هشدار: متن شامل تصویری خشن است که دیدن آن برای کودکان مناسب نیست.
اصلاً همهاش تقصیر سعدی است؛ اگر او نگفته بود «گرت راهی نماید راست چون تیر از او برگرد و راه دست چپ گیر» امروز کار آمریکاستیزی ما به اینجا نمیرسید که منتظر بنشینیم تا آمریکا حرفی بزند و کاری کند و ما کاری خلاف او بکنیم. ظاهراً با گذشت نزدیک چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز گروهی از ما که در شعار و نمود خود را نزدیکترینها به انقلاب میپندارند درنیافتهاند که انقلاب اسلامی یک حرکت عکسالعملی در برابر آمریکا و خوی بیشخواهانهاش نبوده و خود هویتی مستقل دارد. به همین دلیل تنها کنش سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی اینان به گوش سپردن به دو لب آمریکا و تکرار همان که او میگوید با افعال معکوس محدود شده است.
اگر آمریکا گفت الف خوب است اینان میگویند الف بد است. زمانی که گفت ب بد است اینها میگویند خوب است. برای اینها اسلام و تشیع هم وقتی مهم میشود که بتوان نقل قولی ولو دروغین از فلان استراتژیست آمریکایی فراهم کرد که میگوید «تشیع دو بال دارد. یک بالش این است و یک بالش آن و ما باید این و آن را بزنیم.» آن وقت اگر «این و آن» ولایت فقیه و یاد حسین (ع) باشد، ولایت فقیه و یاد حسین (ع) برایشان مهم میشود، و الا فلا.
این خطرناکترین نوع مواجههی با دشمن است. اگر به دشمنی آمریکا با خودمان باور داریم باید بدانیم که حیات مستقل ما است که او را نگران میکند نه حیات وابسته.
این حیات وابسته به آمریکا تا آنجا ادامه پیدا کرده که برای افشای جنایتهای آمریکا هم به سراغ نمادهای پرداختهی خود آمریکا میروند. تصویر نصبشده در میدان ولیعصر (عج)یک مثال دم دست از این ماجرا همین تصویری است که در میدان ولیعصر (عج) در تهران در ابعاد بسیار بزرگ نصب کردهاند. از این که ایدهی تصویرهای تبلیغاتی در این ابعاد از کجا آمده و چه تناسبی با نگاه انقلاب اسلامی به مردم دارد بگذریم. نهایتا کل کار چیست؟ عکسی است کارگردانی شده بر اساس یک عکس جنگی از یک عکاس آمریکایی در سال ۱۹۴۵. بله. تعارف نداریم. با افتخار و سربلندی برای نشان دادن جنایتهای آمریکا میرویم سراغ یک عکس آمریکایی مشهور و جهانیشدهی ۶۰ سال پیش و بازسازیش میکنیم و در ابعاد «کلاه از سر بینداز» در یکی از مهمترین میدانهای شهرمان نصبش میکنیم. این عمق نگاه این دوستان به آمریکاستیزی و افشای آمریکا است.
عکس چیست؟ تلی از کشته و زخمی که چند سرباز آمریکایی پرچمشان را بر فراز این پشتهی کشتهها برمیافرازند. این که نشان بدهیم آمریکاییها پیروز میدان هستند و اگر از کشته پشته بسازند پرچمشان را برخواهند افراشت افشاگری است؟ اگر آمریکاییها فردوسی داشتند لابد چیزی شبیه این برایشان میسرود که
گر از پشته کشته بسازم همی نه یک دم نهم بیرق از چنگمی
و ما حالا که دوران فردوسی گذشته خودمان با افتخار این بیت را با ابزار تصویری میسراییم و در بهترین جایی که دستمان میرسد نصب میکنیم. و این تبلیغ برای آمریکا که اسمش را آمریکاستیزی هم میگذاریم و بابتش سرمان را بلند میگیریم آن قدر برایمان مهم است که توجه نمیکنیم داریم جایی این شاهکار را نصب میکنیم که روزانه صدها کودک از آن میگذرند.
برای آنها که این تصویر را نصب کردهاند تنها چیزی که یک دم هم حساسیتبرانگیز نبوده روح و روان کودکان بوده. به گمان شما کودکی که در آغوش مادرش یا در راه مدرسه چنین تصویری از تنهای تکهپاره و خونآلود ببیند و وحشت کند و بعد بداند اینها حاصل آمریکاستیزی است وقتی پا به نوجوانی بگذارد ذرهای گرایش به آمریکاستیزی خواهد داشت؟ یا بدون تردید حکم میکند «آمریکاستیزها همانها هستند که پشتهی کشتههای خونین و برهنه را جلوی چشم من کودک گذاشتند. اینها اهل رعایت احوال انسانی نیستند»؟
وقتی دشمن قطبنمای ما میشود، عجیب نیست که راهمان را گم کنیم و در تاریکی دور خودمان بگردیم.