نوزاد تازه متولّد شده بازماندهایست که از بسیاری از مرگهای درونرحمی جان به در برده و رویارویی او با مرگ پیش از تولّد آغاز شده است. دنیای بیرون نیز آکنده از عوامل تهدیدکنندهایست که میتواند به مرگ انسان بیانجامد. واقعیّت از دنیای درون و بیرون آدمی تشکیل شده که در هردو مرگ و زندگی از یک دیگر جداییناپذیر بوده و انسان برای مقابله با آن دو، نیازمند رویارویی با خود است. خود چیزی جز شخصیّت نیست که رابطهای دوجانبه با مرگ دارد.
از سویی حضور مرگ، اضطراب میرایی و چگونگی ادراک آن در رشد روانی و شکلگیری شخصیّت مؤثر است و از سوی دیگر چگونگی مرگ و مردن نیز تا اندازهُ زیادی به نقش و تاٌثیر شخصیّت افراد باز میگردد. گفته میشود ما همان طور میمیریم که زندگی کردهایم. شخصیّت انسان بهتر از هر ساحت دیگری نشان میدهد که چگونه روشهای زیستن به شیوههای مردن تبدیل میشود. به قول مولوی :
مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست
آینه صافی یقین همرنگ روست
پیش ترک آیینه را خوش رنگی است
پیش زنگی آینه هم زنگی است
پس شخصیّت انسان در آینه زندگی و مرگ او منعکس میشود و برعکس.
شخصیّت و سبک زندگی آن قدر اهمیّت دارد که در کنار جنبش مرگ آگاهی جنبش دیگری نیز بر محور این فکر به وجود آمده است که مرگ و مردن نتیجه نهایی تاًثیرات شخصیّت و سبکهای زندگی بر تمامیّت فیزیولوژیک انسان است. به عبارت دیگر افراد در اضمحلال وجود و مرگ خود نقش دارند.
یافتههای علمی نشان می دهد که میان مجموعهای از ویژگیهای رفتاری و شخصیّتی و ابتلاء به بیماریهای قلبی رابطه و همبستگی نزدیکی وجود دارد که به طبقهبندی نوع خاصی از شخصیّت میانجامد که در این بیماران دیده میشود.
از سوی دیگر سبکهای زندگی ناسالم یا مخاطرهآمیز که عاری از رفتارهای معطوف به سلامتی است با انواع بیماریها، سرطانها و مرگ پیوند شناخته شدهای دارد. موضوع دیگر رابطه میان مرگ و اختلالات شخصیّت است که هم تحت تاًثیر مرگ عزیزان قرار دارد و هم میتواند خود زمینهساز مرگ شود. سبکهای دلبستگی مختل و غیرانطباقی که از مرگ والدین در کودکی تاًثیر میپذیرد، میتواند در بروز اختلال شخصیّت نقش داشته باشد. همچنین در برخی از اختلالات شخصیّت مانند نوع مرزی تکانشگری ،دست در دست پرخاشگری، خطر خوکشی را افزایش میدهد. خودکشی نیز به نوبه خود جلوه دیگری از رابطه میان مرگ وشخصیّت را به نمایش میگذارد.
در سالهای نهایی عمراستحکام و تمامیّت شخصیّت هم به واسطه زوال جسمانی و هم به علت نقصان شناختی رنگ میبازد. شخصیّت بیماران روبه مرگی که با یک بیماری وخیم دست و پنجه نرم میکنند، نمیتواند از تاًثیرات ناخوشایندی که ناشی از پیآمدهای بیماری یا اثر داروهاست برکنار بماند. آن چه به طور نظری در باره مؤلفههای شخصیّت و این همانی آنها در مرگ و زندگی گفته شد یک تصویر کلّی است امّا در بسیاری از موارد کسی را که در روزهای پایانی حیات میبینیم همان فرد همیشگی نیست و شخصیّت او نیز مسخ شده و بیماری زده است تا جایی که میتوان از نوع خاصّی از شخصیّت تحت عنوان شخصیّت پیش پایانی( preterminal personality) سخن راند.
در خاتمه باید گفت از آن جا که تصوّر وجود یک فرد بدون اشاره به شخصیّت او امکان پذیر نیست، میتوان لحظه نهایی مرگ را با مرگ شخصیت(personality death) یکی دانست.