آغاز:یاد محمد زهرایی به خصوص برایآنانی که با نشر و کتاب سر و کار دارند فراموش نشدنی است حتی اگر در فاصلهای هزاران فرسخ دور از وطن باشی. وقتی سر و کارت به هر جایی بیفتد که رد و نشانی از کتاب و نشر و فرهنگ باشد یاد زهرایی هم بیاختیار با تو خواهد آمد و رهایت نخواهد کرد؛ با همان به قول استاد شفیعی کدکنی« وسواسهای جمالشناسانهاش»،به خصوص زمانی که آثار و کتابهایی را ببینی که او مدام در نشستهای مختلف پیش چشمت میآورد و از آنها برایت مثال و نمونه ذکر میکرد.
عاشق کتاب بود و بوی کتاب او را مست میکرد. به خصوص کتابهایی که ایده و ابتکاری در آنها میدید. در غرب و به خصوص آمریکا بود که درک او از زیبایی ظاهری و تاثیرش بر روان و باورداشت آدمها از افراد را دریافتم. این جمله معروف اوست که به کتاب احترام بزار تا به تو احترام بگذارد. و احترام گذاشتن یعنی اینکه آن را به نحوی حرمت کن و قدر بدان و بیارایش که وقتی هر فردی بخواهد آن را به دست بگیرد با احساسی از ترس توام با احترام آن را بلند و تورق کند. این گونه او جذب ظاهر کتاب میشود و اگر محتوا هم همانند ظاهر خوب و خواندنی باشد شان کتاب به جا آورده و احترامش حفظ شده است.آنهایی که به دفتر کارش رفتهاند بهتر میتوانند منظور مرا درک کنند. دفتری که علاوه بر آثار ایرانی، برخی از بهترین کتابها و شکلیلترین آنها از شاخصترین ناشران و نویسندگان جهان را میتوانستی در آن ببینی.
به یاد دارم میخواست نسخهای از داستان پینوکیو را برگردان فارسی کند و به همین منظور هر نسخهای از هر زبانی که از این کتاب منتشر شده بود را گرد آوری میکرد. او مردی بود که هیچ ایدهای را خوار نمیشمرد و به همین دلیل بود که ذهنش انبانی از ایدههای متفاوت و گاه مختلف الاضلاع را شکل میداد و از هر کتابی ایدهای را بر میگرفت و در کارگاه ذهنش آن را ایرانیزه میکرد و در کتاب تازه استفاده مینمود.
چند روزی قبل از درگذشتش تماسی تلفنی داشتیم.( او از معدود افرادی بود که به شکلی منظم و هفتگی با من در تماس بود) گفتم در یک حراجی رفتم و دو کتاب از مارک تواین را برایت خریدم. میدانستم به دنبال نسخههای مختلف تام سایر و هاکلبری فین است. از قرار میخواست ترجمه استاد نجف از این دو کتاب را با یک بازپیرایی و ویرایش تازهای انتشار دهد و طبیعی بود که برای ظاهرش نیز فکرهای اساسی داشت. گفت کی برایم میفرستی. گفتم آبان سفری در پیش دارم. سفر کردم اما زهرایی به دیار باقی رفته بود. کتاب را به ماکان(زهرایی)دادم که در آرشیو نگه دارد.
میانه: از ماکان خواسته بودم که نسخهای از کتاب مستطاب آشپزی را برایم بفرستد. فرستاد و روزی یکی از مجلدات آن را به دست گرفتم و رفتم به یکی از فروشگاههای بزرگ بارنز اند نوبل( barnes&noble) در ساکرامنتوی کالیفرنیا. این فروشگاه در منطقهای به نام کاپیتال مال قرار دارد که بازاری بسیار بزرگ است با انواع و اقسام فروشگاهها و اندازه فروشگاه هم شاید چند برابر فروشگاههایی باشد که در ایران دیدم. به گمانم سه برابر فروشگاه شهر کتاب خود آقای زهرایی در نیاوران. فروشنده اصلی با چهرهام آشنا بود و گاهگداری هم با او گپ گفتی کوتاه درباره کتابها داشتم. همیشه از من میخواست که یک کتاب از یک ناشر ایرانی را برایش بیاورم و آن روز کتاب به دست این کار را کردم. کتاب را که تورق کرد. احساسی از تحسین و تحیر را در چشمانش دیدم و البته از این سو حسی از غرور در خودم که یک ایرانی هم میتواند کتابی منتشر کند که با بهترین کتابهای روز دنیا از منظر زیبایی ظاهری و پرداخت و تجلید برابری کند و نه تنها چیزی کم نیاورد که تحسین وتحیر طرف مقابل را هم به همراه داشته باشد.
برایش توضیح دادم که او ناشری منحصر به فرد بود و یگانه و خود ناشر هم ویراستار اصلی این کتاب است. تعجب کرد و شروع کرد به سوال درباره غذای ایرانی و توضیح دادم که ایران برای خود فرهنگ و مکتبی غذایی دارد و در این کتاب به این مکتب اشاره شده است و این که چه ویژگیهایی دارد. به گمانم مشتاق شده بود که درباره این کتاب بیشتر بداند. بلافاصله در اینترنت به جست وجوی کتاب پرداخت و همانجا بود که دریافتیم چند دوره از این کتاب در یکی دو کتابخانه عمومی شهر موجود است.
جست وجوی بیشتر در آمازون نشان داد که دو دوره از آن با دو قیمت ۱۶۰ و ۳۹۴ دلاری موجود است. که قیمت بسیار بالایی است.اما متاسفانه در همان آمازون و در بخش شرح یا مرور کتاب هیچ توضیحی برای آن نوشته نشده بود و خواننده یا مخاطب انگلیسی زبان چیزی از این کتاب جز همان ظاهرش به دست نمیآورد که نشان از کم کاری ما دارد و البته خود آقای زهرایی در این زمینه مقصر بود که به تبلیغات چاپی تنها اکتفا میکرد و به دلیل ناآشنایی با سپهر اینترنت و فضای مجازی آن را چندان جدی نمیگرفت.
قیمت کتاب در ایران و در چاپ بیست و یکمش که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد ۱۳۰ هزار تومان است که در مقایسه با قیمت دلاری یکی(۱۶۰) چهار برابر و دیگری (۳۹۴) تقریبا ده برابر ارزانتر است. یاد گفت وگویی افتادم با او در شبکه چهار سیما ، زمانی که سردبیر برنامههای ویژه نمایشگاه کتاب در سال ۹۱ بودم. نخستین سوالم این بود که کتاب خیلی گران است. آن زمان کتاب یا صد و ده هزار تومان بود. گفت این کتاب بعد از دو ماه پولش را در می آورد. با تعجب پرسیدم چگونه؟ گفت هر کسی که این کتاب را به عنوان دکور و برای پز دادن نخرد و بلکه بخرد که از آن استفاده کند، بعد از دو ماه عمل کردن به دستورات آشپزی آن در خواهد یافت که برای چهار نفر به اندازه همان چهار نفر مواد اولیه غذایی تمهید کند و نه شش یا هشت نفر و این گونه و در دو ماه و با صرفهجویی که در مصرف و پخت غذا اتفاق میافتد، عملا پول این کتاب به جیب خریدار باز میگردد و بعد از دو ماه نیز کتاب می شود یک منبعی برای صرفه جویی و ایجاد سود. بی تردید او درست می گفت. چرا که ما ایرانیان عادت کردیم به پختن غذای اضافی و اسراف و بریز و بپاش. با این بهانه که کم آمدن غذا باعث خجالت و شرمساری نزد مهمان و ... است. در حالی که درست مصرف کردن میتواند به آدمی آموزش دهد که به اندازه بخورد تا بعد از چند سال به هزاران درد ناشی از پرخوری دچار نشود و هم آنکه او را از شر بسیاری از غذاهای فست فودی نجات دهد.یکی از برکات این کتاب هم خلاص کردن آدمی از اعتیاد به غذاهای فست فودی و بیرون از منزل است که میدانم بلای جان برخی از خانوادهها شده است.
از ویژگیهای آقای زهرایی استمرار یک کار بود به نحوی که اگر کتابی را به دست میگفت که حس میکرد تکمیل نشده به سمت تکمیل آن می رفت. به همین دلیل بود که به دنبال جلدهای بعدی کتاب مستطاب آشپزی بود. این نکته را هم به صورت اتفاقی دریافتم. روزی از او پرسیدم که ماجرای این آگهیهایی که برای کتاب مستطاب میدهی و در آن سه جلد دیگر علاوه بر دو جلد اخیر را می آوری چیست؟ که پاسخ داد من از هر آدمی که در هر گوشهای از ایران است خواستهام هر غذایی را که در منطقه خودشان میپزند دستور غذایی اش را با عکس و تفضیلات برایم بفرستند تا در جلدهای بعدی کتاب بیاورم. حتی گفت که زمانی به آقای جهانگیر نصری اشرفی( محقق میدانی فرهنگ و فولکلور ایران و منطقه فرارود) سفارش دادم که همزمان با تحقیقی که در حوزه خودت انجام میدهی برای من هم در این زمینه هر چیزی گیر آوردی بیاور و ایشان هم اطلاعات خوبی را از انواع غذاهای مناطق مختلف برایم گردآوری کرد و آورد.
انجام: آنگونه که پیگیری کردم و با تماسهای گاه و بیگاهی که با ماکان و نیز روزبه زهرایی دارم، فرزندان زهرایی توانستند تا حدودی بار بزرگ نبود پدری دانشمند درحوزه کتاب و نشر را بر دوش کشند. اگر چه چنان استعداد غریبی را درکمتر کسی، حتی فرزندان، میتوان سراغ کرد اما انتشار چند کتاب تازه و چاپ مجدد بسیاری از کتابهاو رتق و فتق و پاسخگویی به انتظاراتی که پدرشان برای خیلی از مولفان و مترجمان و طراحان و ... ایجاد کرده بود خود کاری سخت و طاقت سوز بود و هست که به نظر میرسد در این دو سالی که از درگذشت نابهنگام و غیرمترقبه زهرایی مرحوم طی شده است انجام شد.
آقای زهرایی برای کتاب مستطاب آشپزی برنامههایی جهانی داشت. شاید همان ایده اولیه که جهانی فکر کن و محلی عمل کن. او معتقد بود که از طریق غذا میتوان بهترین تبلیغ را برای یک فرهنگ انجام داد چرا که غذا هم بخشی از فرهنگ یک مردم است و داشتن غذاهای متنوع در یک فرهنگ از بالندگی و ظرفیتهای آن فرهنگ حکایت میکند و چنین ظرفیتی در فرهنگ ایرانی هست. به همین دلیل یکی از برنامههای اصلی اش پیدا کردن ناشری بود شناخته شده و طراز جهانی برای انتشار انگلیسی این کتاب و علاوه بر آن مترجمی قابل که بتواند روح زبان ساده نجف دریابندری را به انگلیسی انتقال دهد.
به احتمال قریب به یقین فرزندان زهرایی نیز همانند پدرشان چنین ایدههایی در سر دارند و خواهند توانست این بار بزرگ را هم بر دوش کشند. یادش گرامی و روانش شاد باد
توضیح: این مطلب در هفته نامه ۲۷ مرداد که دومین سالروز درگذشت آن زندهیاد است در کرگدن( ضمیمه روزنامه اعتماد) منتشر شده است