خبر صدور رای دیوان عالی کشور در تائید انفصال دائم سعید مرتضوی از شغل قضاء و محرومیت وی از احراز مشاغل دولتی به مدت پنج سال، به سرعت، در افکار عمومی و رسانه ها و محافل قضائی و حقوقی منعکس گردید و با واکنش های متعددی نیز همراه بوده است....

خبرآنلاین  در صفحه جامعه/ قضایی خود به نقل از خبرگزاری فارس  در تاریخ 24/8/1393 نوشت : " حکم انفصال دائم سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران از سوی دیوان عالی کشور تائید شد. براساس تائید دیوان عالی کشور،سعید مرتضوی، دادستان سابق عمومی و انقلاب تهران، به صورت دائم از احراز شغل قضاء انفصال پیدا کرده است. بر اساس این حکم،سعید مرتضوی به مدت پنج سال از احراز مشاغل دولتی نیز منفصل می شود".

انتشار این خبر با بازخوردهای متعدد و متفاوتی همراه بوده است. بسیاری از حقوقدانان، وکلای دادگستری، کارشناسان و شهروندان، ضمن خرسندی از این موضوع، آنرا تائیدی بر حقانیت خویش موضوعات مطروحه نسبت به نامبرده و مواضع مطرح شده نسبت به دادستان پیشین تهران دانسته و آن را نشانی از عزم دستگاه قضائی در برخورد نسبت به اقدامات و تصمیمات مغایر با قانون ماخوذه نسبت به حقوق اساسی و شهروندی مردم تلقی کرده و بر نبود حاشیه امن برای فرار از مسئولیت احتمالی قانونی نسبت به اقدامات مغایر با قانون دست اندرکاران و قضات مربوطه، ولو نسبت به مقامات قضایی و دادستان های مشابه و لزوم پذیرش مسئولیت محتوم قانونی خویش در این ارتباط تاکید دارند و به شعر معروف بابا طاهر اشاره داشته که فرموده است : " مکن کاری که بر پا سنگت آیو، جهان با این فراخی تنگت آیو، چو فردا نامه خوانان نامه خوانند، تو را از نامه خواندن ننگت آیو..." !!

برخی دیگر نیز از شنیدن اخبار متعدد مربوط به برکناری مرتضوی  از دادستانی سابق تهران، انفصال از شغل قضا و مشاغل مهم مربوطه به مانند ریاست سازمان تامین اجتماعی، کماکان، در حیرت و تعجب بوده و هنوز، گردش روزگار و قانون طبیعت را نسبت به سرنوشت خوب یا بد افراد باور ندارند و گوئیا،به سان اصحاب کهف ماَنند و در خواب خوش زمستانی و خیال اندیشی های موهوم و غیر واقع خویش قرار دارند و گوئیا، باور نمی دارند روز داوری....!! .عده ای دیگر نیز، با بازخوانی پرونده کهریزک و سوابق کاری قضات تحت پیگرد آن، انتشار این خبر و صدور رای مزبور از سوی دیوان عالی کشور را به سان مرهمی بر هزاران آه و اندوه پیدا و پنهان خویش و عزیزان از دست رفته خود دانسته و اندکی  در مقام تسکین آلام کهنه خویشند.!

در این میان، شاید پذیرش سرنوشت سعید مرتضوی، دادستان قدر قدرت و قوی شوکتِ قدیم و مخلوع تهران و قاضی معروف دادگاه مطبوعات و ریاست سازمان تامین اجتماعی و انفصال دائم نامبرده از شغل مقدس قضاء و انفصال نسبی از مشاغل دولتی، برای بسیاری از همکاران، قضات، دادستان ها، بازپرس ها و دادیاران سابق و لاحق دادگستری و قوه قضائیه، سخت و غیر قابل باور باشد؟! اما باید دریافت و فهمید، هیچ اراده ای بالاتر از اراده قانون در نظام دموکراسی مطرح نبوده و هیچ چیزی مهمتر از احترام به قانون و حقوق اساسی مردم و شهروندان و برابری حقوق مردم و مسئولان وجود نداشته و گذشته، چراغ راه آینده است و سرنوشت مرتضوی، دادستان مخلوع تهران، ممکن است در آتیه نزدیک، سرنوشت بسیاری از مسئولان و همکاران مشابه وی، در صورت عدم احترام به قانون و حقوق شهروندی و الزامات قانونی و حقوقی مربوطه  و تلاش  احتمالی برای اعمال منویات شخصی و مغایر با قانون نسبت به حقوق اساسی و شهروندی مردم  و حقوق دفاعی و قانونی متهمان و وکلای مدافع آنها بوده و خواهد بود و صدالبته،تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد.....!!! :

"....زندگی، بافتن یک قالی است، نه همان نقش و نگاری که خود می بافی...نقشه را اوست که تعیین کرده است، نقشه را خوب ببین، نکند آخر کار، قالی زندگیت را نخرند....".!

آنها نیز باید به نیکی و نکوئی بدانند، مسند قضاوت، امانت بوده و قضات و دادستان های محترم، وامدار این امانت قانونی و مردمی در جهت صیانت از حقوق شهروندان و برخورد با هر گونه استبداد سیاسی یا قضائی احتمالی و مغایر با قانون و نقض احتمالی حقوق اساسی و آزادی های مشروع و مدنی مردم  از سوی هر شخص و مقامی بوده و سرنوشت مرتضوی، دادستان مشهور تهران، آئینه تمام نمای سرنوشت قضات و دادستان های مشابه در آتیه نزدیک خواهد بود....!

 

منبع: خبرآنلاین