تاریخ انتشار: ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۰

این یادداشت به مساله نگاه های بدبینانه برخی از ایرانیان به توافق ایران و غرب می پردازد.

یک) ایران و غرب به توافق رسیدند و من تعجب میکنم که برخی ایرانیها خوشحال نمیشوند.این را نمی فهمم.

دو) این قدر ساده نیستم که فکر کنم در آینده ای نزدیک همه مشکلات ریز و درشت ما به پایان میرسد.بعید هم میدانم که کسی جز در جوکها چنین خیالاتی داشته باشد.همه میدانیم که بسیاری مشکلات ما (از فربه بودن سیستم دولتی گرفته تا رانت خواری و فساد مالی) داخلی است.

سه) من هم متن توافق را خوانده ام و میدانم که ایران، متعهد شده که بخشی از فعالیت خود را متوقف کند.اما در معامله باید ببینید در چه موقعیتی قرار دارید.

چهار)بله.توافق نامه، رشد صنعت انرژی هسته ای را کُند میکند.اما این صنعت به دلیل تبعات سیاسی اش ، به نابودی بسیاری صنایع انجامیده بود که نابودی حتی آنها هم،در مقابل تورم و نبود دارو و فرسودگی هواپیماها و چینی شدن کل بازار و... هیچ است.
بازتاب رسانه ای چیزی به نام وحشت از ایران و ایرانی را هم،ایرانیهای خارج از کشور، با تمام وجود حس کرده اند.

پنج) «همیشه مخالف‌خوان‌ها»ی آن ور آب را می فهمم.آنها که تا دیروز میگفتند تاکید ایران بر این انرژی، ایران را نابود کرده؛ و حالا مینویسند ایران باج داده است!
مخالفت جناحهای سیاسی داخلی را می‌فهمم.چون نانشان در مخالف خوانی است.
اما مردم غیر سیاسی را چه میشود؟

شش) از مذاکرات گذشته،نمی‌فهمم چگونه میتوان ایرانی بود و از شادی عمومی ایرانیها(به هردلیل، چه پیروزی والیبال باشد و چه ریزش باران یا بردن یک جایزه سینمایی) خوشحال نبود. این را اصلن نمی فهمم.جوگیر شدن، از آن طرف هم خوب نیست!

هفت) اما این را در می یابم که برخی، افسردگی مطلق گرفته اند و هیچ چیز آنان را شاد نمیکند و در دل ِ هر پدیده ای میکوشند چیزی بیابند که به افسردگی شان دامن بزند.من به این آدمها میگویم«آدمهایِ خب که چی».
همین ها، بیشتر دوست میدارند دیگران را در این حالت خود شریک کنند و برای این کار،متاسفانه، فضای مجازی جای مناسبی است!

هشت) و من چقدر شادم که ایرانیان شادند.

نه) کار ظریف، بزرگ بود:عملی کردن تغییر گفتمان«تقابل» به «تعامل» . تاریخ ِ پُر از مدیران نالایق،این را به ما تاکید میکند.

 

منبع: وبلاگ