سیدعبدالجواد موسوی: آنها که شعر امروزایران را به صورت جدی دنبال میکنند، محمدکاظم کاظمی را لایقترین شاعر برای گزینش و گردآوری اشعار علی معلم میدانند. این نکته خود البته بسیار جالب توجه است که یک شاعر حی و حاضر آنقدر نسبت به جمعآوری و چاپ اشعار خود بی رغبت است که دیگران باید زحمت این کار را متقبل شوند.
گزیده اشعار علی معلم را انتشارات سپیده باوران منتشر کرده است، مجموعهای از مثنویها، قصیدهها و ترانهها. در گزیده اشعار علی معلم سه نفر سهم داشتهاند - محمدکاظم کاظمی، سیدابوطالب مظفری و آقای نوراللهی- که به نظر این بنده کمترین، سهم محمد کاظم کاظمی بیش از دیگران است به همین دلیل به سراغ او رفتم.
مقدمه کتاب را شما نوشته اید. ورودی شعرها را آقای ابوطالب مظفری. پاورقی اشعار اغلب از سراینده است و گاهی از شما. یک نفر دیگر هم گاهی برای روشن شدن برخی ابهامات در پاورقی ها حضور دارد. فکر نمی کنید این همه لحن و بیان مختلف در یک کتاب کمی برای مخاطب آزاردهنده است.
بله میپذیرم که اگر هم نشود گفت آزاردهنده، لااقل بر یکدستی کار اثر گذاشته است. ولی ما در این مورد قدری ناگزیر بودیم، چون این یک کار گسترده و دارای بخشهای متفاوت بود که هر بخش از عهده یک نفر برمیآمد.
عنوان کتاب گزیده ای از شعرهای علی معلم است اما شما همه مثنوی های بعد از رجعت سرخ ستاره را آورده اید. البته توضیحاتی هم داده اید اما به نظر می رسد کمی از گزینش به معنای معمول و مرسومش فاصله گرفته اید. فیالمثل مثنوی این فصل را با من بخوان، اگرچه فراز های درخشانی دارد اما پرگویی و اطناب و ابیات بی رمق هم کم ندارد. به نظر شما نمی شد این مثنوی را خلاصه تر به مخاطب عرضه کرد.
در واقع این پرسش را باید گردآورنده و ناشر پاسخ بدهند، چون آنها علیالقاعده در انتخاب حد و رسم کتاب اختیار بیشتری داشتند. من فکر میکنم پنج شش مثنوی از این کتاب میشد کنار گذاشته شود، مثل مثنوی «خضر هم از شکن زلف تو در گمراهی است» و مثنوی «صحرا هنوز در نفس باد کافر است» و حتی مثنوی «دهلی خراسان است در چشمم». ولی تعداد شعرهای کنارگذاشتنی زیاد نبود. باز ممکن بود کسی که این همه برای خریدن یک کتاب نسبتاً قطور هزینه کرده است، بخواهد که به آن مثنویها هم دسترسی داشته باشد. پس در نهایت به این نتیجه رسیدیم که حالا که این فرصت به دست آمده و شاید دیگر تکرار نشود، لااقل شعرهای بیشتری از جناب معلم در دسترس خوانندگان باشد به ویژه که بسیاری از این شعرها عملاً در هیچ کتابی چاپ نشده است.
میدانید؟ ما آنقدر در عطش انتشار شعرهای جناب معلم بودهایم که شاید همین فرصت را هم غنیمت دانستهایم. اگر همه شعرهای ایشان در مجموعههای مختلفی منتشر شده بود، شاید ما گزیدة کمحجمتری منتشر میکردیم. حتی شاید بتوانم بگویم که خواست قلبی ناشر و گردآورنده، این بود که کلیه آثار استاد معلم چاپ شود و چون به همه آثار دسترسی نبود، به این گزیده بسنده شد.
نمی دانم چه قدر به ترانه یا شعر محاوره تعلق خاطر دارید اما من به عنوان مخاطب این مجموعه گمان می کنم چنان که شاید و باید این حوزه را جدی نمی گیرید. ترانه ها برخلاف دیگر قوالبی که در این کتاب آمده است حتی ورودیه ندارد. یعنی بدون هیچ توضیحی صرفا منتشر شده اند. آن ها که با ترانه و یا شعر محاوره آشنایی دارند خوب می دانند که کار آقای علی معلم در این حوزه کم از مثنوی سرایی ایشان نیست. و اصلا جدا از ضعف و قوت آثار ایشان، نحوه مواجهه شاعر با این قالب ادبی خود جای بحث فراوان دارد. در ضمن یکی از آثار شنیدنی شاعر در این حوزه تصنیف گل همیشه بهار با صدای شهرام ناظری و آهنگسازی هوشنگ کامکار است که حقیقتا جای آن در این مجموعه خالی است.
خوب من در این موقعیت باید چه بگویم؟ چون در واقع شما نقدی که تا حدود زیادی درست هم هست بر قسمت ترانهها وارد کردهاید و دلایلش را هم گفتهاید. من فقط میتوانم بگویم بله درست میفرمایید.
چند غلط چاپی در کتاب دیدم که برایم خیلی عجیب بود. حضرتعالی را همواره به وسواس و دقت می شناختم. اغلاط چاپی در این سرزمین امری معمول و مرسوم است. به ویژه اگر ناشر از مخلصین و مومنین باشد نباید چندان توقعی داشت! و یک بی دقتی عجیب در صفحه 411 که حقیقتا از شما بعید است. وسط شعر آمده است به پاورقی مراجعه شود. با همان فونتی که شعر چاپ شده. چرا؟
خوب اگر غلط چاپی در این سرزمین مرسوم و معمول است، ما هم در این سرزمین زندگی میکنیم دیگر. پس وجود چند غلط در کتاب نباید خیلی عجیب باشد. یعنی اگر هم عجیب باشد، از این منظر باشد که کتابی پانصد صفحهای از آثار یکی از دشوارسرایان روزگار که همهاش هم از منابع مختلف و گاه مغلوط فراهم آمده، فقط چند غلط تایپی داشته باشد.
من البته حتی یک غلط تایپی در یک کتاب را هم قابل اغماض نمیدانم، ولی تجربهام به من میگوید که اگر در کتابی در هر پنجاه صفحه حداکثر یک غلط تایپی رخ داده باشد، میشود گفت کار کمغلط است و قابل تحسین.
اگر تعداد غلطهایی که شما یافتهاید، برای این کتاب پانصد صفحهای بیش از ده تاست، به نظرم نگرانکننده است. اگر کمتر است من از کارم راضی هستم.
و درباره آنچه در صفحه 411 رخ داده است که یادداشتی که من برای ملاحظه دوستان نوشته بودم در چاپ آمده است، این را باید به پای بازبینیها و بازخوانیها و یادداشتگذاریهای مکرر برای این کتاب بگذارید. یادداشتهای بسیاری در متن گذاشته شد و میان دوستان در مورد آنها همفکری شد. شاید اینها صدها مورد بود. فقط یکی از اینها در چاپ هم آمده است. من در این بیست سالی که در کار ویرایش و تدوین کتاب هستم، کتابی کار نکردهام که تا این اندازه بازبینی و بازنگری و اصلاح شده باشد. اینها مخصوصاً وقتی توسط یک گروه چندنفری رخ دهد، خالی از عارضههایی از این قبیل هم نیست. ولی باید دید که کتاب با این بازبینیها چقدر متحول و تکمیل شده است. این را ما حس میکنیم، چون کار را در مراحل مختلف دیدهایم.
گاهی اوقات برای بعضی چیزهای ساده در پاورقی توضیح آورده اید و گاه از کنار بعضی چیزهایی که واقعا نیاز به توضیح دارند گذشته اید. باز هم چرا؟
ببینید، وقتی که برای کتابی شرح و توضیح مینویسد، همیشه با این دشواری روبهرویید که از کجا تشخیص دهید که چه چیزی برای کدام گروه از مخاطبان نیازمند توضیح است. ممکن است چیزی برای یک گروه بسیار پیش پا افتاده باشد، ولی برای گروهی دیگر دشوار. ما نمیتوانستیم متن کتاب را به همه کسانی که آن را خواهند خرید عرضه کنیم و نیاز آنها را به توضیحات دریابیم. پس تا حدود زیادی به تشخیص خودمان متکی بودیم. تنها کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که کتاب را چند نفری بررسی کنیم و هر کس واژگانی را که نیاز به توضیح دارند، مشخص کند.
البته یک نکته را هم بیفزایم و در واقع به این اعتراف بکنم که گاهی آدم در این امور اسیر آگاهی خودش هم میشود. یعنی مثلاً در مورد یک کلمه، نکتهای به نظرت رسیده که حس میکنی میتواند مخاطب را در این مورد که تو این نکته را کشف کردهای به تحسین وادارد. یعنی انگار کشفی کردهای که میخواهی به دیگران اعلام کنی، هرچند ممکن است برای دیگران پیش پا افتاده هم باشد. این را هم نباید از نظر دور داشت.
توضیحات آقای نوراللهی-علی رغم زحمات بسیاری که کشیده اند- در اغلب موارد جالب نیست. این که از فلانی شنیدم که از یوسفعلی میرشکاک شنیده بود که معنای این بیت چنین است و چنان، کمی خنده دار به نظر می رسد. متن متعلق به قرن پنجم که نیست. شاعر حاضر است و کسانی که بتوانند برخی از ابهامات را نیز توضیح بدهند نیزحاضر. در ضمن در پاره ای موارد اصلا نیاز به توضیح هم احساس نمی شود. گاهی اوقات توضیحات بی ربط هم به نظر می رسند و گاه صرفا ذوقی. فی المثل توضیحی که در صفحه 315 در باره مصراع دنیای ما دوتاست دو دنیاست در زمین، آمده است.
باز این چیزی است که ایشان باید از آن دفاع کند. من فقط میتوانم بگویم که با قید «در اغلب موارد» موافق نیستم. این کتاب بیش از هزار پاورقی دارد که شاید حدود پانصدتایش را ایشان نوشته باشد. بسیاری از اینها از خود استاد معلم است و بعضی را نیز من به عنوان ویراستار کتاب افزودهام و البته با هماهنگی با آقای نورالهی. در این میان ممکن است تعدادی از پاورقیهای ایشان یا ما را قابل نقد بدانیم که به نظر من خیلی زیاد نیست. ولی میپذیرم که موارد قابل توجهی هست و ما در مراحل تدوین کتاب هم گاه با هم مباحث مفصلی داشتیم که غالباً به بهبود کار منجر شد. ولی به هر حال به عنوان یک همکار که حدود سه سال با ایشان در کار این کتاب همراه بودم، میتوانم بگویم که ایشان بسیار پرتلاش و پرمطالعه است. برای روشن شدن یک واژه یا یک مصراع شعر، ممکن است دهها منبع را ورق بزند. به فرهنگهای لغت به زبانهای مختلف و حتی کتابهایی در علوم و دانشهای گوناگون سر بزند. این را من واقعاً تحسین میکنم، ولی این را اضافه میکنم که ایشان را قدری جزمانگار یافتم. یعنی گاهی اعتماد به نفسی دارد که سبب میشود به سختی بتوان نظر ایشان را تغییر داد.
و به عنوان کلام آخر، این را هم باید بگویم که دشواری کار را هم فراموش نکنید. این گزیده اشعار مرحوم شهریار یا مرحوم عماد خراسانی نیست. این گزیده اشعار علی معلم است، کسی که شاید اگر ده شاعر بزرگ دشوارسرا در طول تاریخ شعر فارسی سراغ بگیریم، یکی از آن ده نفر، علی معلم باشد. شرح دادن شعر دشوار، هم دلیری بسیار میخواهد و هم باید شرحدهنده خطر رخ دادن خطاها را بپذیرد. ما متأسفانه کار دیگری مشابه این کتاب سراغ نداریم که بتوانیم این را با آن مقایسه کنیم. ولی میتوانم بگویم که کسان دیگری که به سراغ شعر معلم رفتهاند هم حتی اگر کارشان فقط انتشار ساده شعرها بوده است، کار بینقصی نتوانستهاند ارائه دهند.
5757