به گزارش خبرآنلاین، مهدی غنی از مبارزین پیش از انقلاب خاطره خود را از ایام نوروز بازگو مي کند:
" نوروز ۵۷ یکی از خاطرهانگیزترین سالهای زندان دوران ستمشاهی بود. کسی نمیدانست این آخرین عید نوروزی است که خاندان پهلوی بر ایران حکومت میکند، اما تنش میان مردم و حاکمیت از اواخر سال قبل اوج گرفته بود و هر روز وارد فاز تازهای میشد. در این میان اعتصاب غذای ۲۹ روزه زندانیان در زندان قصر اهمیت ویژهای یافت. در اسفندماه ۱۳۵۶ زندانیان با اعلام خواستههای خود که حقوق اولیه هر زندانی بود همچون ملاقات حضوری، روزنامه و رادیو و... دست به اعتصاب غذا زدند. اما این اعتصاب تا نوروز به درازا کشید. بعد از ۲۲ روز اعتصاب تر، اعتصاب خشک که لب بستن بر همه چیز حتی آب بود، آغاز شد. در این ایام پلیس شهربانی و ساواک به تکاپو افتاده بودند و از هر ترفندی برای شکستن این اعتصاب یاری میجستند. اما مهمتر از مقاومت زندانیان، تلاش پیگیر مادران آنها در بیرون زندان بود. آنها عید نوروز را بر خود حرام کرده و به صورت جمعی به منزل مراجع میرفتند یا در وسط خیابان بست مینشستند و مردم را به یاری میطلبیدند که فرزندانمان در حال مرگند. آنها عید و نوروز را از یاد برده بودند و تنها به این میاندیشیدند که هر آن ممکن است خبر مرگ یکی از فرزندانشان از داخل زندان به بیرون درز کند. این مادران در آستانه نوروز ۵۷ از طریق اداره پست، تلگرافی به شاه مخابره کردند و او را تهدید کردند که اگر آسیبی به فرزندانمان برسد خواب خوش را از شما سلب میکنیم. عدهای از آنها در مقابل زندان قصر تجمع کرده بودند. سرانجام مقاومت زندانیان از یک سو و تلاش و پیگیری مادران از بیرون ساواک را به زانو درآورد و طی مذاکره با زندانیان خواستههای آنها را پذیرفتند و اعتصاب پس از ۲۹ روز پایان یافت. مادرانی که عید نوروز را بر خود حرام کرده بودند با شنیدن شکستن اعتصاب، بین مردم نقل و شیرینی توزیع کردند و نوروز را در مقابل زندان قصر جشن گرفتند."
منبع:تاریخ شفاهی ایران
2929