در جامعه ایران سالهاست دو جبهه فکری و ذهنی رو دروی هم قرار گرفته اند یک جبهه وهم اندیشان خیالبافی هستند که جای اصل و فرع را در جامعه ایرانی عوض کرده اند و ملت را دنبال نخود سیاه می فرستند و ادرس غلط می دهند که مشکل ما فلان است و بهمان

زغال سیاه است اگر نگویم سیاه است در قوه عاقله ام باید شک قوی کرد . شب سیاه است اگر خورشید نمایی کنم باید در قوه دراکه ام شک کرد . سومالی کشور بدبختی است اگر بگویم کشور توسعه یافته ای باید در فهم سیاسی و اقتصادی خودم شک کنم . نروژ و سوئد و دانمارک و فنلاند کشورهای تاپ دنیا برای زندگی هستند و انسان در این کشورها محترم است اگر این را انکار کنم معلوم است هیچی از وضع دنیا نمی دانم . در کشور خودم هم در عین دینداری و میهن دوستی و غرب نزدگی و مرعوب نشدن با شجاعت و صراحت می گویم در بعضی زمینه ها خیلی خیلی خیلی عقب مانده ایم و انسان در مناسبات و نظامات طراحی شده به شدت بی مقدار و بی ارزش است . مثال نمی زنم که تا به ریش قبای برخی برنخورد ولی همه می دانند کجا و کدام دستگاه و کدام اداره ها را می گویم . اینکه هنوز وقتی به یک دستگاه برای تشکیل پرونده مراجعه می کنی و از تو می خواهند از مدارکت کپی بگیری اوج عقب ماندگی است در جهانی که اتوماسیون اداری یک زیرساخت ساده و فراگیر است و اطلاعات و رونوشت مدارک همه شهروندان با یک جستجوی ساده و با ورود شماره ملی در آن قابل دستیابی است . عقب ماندگی توام با فساد و سودجویی می شود وقتی تورا برای گرفتن کپی به یک کانکس ارجاع می دهند و متوجه می شوی که کپی گیرندگان پیمانکاران اداره عقب مانده مورد اشاره هستند و از توبرای یک کپی طلب پول می کنند . عقب ماندگی ادارات و دستگاهها این است که بجای انکه اطلاعات جابجا شود مراجعه کنند گان در مقام برده های مدرن و بی مقدار باید از این اتاق و سالن و کانکس جابجا شوند و صدایشان را با خفت و خوار ی نازک کنند تا مبادا اربابشان ازرده و ناراحت شود و سنگ جلو پای انها بگذارد .حتی اخیرا شیشه هایی را بعنوان حائل بین ((بردگان رجوع )) - همان ارباب رجوع ریاکارانه - و خداوندان ادارات می گذارند و با هوشمندی زبونانه ای ارتقاع آن را طوری تنطیم می کنند که مجبور شوی کمی دولا و خم شوی و ناخواسته عرض فروتنی نمایی تا حس سرخوردگی ها و کمبودهای طرف مقابل کمی ارضا شود . برای کسانی که در این شهر و کشور زندگی می کنند و کارهای اداری شان را پادو ها و پیشکارها انجام نمی دهند مثل افتاب تیرماه روشن و شفاف است . اینها سیاه نمایی و سیاه بینی نیست . اینها واقعیات مشهود اطراف ماست اگر مجبور شوی به برخی بانکها و بیمه ها و برخی ادارات به قول مرضیه برومند " اسمشو نبر " مراجعه کنی .... این سیا هی ها را می بینی و بدون تعارف اگر سیاه نمی بینی باید در قوای باصره و لامسه و عاقله و دراکه خود قویا و شدیدا شک کنی .
درد جامعه ما اینهاست که متاسفانه کمتر دیده می شود . برخی مدیران کشور هم در پشت کارتابل های اداری پنهان شده و در زندان دفاتر اسیر شده اند و فکر می کنند همه جا گل و بلبل است . دعواهای سیاسی و جناحی جنگ زرگری برای انحراف افکار و اذهان از این عقب ماندگی هاست که ریشه در جامعه و حاکمیت دارد .سیاست زدگی بجای فکر و چاره برای دردها به دنبال مقصر می گردد تا ملت او را "هو " کند .
اگر دولتی و سیاست مداری و مدیری برای اینها راه چاره پیدا کرد و همه ادارات و نظامات را به گونه ای تغییر داد که زمان و حرمت و شخصیت شهروندان حفظ شود و به شکل های گوناگون وقت و احترام انها مورد تخفیف وتحقیر قرار نگیرد می توان گفت یک گام به سوی پیشرفت حرکت کرده ایم . پیشرفت فرستادن میمون به فضا نیست پیشرفت این است اپراتور های تلفنخانه ها با احساس مسئولیت و با احترام و ارامش به مردم پاسخ دهند . پیشرفت در دوردور خودروهای گران قیمت در خیابان ها نیست پیشرفت در این است از این خودروها اشغال به بیرون پرتاب نشود و سواره ها حق تقدم پیاده ها را رعایت کنند.پیشرفت در ساخت و ساز اپارتمان هایی به قیمت متری 25 میلیون تومان نیست پیشرفت به این است که خودروی خود را در پیاده روی جلو خانه و مغازه پارک نکنیم و راه عبور پیاده هارا مسدود نسازیم .پیشرفت نظام بانکی و بیمه ای ما به تبلیغات رنگارنگ و تغییر دکوراسیون نیست به این است که همه خدمات انها با اینترنت و تلفن ارایه شود و شهروندان برای دریافت وام یا خسارت چند هفته در خیابانها آلاخون والاخون نشوند.
گاهی ادمی فکر می کند این ماجرای مهاجرت از کشور در همین گونه مسائل ریشه دارد. چرا در دنیا لاتاری برای مهاجرت به ایران برگزار نمی شود ولی برای فلان کشور "اسمشو نبر "صدها هزار ایرانی فرم مهاجرت پر می کنند . در جامعه ایران سالهاست دو جبهه فکری و ذهنی رو دروی هم قرار گرفته اند یک جبهه وهم اندیشان خیالبافی هستند که جای اصل و فرع را در جامعه ایرانی عوض کرده اند و ملت را دنبال نخود سیاه می فرستند و ادرس غلط می دهند که مشکل ما فلان است و بهمان . شوربختانه این طیف چند سالی قدرت و دولت و مکنتی هم یافت و هرچه توانست بر تنور توهم دمید . جبهه مقابل هم واقع بینهای امیدوار هستند که ضمن خوش بینی به اینده و امیدواری به کشور و تکیه بر ذخایر و منابع دینی و فرهنگی با مسئولیت و حساسیت با توهم و خرافه و فساد و عقب ماندگی می ستیزد و از انگ و ننگ نامردمان نمی هراسد . نه اخم اصلاح طلبان را بهایی می دهد و نه بغض اصولگرایان را می پذیرد . درد ایران و ایرانیان را دارد . درد دینی را دارد که از قضا انسان مدار است و برای انسان قدر و منزلتی در حد خلیفه اللهی قائل است . قدر ی که اگر قدرش دانسته می شد مقصد و مبدا لاتاری تغییر می کرد و بجای اینکه صدها هزار ایرانی در لاتاری ثبت نام کنند می ماندند و کشورشان را با خوبی و خوشی می ساختند .

 

 

 

منبع: وبلاگ
"