می‌توان پذیرفت که درزمان سعدی عیبی در این بیت‌ها نبوده است، اما امروز این بیت‌ها مصداق خشونت کلامی هستند.

این چیز نسبتاً آشکار را گاه فراموش می‌کنیم که بشر روز به روز و نو به نو چیزهای مفید تازه‌ای کشف می‌کند، و به همین دلیل ما همیشه می‌توانیم از گذشتگان چیزهای مفید به ارث ببریم، اما نمی‌توانیم آن‌ها را کامل و تام و بی‌نقص بدانیم. گرامی داشتن آن‌ها که برای ما میراث مفیدی به جا گذاشته‌اند چیزی است، و خطاهای آن‌ها را به بهانه‌ی این گرامی‌داشت توجیه کردن و پوشاندن چیزی دیگر.

در میان گویشوران زبان فارسی به دلایلی که شاید روزی موضوع مطلبی دیگر شود، مردم احترامی بیش از گویشوران زبان‌های دیگر برای شاعرانشان قائل هستند. آنان را خردمند و ستوده و الگو و الگوساز می‌بینند. اما شاعران نیز مانند بقیه‌ی مردم فهمیده و فهمیده‌تردارند، نه از صواب دور اند و نه از خطا و آنان را عین خیر و خوبی و دور از خطا انگاشتن، پنداری دور از فایده است.

یکی از شاعران فارسی‌زبان که بسیار چیز خوب از او می‌آموزند و می‌آموزیم و در وعظ چیره‌دست است، سعدی است. سعدی یکی از اخلاق‌گوترین شاعران فارسی‌زبان است و در عین این اخلاق‌گویی طراوت عاشقانه‌ی غزل‌هایش چنان است که کم‌تر کسی را از وعظش خسته می‌کند. از او آن شعر معروف «بنی آدم» را خوانده‌ایم که آن قدر به مذاقمان خوش آمده که شایعه‌ای خطا را نقل می‌کنیم که این شعر را بر سر در سازمان ملل نوشته‌اند؛ که ننوشته‌اند.

و این تنها موعظه ی مفید سعدی نیست، سعدی در بوستان، گلستان، قصاید و حتی در غزلیاتش نصیحت‌های ارجمندی کرده و باید قدر این نصیحت‌ها را شناخت. اما از این همه که بگذریم، موضوع این نوشته چیزی دیگر است. در زمانی که سعدی می‌زیسته، ما موضوعی به نام «خشونت کلامی» را نه می‌شناخته‌ایم و نه - طبعاً - بد می‌دانسته‌ایم. اما امروز بشر این موضوع را می‌شناسد و پرهیز از آن را واجب می‌داند. تعریف خشونت کلامی هم معلوم است؛ «استفاده از ابزارهای زبانی برای حمله به وجهه و هویت فردی شخص که می‌تواند به آسیب روانی به او بینجامد.»

هر جا ما خصوصیتی جسمی، نژادی، قومی، زبانی، جنسی و مانند آن را از یک فرد یا گروهی از آدم‌ها دست‌مایه‌ی تحقیر آن‌ها کنیم مرتکب خشونت زبانی شده‌ایم، و این استثنا برنمی‌دارد. خشونت زبانی حتی اگر به نیتی خوب و برای کاری مثل تربیت فرد یا اندرز دادن به فرد یا جمع باشد، باز خشونت زبانی است. از مثال‌های بارز خشونت زبانی هم اشاره به ناتوانی جسمی معلولان جسمی است. عبارت‌های ظاهراً ساده و پذیرفته‌ی «مگه کری؟» و «مگه کوری؟» و «مگه دستت چلاق بود که فلان کار رو نکردی؟» خشونت کلامی هستند و باید از آن‌ها به دقت و بی‌تسامح پرهیز کرد.

آنچه مورد نظر این متن است، دو بیت از سعدی است در قصیده‌ی اول کلیات او که با «شکر و سپاس و منت و عزت خدای را» آغاز می‌شود. در یکی از این بیت‌ها سعدی می‌گوید « کس را به خیر و طاعت خویش اعتماد نیست --- آن بی‌بصر بود که کند تکیه بر عصا» و در بیتی دیگر می‌گوید « نااهل را نصیحت سعدی چنانکه هست --- گفتیم اگر به سرمه تفاوت کند عمی» که در بیت اول عصا به دست گرفتن نابینایان را تحقیر می‌کند و در بیت دوم به نابینایان کنایه می‌زند که با سرمه کشیدن بیناییشان افزون نمی‌شود. می‌توان پذیرفت که درزمان سعدی عیبی در این بیت‌ها نبوده است، اما امروز این بیت‌ها مصداق خشونت کلامی هستند و ما باید در کنار ستودن بیت‌های مفید سعدی درباره‌ی ناپسند بودن این بیت‌ها نیز بگوییم و بدانیم.