سفر برخی هنرمندان به برزیل، ماجرای شلوارک مهراب قاسم خانی در مجلس، ممنوعیت حضور بانوان در مسابقات والیبال، اظهار نظر فاطمه آلیا در همین رابطه و ... تنها چیزی که می توان گفت وجود شکاف عمیق و شگفت آور انواع و اقسام تناقض های بی شمار در جامعه سیاسی ما است. تناقض هایی که حاصل سیاست ورزی مسئولان از یک سو و تلاش آنها برای در اختیار نهادن بهشت برای مردم است.

 

تصاویری که از برخی بانوان هنرمند اعزامی به برزیل ارسال شده آنها را در استادیوم و در حال تماشای بازی نشان می دهد. آنها را چه کسی یا چه نهادی به این مسابقات اعزام کرده است؟ اگر آنها با انتخاب و هزینه شخصی خود به برزیل رفته اند، پس مجلس چرا باید به نوع پوشش آنها انتقاد کند و آنها را نمایندگان جمهوری اسلامی بداند؟! اما اگر آنها از طریق نهاد یا سازمانی خاص انتخاب شده و هزینه های مربوطه را دریافت کرده اند، چطور مسئولان مربوطه به حضور بانوان ایرانی در استادیوم های برزیل خرده نمی گیرند، از آن صحبتی به میان نمی آورند و تنها یک شلوارک ناقابل را به پیراهن عثمان تبدیل کرده اند؟!

در این میان جالب است که حضور بانوان ایرانی در استادیوم های خارج از ایران اسلامی -  که طبعا شئونات طبق نظر رسمی مسئولان ما را رعایت نمی کنند -  مجاز بوده و حتی در قالب حمایت از تیم ملی، نماینده رسمی (بانوان هنرمند) نیز به این مسابقات اعزام می کنند؛ اما زمانی که به ام القرای کشورهای اسلامی می رسیم، بانوان ما در میان مردان مسلمان، متعهد و همیشه در صحنه، از امنیت لازم برخوردار نیستند و هر دو طرف - یعنی زنان و مردان - دچار مشکل می شوند!

از یک سو زنان هنرمند را در قالب یاوران تیم ملی به برزیل و استادیوم های آن می فرستیم و از سوی دیگر در مجلس شورای اسلامی وظیفه زنان را خانه داری و بچه داری عنوان می کنیم و درهای استادیوم را به روی آنها می بندیم!

هدف این نوشتار بدون شک نقد اعزام هنرمندان به برزیل یا حضور بانوان هنرمند در استادیوم های آنجا نیست. اگرچه برخی نقدهای این روزها پیرامون این ماجرا اعم از چگونگی انتخاب این هنرمندان و تامین هزینه های آن پرسش هایی است که باید به آنها پاسخ هایی شفاف و صریح داد. روی صحبت این یادداشت پرسش از مسئولانی است که رفتارهای دوگانه آنها شاید بخشی از مشکلات روانی 34 درصد از مردم را تشکیل داده است. (نقل از رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران -  تابناک 30 خرداد)

رفتارهای دوگانه و تصمیم های متناقضی که برای یافتن جوابی قانع کننده برای آنها، به هیچ سرانجامی نمی رسد و مغز را دچار تورم لاعلاج می سازد! درست مانند ممنوعیت شبکه های مجازی ای همچون فیس بوک در کنار عضویت و فعالیت برخی مسئولان رده بالای ما در آن! در این میان پیدا باید کرد پرتقال فروش را!