برنامه‌ای با موضوع "بازخوانی فتنه 14 اسفند" با حضور مرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در سالن شیخ انصاری این دانشگاه برگزار شد.

 به گزارش ایسنا، نبوی با تبریک هفته وحدت اظهار کرد: 14 اسفند سال 59 که به مناسبت سالروز فوت دکتر مصدق برگزار شد حاشیه‌های آن بیشتر از متن بود و حاشیه‌های آن بازتاب بیشتری داشت.اهم سخنان وی را در ادامه بخوانید.

  • از مختصات 14 اسفند این بود که حزب جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب اعلام موجودیت کرده بود و از موسسین حزب آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی، باهنر، مقام معظم رهبری و موسوی اردبیلی بودند که جزء شاگردان برجسته انقلاب بودند. درواقع اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی قرار بود پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق بیفتد چون بنده پیش از پیروزی انقلاب به منزل هاشمی رفسنجانی رفتم و ایشان آنجا خبر تشکیل حزب را گفت و مطرح کرد این انقلاب به این زودی به پیروزی نمی‌رسد و لازم است که حزب نیمه علنی و نیمه رسمی داشته باشیم تا اینکه بتواند انقلاب را هدایت کند. این 5 نفر از روحانیت مبارز تهران اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی را مطرح کردند که افراد زیادی در این حزب ثبت نام کردند چون تصور می‌کردند کسی که بخواهد جمهوری اسلامی را بپذیرد باید عضو این حزب باشد.
  • حزب جمهوری اسلامی، روزنامه جمهوری اسلامی را نیز به عنوان ارگان حزب خود به راه انداخت که اکنون نیز انتشار آن ادامه دارد. خوب است بدانید امتیاز این روزنامه به نام مقام معظم رهبری است.
  • در مقابل روزنامه جمهوری اسلامی بنی‌صدر هم روزنامه انقلاب اسلامی را منتشر کرد و این دو روزنامه دو توپخانه علیه یکدیگر بودند و مواضع همدیگر را نقد می‌کردند.
  • در زمان انتخابات ریاست جمهوری حزب جمهوری اسلامی جلال‌الدین فارسی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرد اما آقای شیخ علی تهرانی یک شبهه‌ای را مطرح کرد و آن این بود که آقای فارسی ایرانی‌الاصل نیست که این شبهه هم گرفت و قوی شد و حضرت امام نیز نظرشان این شد که او کنار رود. جامعه مدرسین هم دکتر حسن حبیبی را به عنوان کاندیدای خود مطرح کرد که حزب جمهوری اسلامی پس از بررسی‌هایی به این نتیجه رسید که از کاندیدای جامعه مدرسین حمایت کند.
  • بنی‌صدر نیز در هنگام انتخابات ریاست جمهوری محله به محله تهران و شهرستان‌ها برای سخنرانی می‌رفت. در جنوب شهر تهران نیز بین مردم پایگاه خوبی برای خودش پیدا کرده بود. چون خود را مدافع جدی حضرت امام معرفی می‌کرد و در مباحثه با مارکسیست‌ها نیز مواضع خود را سوپرانقلابی معرفی می‌کرد و خود را از طرفداران پروپا قرص امام معرفی می‌کرد.
  • زمانی هم که در مجلس خبرگان قانون اساسی رای آورد برخی خواص متوجه دیدگاه‌های او شدند. بعدا در مجلس خبرگان قانون اساسی با اصل ولایت فقیه مخالفت می‌کند ولی آن زمان خیلی برای مردم شناخته نشده بود. همچنین بنی‌صدر ترفند تبلیغاتی بسیار قشنگی راه انداخت و آن این بود که بعد از دیدار با حضرت امام در جمع خبرنگاران مطرح کرد الان تصمیم گرفتم که کاندیدای ریاست جمهوری شوم و درواقع خود را به عنوان کاندیدای حضرت امام معرفی کرد.
  • در دوران اختناق، عمده روحانیت مبارز و حتی شخصیت‌های برجسته ما از مجاهدین خلق حمایت می‌کردند چون هم خود را مسلمان معرفی می‌کردند و هم مخالف رژیم طاغوت بودند. همچنین از قرآن و نهج‌البلاغه نیز صحبت می‌کردند اما در بین روحانیون تنها حضرت امام (ره) و یکی هم آقای مطهری بودند که این‌ها را تایید نمی‌کردند. بنی‌صدر نیز جزء کسانی بود که شناخت او مشکل بود. با ترفند، رای ملت را گرفت. به محض اینکه در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد، دفاتری را که در شهرستان‌ها به راه انداخته بود، به دفتر حزبی تبدیل کرد زیرا گام بعدی‌اش این بود که مجلس را هم در اختیار بگیرد. بنی صدر حتی یک سری شخصیت‌های روحانی را هم به خود جذب کرده بود و در این‌خصوص روحانیت مبارز اولین تشکلی بود که نظرش از بنی‌صدر برگشت و به حزب جمهوری اسلامی پیوست.
  • ائتلاف بزرگ روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری اسلامی، انجمن اسلامی معلمان و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کار را یکسره کرد و در نتیجه مجلس دست بنی صدر نیفتاد و در اختیار نیروهایی قرار گرفت که امام را قبول داشتند. بنابراین بنی صدر هم نتوانست نخست وزیر مورد نظرش را به مجلس معرفی کند و بعد از رفت و آمدهایی مجبور شد رضایت دهد که آقای رجایی را که زمانی حاضر نمی‌شد به عنوان کفیل وزارت آموزش و پرورش بپذیرد به عنوان نخست وزیر معرفی کند.
  • در آن روزها برای ما مهمتر از روزنامه جمهوری اسلامی، روزنامه انقلاب اسلامی بود چون این روزنامه به طور جدی شایعه‌سازی می‌کرد و تهمت می‌زد به طوری که حتی حزب جمهوری اسلامی را به عنوان حزب بداخلاق معرفی می‌کرد. حضرت امام به مسئولین می‌گفتند که به اختلافات دامن نزنید اما بنی صدر این امر را مراعات نمی‌کرد و در روزنامه و سخنرانی‌هایش فتنه‌انگیزی می‌کرد.
  • در 14 اسفند 59 دو جریان وجود داشت، یکی جریان بنی‌صدر و دیگری جریان آقای بهشتی.در دانشگاه در روز تشییع جنازه طالقانی شعار مرگ بر بهشتی و بهشتی طالقانی را تو کشتی، سر می‌دادند و این جریانات در حوادث مختلف حالت نماد پیدا می‌کند؛ مثل دوم خرداد که خاتمی نماد شد و حوادث پس از انتخابات که برخی اشخاص به عنوان نماد قرار گرفتند و یک نماد دیگر نیز روزنامه‌ها بودند مثل روزنامه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی که هر کدام حامی یک جریان بودند.
  • در 14 اسفند 59 افرادی که در حمایت از بنی صدر در دانشگاه تهران جمع شده بودند، شعار مرگ بر روحانیت سر می‌دادند. منظور آنها این بود که می‌خواستند مرزبندی خود را با کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران نشان دهند و در همان دانشگاه تهران در آن زمان وقتی عکس امام را پاره کردند با کف و سوت حضار مواجه شدند و شعار آزادی زندانی سیاسی مطرح می‌شد که این جریان مورد حمایت منافقین و رجبی قرار گرفت که در مقابل آنها روحانیت، حزب جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی قرار داشتند و در آن دوره کسی که در دانشگاه تهران ریش می‌گذاشت او را به عنوان حزب‌اللهی کتک می‌زدند.
  • بنی‌صدر فردی متکبر بود که کسی را قبول نداشت. در مجلس خبرگان وقتی در مورد ولایت فقیه صحبت شد گفت که ولایت فقیه عبایی است که به تن همه گشاد است و فقط به تن من برازنده می‌باشد.
  • بنی‌صدر از ضدیت با حزب جمهوری اسلامی و مرحوم بهشتی آغاز کرد و بعدها با حضرت امام مقابله کرد، گفت: هر چه امام بنی‌صدر را نصیحت می‌کرد او قبول نمی‌کرد و امام او را تحمل می‌کرد چون دارای رای بالای مردم بود، اما وقتی بنی صدر به دیدار مرزنشینان ایلام رفت و در صالح آباد با سنگ از او پذیرایی کردند امام او را از جانشینی فرماندهی کل قوا عزل کرد و مجلس هم رای به عدم کفایت سیاسی او داد.
  • در آن دوره آقای بهشتی با آرامی با بنی صدر صحبت می‌کرد و می گفت اگر مشکلی دارید از راه قانونی پیگیری کنید و هیچگونه توهینی در صحبت‌های او وجود نداشت اما بنی صدر این طور نبود. بنی صدر در 14 اسفند از مصدق یک رهبر ایده‌آل ایرانی - اسلامی می‌سازد و او را مقابل امام قرار می‌دهد.
  • اگر بخواهید فرق دو جریان موجود مقابل هم در آن دوره را بدانید باید بگویم جریان بنی صدر ولایت فقیه را در عمل قبول نداشتند گرچه شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه نمی‌دانند مثلا بازرگان می‌گفت دین باید از سیاست جدا شود و مجاهدین خلق هم ولایت فقیه را قبول نداشتند و خود را مقابل حضرت امام می‌دیدند.
  • کسانی که به طرفداری از بنی‌صدر می‌آمدند فضا را به گونه‌ای ترسیم و منعکس می‌کردند که از اول تا آخر سخنرانی به هم ریخته و تنش‌زا بود.
  • جریان حزب جمهوری اسلامی و بهشتی با اینکه اتهامات مختلفی به آنها زده می‌شد، به قانون، کار تشکیلاتی و کار حزبی پایبند بودند. بهشتی می‌گفت حزب بازوی ولایت فقیه است و ما می‌خواهیم موازین را رعایت کنیم اما با این همه دیری نپایید در حزب جمهوری اسلامی سه جریان پدید آمد و حوادثی که بعدها اتفاق افتاد همگی ترسیمی از فضای 14 اسفند بود.
  • از موارد بسیار مهم برخورد دو جریان بنی صدر، جبهه ملی، مجاهدین خلق و طرفداران حزب جمهوری اسلامی را این است که وقتی بهشتی در انفجار شهید شد در اوج مظلومیت به شهادت رسید و فضایی ایجاد شد که در آن به طور مثال افراد یک خانواده یک نفر طرفدار بهشتی و سه نفر علیه بهشتی بودند و این موضوع به تمامی محافل سیاسی و اجتماعی کشیده شد و در نهایت شهادت بهشتی باعث ایجاد بصیرت فوق‌العاده‌ای در بین مردم گردید و خط امام از نظر سیاسی تثبیت شد و در ادامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، روحانیت مبارز، انجمن اسلامی معلمان از نظر خط سیاسی طرفدار امام بودند و شهادت بهشتی نقطه تثبیت خط امام شد. 
منبع: ایسنا