در محافل هنری و برخی خبرهایی که جسته و گریخته از این سو و آن سو شنیدیم و خواندیم، دلیل عدم پخش، اجرای برنامه توسط سید عباس سجادی شاعرو ترانه سرا و ریاست کنونی فرهنگسرای نیاوران عنوان شده است. اما اینکه چرا صدا و سیما با مجریگری ایشان مخالفت میکنند هنوز به شکل رسمی اعلام نشده است. تا آنجایی که نگارنده و اهل فرهنگ میدانند آقای سجادی نه جرمی مرتکب شده است و نه در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم شده است. اما احتمالا یک جرم شاید مرتکب شده باشد و آن اینکه در دو سالی که ریاست فرهنگسرای نیاوران را بر عهده گرفته است، این مکان را به یکی از فعالترین زیستبومهای فرهنگی کشور تبدیل کرده است و همین مسئله احتمالا حسادت برخی افرادی که خود کاری نمیکنند و علاقهای ندارند و نمیخواهند دیگران کاری بکنند را برانگیختهاست. نگاهی به جدول برنامههایی که در این مرکز اجرا میشود و نیز کمیبت و کیفیت آن و مقایسهاش با دورههای گذشته خود گویای هر چیزی است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد.
پیش از آقای سجادی هم بسیاری از کارشناسان و هنرمندان و اهل فرهنگ به بهانههای من درآوردی و سلیقهای از حضور در این رسانه منع شدند. احتمالا با توجه به افقی که از کار و کردارهای مدیران و تصمیمگیران اصلی این «گلبانگ بانگ و رنگ» به چشم میآید، بعد از این هم چرخ «حذف و دفع حداکثری و جذب هیچ» خواهد گردید و دیگرانی هم به سرنوشت هنرمندان و مجریان حذف شده دچار خواهند شد. چرا که صدا و سیما در تمامی این سالها نشان داده مبسوطالید است و کسی را یارای تغییر دادن تصمیماتشان نیست. نهادهایی چون شورای نظارت بر صدا و سیما که وظایفشان رصد کردن و دادن تذکر بابت این رفتارهای سلیقهای نیز هست، عملا کارکردشان را از دست داده اند. اگر به سایت آنها سری بزنید بیشتر در کار نقد و گزارش گرفتن درباره سریالهای پخش شده از صدا و سیما و فرستادن نامههای تقدیر و تشکر از پخش این برنامههایند.میتوان گفت که به نوعی کیفکش سازمان صدا و سیما شدهاند. با چنین توصیفاتی و وجود چنین وضعیتی چه باید کرد؟
میانه:همه ما میدانیم که سازمان صدا و سیما از بودجه دولت ارتزاق میکند. نزدیک به هزار میلیارد تومان بودجه سال جاری این سازمان است و البته دولت این نهاد را مکلف کرده است که بخشی مهم از بودجه امسال( حدود ۱۲۰۰ میلیارد تومان) را نیز از طریق آگهیها تامین کند. طبیعی است که بخشی از همین بودجه صرف تولید آثاری همانند برنامه دستان میشود. حال اگر یکی از این برنامههای به هر دلیلی از شبکهای پخش نشود از قرار پول کامل این برنامه به تهیهکننده پرداخت میشود و سپس خود برنامه به بایگانی سپرده میشود.
نگارنده به یاد دارد که در سالهای میانی دهه هفتاد مسئولیت روابط عمومی و طراحی سوالات یک سری از برنامههای موسیقی را برای شبکه دوم سیما بر عهده داشتم. تهیهکنندگی این برنامه با اخوای گرامم دکتر سید مصطفی مختاباد بود. برنامههایی که درآن برخی از بهترین اساتید شرکت کردند و اجرای آن را هم آقای صدرالدین شجره بر عهده داشتند. برنامهها ضبط شدند و کار که به پایان رسید از جایی دستور آمدکه این برنامه نباید پخش شود و به گمانم هنوز هم پخش نشده است. برخی از گفت وگوهای این برنامه منحصر به فردند ، مثل گفت و گو با استاد زندهیاد نورالدین رضوی سروستانی. قطعا برنامههای دیگری با موضوعات مشابه یا غیر مشابه تهیه شده است که در نهایت با اعمال سلیقه به حذف و عدم پخش رسیده اند. چه نیکوست است شورای نظارت بر سازمان صدا وسیما، گزارشی تهیه کند از تعداد برنامههای ساخته شده و پخش نشده سازمان که به دلیل انفعال و یا هراس مدیران سازمان صدا و سیما از واکنشهای( نه مردم و مخاطبان) بلکه اندک طرفداران«گفتمان دفع حداکثری و جذب هیچ» به بایگانی سپرده شدهاند.
برابر «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» نهادهایی که از بودجه عمومی ارتزاق میکنند موظف هستند برخی رفتارهای خود را باقانون منطبق کنند و بابت رفتارهایشان توضیح دهند. اما وقتی صدا و سیما از پاسخگویی به نهادی همانند مجمع تشخیص مصلحت نظام تن میزند و به قول معروف آدم حسابش نمیکند، چه توقعی است که به تذکرات شورای نظارت عمل کند، تازه شورایی که همچنانکه نوشتم کارش شده ثناگویی ازچند سریال و ....
در چنین وضعیتی راه چاره چیست؟ این که برنامهای وزین که بارها و بارها در خود سازمان صدا و سیما و در جشنوارههای مختلفش جایزههای متعددی گرفته و تشویقهای متعددی شده است، به یکباره کنار زده و متوقف شود چه باید کرد؟ اطلاعات ما میگوید که تا یک ماه قبل و پیش از انتشار خبری درباره دیدار استاد شجریان از فرهنگسرای نیاوران، برنامه مشکل خاصی نداشت و حتی توقف مقطعی آن را مدیر شبکه به دلیل سازگاری اش با هدف این شبکه( آموزش) عنوان کرد. اما به یکباره و بعد از انتشار آن خبر از قرار کل ماجراها به هم ریخت.
اگر رویکرد صدا و سیما این باشد که هر کسی که با استاد شجریان ملاقات کرده وایشان را تایید کرده است باید از صفحه تلویزیون حذف شود به گمانم نخستین کس باید خود رئیس جمهور روحانی باشد که همه گاه از صدا و موسیقی ایشان به نیکی یاد کردهاند. این شیوه هم که هر کسی که با استاد ملاقات میکند لزوما با دیدگاههای سیاسی ایشان همرای و هم نظر است همان هل دادن افراد به سمت تئوری پردازان « دفع حداکثری و جذب هیچ» است، در حالی که صدا و سیما باید به دنبال تئوری« جذب حداکثری و دفع حداقلی» باشد که عالیترین مقام مملکتی آنها را به عمل به ان توصیه فرمودهاند. مشخص نیست که سیاستگزاران صدا و سیما باید از عالیترین مقام مملکتی که ریاست سازمان هم توسط ایشان تعیین میشود تبعیت کنند یا از خط و مشی یک روزنامه خاص و خبرها و تجلیلهایی که جز دورکردن اهل فرهنگ و هنر از رسانهای که برایش پول پرداخت میکنند، نیست.
انجام: اما توصیه و راه حل پیشنهادی من تشکیل مجمعی از هنرمندان و شخصیتهایی است که کارد حذف صدا وسیما روح و روانشان را دریده است. نگارنده به یاد دارد که در سال ۱۳۹۱ سردبیر برنامه کتاب ۴ شبکه چهارم سیما درایام نمایشگاه کتاب بودم. برنامه زنده و ما از آقای محمدرضا زائری روحانی محترم و دغدغه مند نسبت به فرهنگ و کتاب به جهت انتصابشان به عنوان شورای نظارت بر امور کتاب در همین سازمان دعوت کرده بودیم تا مهمان ساعت ۷ عصر این برنامه باشد. پیش بینی هم نمیکردیم که تیغ نظارت بر بدن این روحانی که از معدود نشریات حوزه جنگ و دفاع مقدس را انتشار میدهد، بنشیند اما به یکباره و در حالی مهمان برنامه جلوی دوربین نشسته است، آقای ناظر پخش نگاهی به فهرست چند لایه حذف شدگان کردند و بر حسب تصادف مشاهده نمودند که آقای زایری هم در زمره حذف شدگانند. یک ربع برنامه معطل شد و اصرار ایشان که باید کسی دیگر رابیاورید و مقاومت من که ما کسی را نداریم و توضیح درباره ابلاغیه سازمان و حکمی که برای آقای زائری زدند و پخش یک ربعه چند گزارش آرشیوی در نهایت این برادر گوش به فرمان را وادار کرد تا از این سو و آن سو استمزاجاتی بفرمایند و در نهایت ما پیروز این طناب کشی شدیم.
از این نمونهها فراوان است و ای کاش همه این موارد در سایتی تجمیع و انعکاس یابد تا آبروی هواداران « جذب هیج و دفع حداکثری» بیش از پیش ریخته شود.
تشکیل چنین جمعی با یک هدف مشخص و آن « پاسخگوکردن سازمان صدا و سیما دربرابر چنین کارهای غیر قانونی» میتواند برکات خوبی داشته باشد. این جمع میتواند با اختیار کردن وکیلی و شکایت به دادگاه و یا دیوان عدالت اداری و حتی یک کار رسانهای مستمر و تشکیل شورای مردمی نظارت بر سازمان صدا و سیما و بنا گذاشتن سایتی، حرکتی منسجم را نسبت به تضییع حقوق خود پیگیری کنند.