اول: از جمله توصیههای همیشگی پدر مرحومم که در همان فضای کوچک منطقه ما تجربههای گرانسنگی را در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی(در اندازه و بضاعت خویش) از سر گذراند، این بود که " هر گاه دیدی دشمنان و منتقدان کینهجو و حسود(دقت کنید منتقدان کینهجو و حسود و نه همه منتقدان)، به آب و آتش میزنند که تو را از تصمیمی منصرف کنند، بدان که تصمیمت درست است. توکل بر خدا کن و بر آن پای بفشار و به مسیرت ادامه بده" که به قول مولوی:
هین تو کار خویش کن ای ارجمند
زود کایشان ریش خود برمیکنند
این توصیهها را زمانی میگفت که از خاطرات دوران تبعیدش به نایین، و یا خاطرات سیاسیاش با رجل دوران پهلوی یاد میکرد، در زمانهایی که یا من او در منزل نشسته بودیم و به مانند هر پدر دیگری که سرد و گرم روزگار را چشیده میخواست به فرزنش از آن تجارب بگوید و یا همراهش برای سرکشی به گندمزارمان پیاده،طی طریق میکردیم که صحبتها گل میانداخت و البته کنجکاویهای من هم مزید بر علت بود تا او بیشتر به کند وکاو در خاطراتش بپردازد و در حین بیان خاطرات به تحلیل و نتیجهگیری آنها و بیان نکتههای عبرت آموز میپرداخت.
دوم: این روزها که در غربت آباد غرب اخبار مربوط به تحولات هستهای را رصد و به خصوص در یک هفته اخیر که مواضع برخی منتقدان کینهجو و حسود داخلی و خارجی را مرور میکنم، یاد همان سخنان می افتم و میبینم که هم آقای روحانی و مجموعه مواققان توافق هستهای تصمیم درستی گرفتهآند و هم در این سو در آمریکا، تیم اوباما به جمع بندی رسیدهاندکه بازی برد بردی را به پیش میبرند و تمامی این سر و صداها از روشن شدن بارقههای اصلی یک توافق خوب برای همگان است که چنین مخالفان کینهجوی را به هراس و هروله انداخته است.
ماجرای نامه 47 سناتور جمهوریخواه شاید یکی از نقطههای اوج این کینهجویی، غرض ورزی و دوبینی است، همچنانکه سخنان نتانیاهو در هفته گذشته نقطه اوج دیگری بود. اینجا پولهای هنگفت هزینه و لابیهای درشتناکی شکل گرفته است که کار به سرا و سرانجامی که صلح و آرامش در آن است نرسد. و به قول پدر مرحومم کار در مسیر درستش دارد به پیش میرود. جاییکه حسادت( نسبت به توفیق رقیب) و کینهجویی نسبت به آنچه که برخی میل ندارند انجام شود و در حال انجام است به نقطههای اوج خود رسیده است؛ مصداق همان حکایت معروف مثنوی بیت معروف:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
سوم: ماجرا به قدری شور شده است که حتی مشاور حقوقی بوش پسر(رئیس جمهور پیشین) نیز نگارش این نامه را حرکتی بچهگانه قلمداد کرده است. نامهای که توسط یکی از جوانترین سناتورهای جمهوریخواه(کاتن از کانزاس) نوشته شده است و نشان میدهد که آنها حتی یک درصد به ذهن خود این گمان را راه ندادند که وزیر خارجه ایران تحصیلکرده آمریکاست و سالها تجربه سرو کله زدن با امور سیاسی در این دیار را در کارنامه کاری خود دارد . ضمن آنکه پای این توافق را تنها آمریکا امضاء نمیکند که شش کشور دیگر هم آن را امضاء میکنند که حداقل سه کشور از میان این شش کشور ( آلمان،فرانسه و انگلیس) جزو کشورهای دارای منافع استراتژیک با آمریکا هستند و طبیعی است که نمی آیند طرف کنگره را بگیرند و شخص اول کشور آمریکا را با خود طرف می بینند.
در هر حال این قاعده هر رفتار کینهتوزانه است که در آن چشم بصیرت نابینا و چشم حسادت و حقد و دو بینی آشکار میشود.
پس از تحریر: این حرکت نمایندگان جمهوریخواه که شاید در تاریخ آمریکا کمتر سابقه داشته باشد البته در بطن خود یک پیام دارد و آن این که مخالفت با ایران اصولا هزینهای برای مخالفان ندارد که در آمریکا یک امتیاز برای فرد مخالف است و اصولا کمتر نمایندهای در آمریکا چنین ریسکی را میپذیرد که بخواهد با حمایت از ایران رایی برای خود جمع کند. به همین دلیل است که بازگرداندن اعتماد به ایران در جامعه آمریکا سوزن با چاه کندن را میماند و زمان بسیاری میبرد تا بتوان اعتماد جامعه آمریکایی را به ایران بازگرداند. شاید در اینجا بختیاری با ایران است که این مخالفت در سایه مخالفت با اوباما قرار گرفته است.