انتخاب و گردآوری بیش از هزار حکایت و هزار عبارت از متون عرفانی فارسی یا ترجمهشده به فارسی است. کتاب با گزیدهای از دستور الجمهور که به احوال و اقوال بایزید بسطامی مربوط است شروع میشود و با گزیدهای از نفحات الانس جامی به پایان میرسد.
پرسشی که عموما از بنده می شود این است که برای انتخاب عبارتها و حکایتهای چه معیاری داشته ایم؟ هیچ معیاری بهتر از این وجود ندارد که آنچه میخواهیم و بیش از هر چیز به دلمان نشسته است را انتخاب کرده ایم.
ما سه نفر که بر روی این کتاب کار کردیم بهنوعی همفرهنگ هستیم؛ اگرچه تقریبا به سه نسل مختلف تعلق داریم. برای هر سه نفر ما آنچه به دلمان مینشست و نیز معنای زلالی که در عبارتها و حکایتها وجود داشت مهم بود. آدم با خواندن این عبارتها و حکایتها احساس میکند که از خشونتی که در این روزگار و این جهان وجود دارد دور شده است. ما نیز چنین احساسی داشتیم. اینکه این آثار چقدر ما را تکان میداد و چقدر دست ما را میگرفت و چقدر در بیدار شدن لحظهای ناگهانی نقش داشت، معیارهایی حائز اهمیت در انتخاب عبارتها و حکایتها بودند. البته معیارهای دیگری هم وجود داشت، مثل صنایع ادبی، فصاحت زبان فارسی و نیز اینکه داستان جذاب باشد و گیرایی داشته باشد. یک وسواس هم در شیوۀ انتخاب ما وجود داشت.
تقریباً شیوۀ کار ما این بود که در آغاز شهابالدین خرمشاهی آثار را میخواند و عبارتها و حکایتهایی را انتخاب میکرد و بعد عارف خرمشاهی از بین آنها انتخابهایی انجام میداد و در مرحلۀ آخر من از بین آنها دست به انتخاب میزدم. در مرحلۀ اول نزدیک به دوهزار و چهارصد عبارت، یعنی بیش از دو برابر آنچه مدّ نظر ما بود، و هزار و پانصد حکایت انتخاب شد. در مرحلۀ بعدی الک را ریزتر کردیم و باز دست به انتخاب زدیم تا کتاب به شکل کنونیاش رسید.
این کتاب کتابی است که شکل و فرم دارد. ما با صد کتاب سروکار داشتیم و با چندین هزار صفحه مواجه بودیم. اگر به کتابمان شکل نمیدادیم و حکایتها و عبارتها را از هم جدا نمیکردیم و انتخابمان را محدود نمیکردیم، خواننده کلافه میشد و اصلاً معلوم نبود سر و ته کتاب کجاست. ما گروه پیشخوان یا کسانی که عبارتها و حکایتها را بخوانند و نظر بدهند نداشتیم و البته برخی دوستان کتاب را پیش از چاپ خواندند و نظراتی دادند، اما این کار بهصورت سیستماتیک انجام نشد. ما با امکانات موجود دست به تدوین این کتاب زدیم و نمیخواستیم به سراغ تجربۀ محال برویم وگرنه با روشهای سیستماتیک و آکادمیک میشد به شیوۀ دیگری این کتاب را منتشر کرد.
ما میخواستیم کتابی خواندنی به دست دهیم که بهاصطلاح عصای دست علاقهمندان این موضوع باشد و خاصیت درشتنمایی داشته باشد تا عبارتها و حکایتهای خواندنی آثار عرفانی بهراحتی در اختیار مخاطبانش قرار گیرد. من و نسلی که من به آن تعلّق دارم، در جوانی طاقت زیادی داشتیم و کتابهای هزارصفحهای را بهراحتی میخواندیم؛ اما حالا جوّ زمانه، جوّ بیحوصلهای شده و خوانندگان امروزی طاقت خواندن کتابهای چندصدصفحهای را ندارند.
هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی به شیوهای تدوین شده که مخاطبان عام بتوانند بهراحتی با متن ارتباط برقرار کنند و به اینخاطر از نقل حکایتهای غریب عرفانی پرهیز کردیم. هرچند در داستاننویسی امروز جهان، رئالیسم جادویی و سوررئالیسم و سبکهایی دیگر وجود دارند که ماجراهای غریب را وارد داستان میکنند، اما بههرحال، به اعتقاد ما، حکایتهای غریب عرفانی مخاطبانی خاصتر خواهند داشت و به این دلیل در این کتاب اینگونه حکایتها را انتخاب نکردیم.
ادبیات کلاسیک ما بهواسطۀ آثاری مثل هزارویک شب به گردن داستاننویسی امروز حق دارد. تأثیر و اهمیت هزارویک شب جای بررسی جداگانهای دارد و باید نشان داد که این اثر چه نقشی در داستاننویسی امروزین دارد و بهواسطۀ آثاری اینچنینی حتی میتوان داستاننویسی امروز را نجات داد. نویسندگان امریکای لاتین هزارویک شب را خوب میشناختند و رد تأثیر آن در آثارشان مشخص است.
نکتۀ دیگر دربارۀ شیوۀ انتخاب ما در این کتاب این است که ما در معنای حکایتها و عبارتها دست نبردیم و هرآنچه بوده است را عیناً آوردهایم. اما در مراحل انتخابمان حکایات و جملات کمرنگ را رها کردیم و آنچه روشن بوده را آوردهایم و بخشهای قدرتمند کتابها را انتخاب کردهایم. رویکرد ما در انتخاب جملات و حکایات، کاربردی و تجربی بود و کتابی تجربی هم به دست دادهایم.