مصطفی جانقلی، مدیر «خانه ریحانه»، نخستین مرکز دختران فراری پس از انقلاب، نسبت به ظهور مجدد پدیده دختران فراری درخلال سالهای ٩٥ تا ١٤٠٠ هشدار میدهد؛ پدیدهای که پیش از این در سال ٧٥ اوج گرفت و طی سالهای گذشته فروکش کرده بود. در آنروزها عبارت دختران فراری تیتر بزرگ بسیاری از روزنامهها شد و همهجا درباره آن صحبت میکردند. دخترانی که زنان خیابانی امروز را تشکیل میدهند، محصول آن دوران هستند. برآورد مسئولان از جمعیت زنان خیابانی تهران تا پنج هزار نفر هم میرسد. جانقلی هماکنون عضو مشورتی شورای شهر در حوزه آسیبهای اجتماعی است.
دکتر ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از ایجاد نخستین مرکز دختران فراری در آینده نزدیک خبر دادهاند. با توجه به اینکه شما در دوره اصلاحات، خانه ریحانه، نخستین مرکز رسیدگی به دختران فراری را ایجاد کردید، مایلم درباره این تجربه خود و فعالیتهایی که در این حوزه داشتهاید توضیح دهید؟
سابقه اینگونه فعالیتها بیشمار است. چه قبل و چه بعد از انقلاب مؤسساتی حمایتی بودهاند که این تیپ افراد را تحت پوشش قرار میدادند. ما در سال ٧٨ کارمان را شروع کردیم. فعالیت ما براساس مطالعات میدانی در کانون اصلاح و تربیت و زندان زنان بود. این مطالعات حکایت از معیوببودن این چرخه داشت و بر لزوم ایجاد چنین مراکزی تأکید میکرد. چراکه اگر ما نمیتوانستیم این دختران را جذب کنیم، مطالعات بالینی نشان میداد جذب تاجران فحشا میشدند و دیگرانی بودند که آنها را جذب کنند.
در خانه ریحانه بنا را بر این گذاشتیم که ناگزیر تعدادی از این افراد رسوب میکنند، چراکه بازگشت آنها به بستر خانواده بهصلاح نیست و خانواده آنها صلاحیت ندارند و خود موجبات بهرهکشی جنسی یا استثمار آنها را برای کسب درآمد فراهم میکنند. بنابراین رسوب درصدی از آنها را اجتنابناپذیر دیدیم و باید فکری برای اینها میشد و برنامهریزی بلندمدتی انجام شد تا از چرخه آسیب خارج شوند.
خانه ریحانه یکی از افتخاراتش این بود که افرادی در این خانه، سروسامان پیدا کردند و موفق شدند و البته در مقابلش هم افرادی سر از زندانها درآوردند و تبدیل به مجرمان حرفهای شدند، اما بیش از ٨٠درصد رسوبیهای ما از چرخه معیوب خارج شدند و به زندگی سالم بازگشتند.
فعالیت خانه ریحانه چه موقع و به چه علتی پایان یافت؟
ما در آن زمان در دولت، موافقان و مخالفان زیادی داشتیم. طرح خانه ریحانه برای دختران و خانه سبز برای پسران پایلوت پنج ساله بود. این طرح انجام شد تا بهزیستی و دیگر دستگاههای مسئول را متقاعد کنیم که واقعیتها را بپذیرند و چارهاندیشی کنند. لازم بود آمارهایی مبنیبر آثار میدانی، علائم بالینی و... داشته باشیم و بههمینخاطر در کنار طرح، پایاننامهها و مقالات متعددی نوشته شد و کنفرانسهای زیادی برگزار شد تا آنجا که نامزد جایزه ٢٠٠٠ یونیسف شد و یونیسف از دولت برای این اقدامات تقدیر کرد. برنامه پنجساله در سال ٨٣ پایان یافت. تغییراتی در شهرداری تهران انجام شد، کشمکشهایی اتفاق افتاد و کار از شهرداری گرفته و به بهزیستی واگذار شد. دامنه فعالیت سازمان بهزیستی محدود است و براساس فرمول قالبی کار میکند نه واقعیت موجود. کار با تشکیلات بهزیستی ادغام شد.
خروجی خانه ریحانه پس از پنج سال چه بود و جامعه هدفتان را چگونه شناسایی میکردید؟
خروجی ما هزارو ٤٠٠ نفر بود. در آن سالها در ابتدای فعالیت ما، از صددرصد فراریان ٩٦ درصد را پسران و چهار درصد را دختران تشکیل میدادند. در سالهای پایانی، درصد دختران به ١١ درصد رسیده بود و میانگینش هم هفت درصد بود. ما در ایستگاههای راهآهن و ترمینالها تیمهایمان را مستقر کرده بودیم و بعد از چند سؤال، متواریبودن دختران و پسران مشخص میشد؛ همچنین پاتوقها و پارکها و خانههای مجردی شناسایی شده ضمن اینکه با رایزنی با نیروی انتظامی مواردی را هم از گشتها تحویل میگرفتیم که پیش از آن، تحویل کانون اصلاح و تربیت و زندانها داده میشدند.
درحالحاضر ارزیابیای که از این آسیب اجتماعی دارید چیست؟
براساس دادههای آماری، آن وقایعی که در سال ٧٥ تا ٧٧ از نظر گسترش آسیب اجتماعی دختران فراری اتفاق افتاد، در سال ٩٥ هم رخ میدهد و مجددا شاهد بروز و ظهور این آسیب خواهیم بود که در حال حرکت به سمت آستانهاش است و از سال ٩٥ تا ١٤٠٠ به اوج میرسد.
چطور این پیشبینی را انجام میدهید؟
کودکان خیابانی در دهه ٦٥ تا ٧٥ نتیجه موالید بالا در دهه ٥٥ تا ٦٥ بودند. بلوغ این کودکان در سال ٧٥، پدیده دختران فراری را رقم زد. آنها بستر خانوادگی نامساعد داشتند. در سالهای ٧٩ تا ٨٢، ٢٢ هزار کودک از بستر خیابانها جمعآوری شدند. تعدد کودکان خیابانی در این سالها اتفاق افتاده و تنها نسبت به آنها هشدار داده شده است. این کودکان فضای آشفته دوران بلوغ خود را طی میکنند و در سال ٩٥ به آستانه بلوغ میرسند. بدیهی است که حوزه اجتماعی آشفته، بستر مناسبی برای جذب این کودکان نیست. نیازها و شرایط آنها بسیار متفاوت است. این بازماندگان سلامت اجتماعی، محصول کمفروشی تمام نهادهای اجتماعی و آموزشی هستند.
بهعنوان فردی که سالها در این حوزه کار کرده چه توصیههایی دارید؟
اول از همه باید بگویم استفاده از لفظ دختران فراری خود یک آسیب است، انگ و برچسبی است که پیامدهای زیادی را بهدنبال دارد و این دختران با آن قضاوت میشوند. اینها دختران راندهشده هستند که زمینه نامناسبی در بستر خانواده، عرصه را بر آنها تنگ کرده است. سرپرستان بیصلاحیتی داشتهاند که آنها را ناگزیر به ترک خانه کرده است. وقتی موضوع فرار را برجسته میکنیم بر خود فرد متمرکز میشویم درحالیکه باید به بستر و خانواده و دلایلی که این رخداد را رقم میزند، پرداخت. درحالیکه مسئولان عادت دارند دائما انگشت اتهام را بهسوی حوزههای دیگر نشانه روند. اگر درحالحاضر قصد دارند مرکزی را برای این دختران راندهشده کاری راهاندازی کنند، اگر بدون هدف و برنامه باشد این دختران را به نقطه سلامت اجتماعی هدایت نمیکند و آب در هاون کوبیدن است و بیهوده خواهد بود، اما اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم اینکه دکتر ربیعی بهعنوان مقام مسئول، چنین تصمیمی با احساس مسئولیت گرفته، قابلتحسین است، اما او که خود مجری نیست. سیستم اجرا باید نگاه انسانی و نه بیمارمحور یا مجرممحور داشته باشد. اگر بخواهند مدیریت مرکز را به پزشک یا فرد سیاسی بسپارد، قطعا به بیراهه میرود. این دختران سرمایههای اجتماعی و نیروی انسانی ما هستند. باید مرکزی مشابه خانواده و شبهخانواده ایجاد کنند و از ایجاد سازمان بپرهیزند در این صورت موفق میشوند.
من پیش از هر چیز به سیاسیشدن و پزشکیشدن مسائل اجتماعی در ایران اعتراض دارم، مسائل اجتماعی باید به محققان مسائل اجتماعی، مددکاران، جامعهشناسان و روانشناسان سپرده شود و توسط اهلش پیگیری شود. پزشکان بهجای ورود به مسائل اجتماعی، به کار طبابت خود بپردازند چراکه نگاهشان به آسیبدیدگان اجتماعی نگاهی بیمارپذیر است و نه فرومانده؛ سیاسیون هم آنها را فرومایه میپندارند درحالیکه اینها فروماندگانی هستند حاصل بیتدبیری سیاسیون و دیگر مسئولانی که صلاحیت نداشتهاند.
آسیب بعدی در این حوزه، بزرگجلوهدادن آسیبهای اجتماعی است. بزرگنمایی آسیبهای اجتماعی خود آسیب بزرگی است که باید از دیدگاه آسیبشناسی به آن پرداخت. برخی بهجای تقویت سلامت اجتماعی، پیوسته به طبل آسیب میکوبند. بله ما درحالحاضر شرایط مساعدی در حوزه آسیبهای اجتماعی نداریم، اما در قیاس با بسیاری از کشورها شرایط بسیار مطلوبتری داریم؛ این بزرگنماییها از سوی افراد ناآشنا با حوزه اجتماعی انجام میگیرد. باید موضوع تقویت سلامت اجتماعی را در دستور کار قرار دهیم و از مدارس شروع کنیم، اگر این اتفاق رخ دهد در آینده نزدیک این موضوع حل میشود.
۴۷۲۳۷