و توانی است که در تفکر دارد. دیگران در هر دو زمینه مشکل دارند و غالبا عبارت پردازی می کنند.

همچنان مثل قدیم چنین می اندیشم که استاد مطهری نه یک بلکه چندین سر و گردن از تمامی نویسندگان مسلمان ایران و جهان اسلام معاصر خود بالاتر است. آدمی فکور، معتدل، جستجوگر. کسی که تلاش می کرد بفهمد، و این مهم ترین خصلت او بود. او به مهم ترین مسائل اجتماعی می اندیشید و جامعه را از طریق تفکر دنبال می کرد و این تفکر را در هر جایی دنبالش می گشت و وقتی می یافت، یافته هایش را کنار هم می گذاشت، روی آنها می اندیشید، حلاجی می کرد، در سخنرانی ها با مخاطبان در میان می گذاشت، گاه چند بار، همه جزئیات آنچه را یافته بود می نوشت، و نتیجه را به صورت یک کتاب منتشر می کرد. این درست است که برخی از افکار مطهری به دلیل رواج برخی از مسائل جاری آن زمان مانند مارکسیسم، رنگ گذشته به خود گرفته، اما همچنان و همچنان تفکری است پویا، جهت دار، معتدل و معقول و سرشار از تازه ها. بحث هایی که بسیاری از آنها همچنان تازه است و مدعیان اندیشه، تاکنون از آنها غفلت ورزیده اند. مطهری نه شعاری است، نه تفریطی و جمودگر، نه سطحی و بی عمق، بلکه تفکرش، تلاشی است یکسره پویا، با تعمق در سنت ها، با ملاحظه واقعیات خارجی، همراه با مثلهای زنده اجتماعی، و خودش، معتقد به تحول و تطور و در عین حال مخالف با تندروی، روشی که دشمن تفکر است.

مطهری نه فقط در کتابها که بیش از همه در یادداشت هایش نشان داده که چطور مسائل را حلاجی می کرده، چه مقدار بر افکار جاری جامعه تسلط داشته و به رغم آن که در چهارچوب زندگی عادی اجتماعی و دانشگاهیش بوده، اما از روند تفکر جریان های مهم فکری دنیا و از دیدگاه های رایج مطلع بوده است. مطهری دنبال جریان های سیاسی فعال نرفت، چون اهل فکر و اندیشه بود. و مگر همه باید انقلابی باشند و اگر نباشند مطرودند؟ مطهری انقلابی انقلابی نشد، چون مجبور بود همه چیز را تحلیل کند، مطهری یکسره دل به کسی نسپرد، چون برای هر کسی بهره ای از دانش می شناخت. مطهری یک کارگاه فکری بود که عناصر و موادش از هر جایی فراهم می آمد. رنگ اسلامی داشت، اما نه اسلام اخباری و صوری. او درک می کرد که باید برای هر فکری، حرمت قائل شد. طبعا صاحب آن فکر را هم باید حرمتش را داشت. از چنین آدمی، انتظار نمی رفت که به سادگی کسی را طرد کند. چنان که درباره کتابهایی هم که می دید همین حرمت را قائل بود. آنها را با دقت می خواند، از آنها استفاده می کرد، یادداشت بر می داشت و به موقع، جای آنها را در یک نظام فکری مشخص می کرد. انتقاد داشت، اما نه هیچ گاه یکسره رد می کرد و نه دربست آن را می پذیرفت. جنس مطهری، جنس فکری بود، نه سیاسی.
مطهری مردی دانشی بود، مردی که می کوشید با فکر و اندیشه دنیای خودش را بسازد. برای او عمل سیاسی اصالت نداشت، برای او تندروی جایی نداشت، برای او تفکر همه چیز بود. اگر با فکری و اندیشه ای مخالفت می کرد، نوعی تندروی در آن ها می دید. دوری از تفکر می دید. کودکی تفسیر نوشته بود برای او پدیده ای شگفت بود. او به دنبال تفکری اصیل بود و از آدم های بی ریشه که اهل تفکر نیستند، به خصوص وقتی درباره مهم ترین مباحث اظهار نظر می کردند، نگران می شد. بخشی از نگرانی های او را می دانیم. بدون شک، هیچ کس جای مطهری را نگرفته است و همچنان ما نیازمند اندیشه های او هستیم. باشد کسانی که متولی نشر افکارش هستند، بیش از پیش به این مهم بپردازند و به خصوص تازه های فکر او را به جامعه بشناسانند.