اول:نام حسین علیزاده در حیطه موسیقی همهگاه با حرمت و احترام همراه است.اگر بخشی از این حرمت را به تلاش چندین دههای او در عرصه آموزش و تدریس و خلاقیت و آهنگسازی نسبت دهیم، بخشی دیگر را باید به منش و رفتاری مربوط بدانیم که او در تمامی این ایام در پیش گرفته بود. به همین دلیل نگارنده چند سال قبل در یادداشتی از او با عنوان هنرمند بیاعوجاج یاد کردم. این فاصله گرفتنش از امور و بی اعتنایی خاصی که در منش و نگاه او به برخی رفتارهای روزمره اهالی موسیقی وجود دارد، او را واجد چنین صفتی کرده است. به گمانم بخشی از این نگاه بی بخلی که به بسیاری از پدیدهها دارد محصول لطفی است که خداوند به او کرده است که به تحقیق او را جزو نوابغ موسیقی معاصر ایران قرار داده است. بنا بر این و به مصداق آن شعر معروف که "خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد" نغمههای استاد علیزاده و کارو کردارش همهگاه در یاد و خاطر علاقهمندان باقی خواهد ماند و اگر نقد و نظری بر برخی از رفتارهای او انجام میشود ، بیشتر برای آن است که شخص استاد علیزاده فرد انتقاد پذیری است و بر خلاف عمده اهالی موسیقی باب نقد و نظر را نمیبندد و از جمله چهرههایی است که قدسی کردن امور و اشخاص را بر نمیتابد.
دوم: بعد از این مقدمه کوتاه بگویم که من با نوع واکنش استاد علیزاده درباره نشان شوالیه اختلاف نظر دارم و معتقدم اگر ایشان مشاوری خبیر داشت ، آب را از سرچشمه میبست و اجازه نمیداد کار به جایی بکشد که ماجرا این همه کش بیاید و مخالف و منتقد پیدا کند. اما یک گمان هم هست و آن اینکه در اعلام عمومی آن تعمدی در کار بود؛ به این معنا که از همان روزی که سفارت فرانسه چنین قصدی را به ایشان اطلاع دادند نیت بر نگرفتن نشان بود و تنها در شیوه نگرفتن تردیدهایی وجود داشت که تا روز دریافت به طول انجامید. از منظر حقوق شخصی هم آقای علیزاده حق دارند که چیزی را که دوست ندارند دریافت نکنند،اما مشکل اینجاست که او هنرمندی است که کوچکترین کنشاش با رصد و واکنش شدید جامعه روبرو میشود و به همین دلیل است که به محض اعلام این ماجرا، یک دوقطبی در فضای مجازی و رسانهای شکل و شایعات فراوانی در این سو و آن سو پا گرفت. برخی رسانهها که زمانی سایه استاد را با تیر میزدند،این بار به تمجید کارش پرداختند وعکس رنگیاش را در صفحات کار کردند. شاید خود استاد علیزاده هم فکر نمیکرد روزی را شاهد باشد که روزنامه کیهان عکسش را در صفحه سه به صورت رنگی کار کرده و به تمجید از کارش بپردازد و در صدا و سیما همتی جانانه در دفاع از کارش شکل بگیرد.
سوم:تاریخ دو دهه اخیر ایران دارند هنرمندان و اهل فرهنگی را که با این نشان برخوردهای متفاوتی داشتند. چهرهای همانند دکتر داریوش صفوت نشان را گرفت تا به مصداق آن مثل معروف که هدیه را پس نمیدهند، ادب و احترام فرد(یا نهاد) اعطاء کننده هدیه را نگه دارد و از سوی دیگر آن را در بوق و کرنا نکرد و به همین دلیل است که نگارنده وقتی اعلام شد که استاد شهرام ناظری موفق به دریافت نشان شوالیه شده است و برخی نیز اعلام کردند که او نخستین فردی بود که در حیطه موسیقی به دریافت چنین نشانی مفتخر شده است ، به یاد آوردم که پیش از او دکتر صفوت هم چنین نشانی را دریافت کرد. اما نکته جالبتر برایم برخورد یک ناشر با این ماجرا بود. این ناشر که هنوز هم رضایتی به اعلام نامش ندارد وقتی با چنین پیشنهادی از سوی سفارت فرانسه روبرو می شود، با حزم و احتیاط ماجرا را به پیش میبرد و در نهایت به سفیر میگوید که تنها یک مهمانی مختصری بگیرد که خود و همسر و فرزندش در آن مهمانی باشند وآن نشان را دریافت کرد. در لینک زیر یادداشتی در این زمینه نوشتم.
نشان شوالیه فرهنگ و هنر برای یک ناشر در سکوت خبری
نگارنده بعد از آن که نشان شوالیه را به استاد شجریان دادند ،یادداشتی تفضیلی در این زمینه نوشتم که بگویم ناشران ایران هم شوالیه دارند اگر چه معتقدم رستم و شوالیه اصلی نشر ایران استاد عبدالرحیم جعفری است که در 95 سالگی هم دست از تلاش و کوشش بر نمیدارد. با چنین پیشینهای نوع و شیوه برخورد استاد علیزاده با این ماجرا و رسانهای کردن آن چندان با تصویری که از او در ذهن بسیاری از ما نقش بسته بود همخوانی ندارد. شاید این ایراد امثال من باشد که در ناصیه چهرهای همانند استاد علیزاده دوست دارد چیزهایی را ببیند که تصویری مناسب از او را نقشبند ذهنها کند. با همین پیش فرض چنین رفتارهایی که تصویری خاکستریتر از او برجای میگذارد را برنتابد و به حاشیه براند.
چهارم: یکی از پیشفرضهای موافقین چنین حرکتی به اعطای این نشان به چند هنرمند و نویسنده و اهل موسیقی با زمیگردد که معتقدند تکثر چنین کاری در طی همین چند ماه اخیر شان و جایگاه آن را ملوث کرده است و قد و قامت هنری استاد بسی بیشتر از این ماجراهاست. نگاهی به افرادی که این نشان را در ایران گرفتهاند نشان می دهد که همه آنها تقریبا سزاوار دریافت چنین جایزهای بودند و حال اگر بر حسب تصادف در یک دوره سه ماهه سه نفر از افراد نشان شوالیه میگیرند ، این ناشی از ضعف یا بی اهمیت شدن آن جایزه نیست ، بلکه از قوت و استحکام فرهنگ و هنر ایران خبر میدهد که هر ساله دردانههایی را در دامنش میپروراند.
پنجم: اما با تمامی این پیشفرضها استاد حسین علیزاده هنرمندی بی جایگزین است و باید پاسش داشت و بر او حرمت نهاد،حتی اگر برخی از رفتارهایش را بر نتابیم. حسین علیزاده یک سرمایه اجتماعی بزرگ در حیطه فرهنگ ایران است که خداوند را می خوانیم به او توفیقاتی افزونتر عنایت کند