سخنان آقای روحانی در دفاع از برگزاری کنسرتها به مذاق دو گروه خوش نیامده است. برخی دوستان که معتقدند آقای روحانی شخصا باید زودتر از این سینه سپر میکرد و تمامی کار و گرفتاریهایش را رها کرده و به دفاع از اهل موسیقی و حقوق به حق شهروندی آنها میپرداخت و به قانون شکنان میتاخت و هشدارشان می داد و یا این که از مسیرهایی دیگر کار را جلو میبرد که برگزاری کنسرت های دارای مجوز به خطر نیفتد. این گروه حتی نامهای تدارک دیدهاند در انتقاد از آقای روحانی. در حالی که این نامه باید خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه و در استقبال از آقای روحانی باشد و نه تضعیف ایشان.
طیف دوم همان گروه رقیب آقای روحانیاند که بیش از آنکه به دنبال اصل حرف او باشند از آن مدام بهانههایی میسازند که بتوانند به او حمله و وی را به بیاعتنایی به قشر مستضعف متهم سازند.
از طیف دوم انتظاری نیست. آنها اگر ده من عسل هم در دهانشان قرار دهند، با یک گاز بزرگ دخل دست و انگشتان طرف مقابل را میآورند. اما از طیف اول این انتظار هست که به جای حمله به آقای روحانی سخن او را گرفته و به طیفی که قانونشکنی میکنند حمله برند.
آقای روحانی به زیرکی و تیزهوشی بیان کرده است که هر کسی که مستقیم و بیاعتنا، قوانین جاری، که امضای صدها هزار شهید انقلاب وجنگ پای آن است، را شکسته و حرمتی برای آن قایل نیست، عملا در مسیر انقلاب و قانون حرکت نمیکند و باید مسیر خود را اصلاح کند. این سخنان را او در حوزه عمومی بیان میکند تا ضمن کاستن از فشارهای پشت پرده به افکار عمومی و مردم توجه دهد که چه کسانی به نام دین و مذهب و ایمان قصد بر هم زدن نظم عمومی و قوانین جاریه را دارند.
طبیعی است که کمتر کسیاست باور کند برهم زنندگان کنسرت و مخالفان آن به بهانه درد دین و اسلام و ایمان چنین رفتارهایی میکنند. چرا که تمامی این افراد در تمامی این سالها بر مصدر کار بودند و کنسرت ها هم در همان شهرها برگزار میشد. اما هیچ واکنشی نشان نمیدادند.
با این توصیفات باید به کنه سخنان آقای روحانی و طرف خطاب آن اعتنا کرد و از قوه قضاییه و ریاست آن که اخیرا برخی مخالفان ومنتقدان تندرو و بیٰشکیب آقای روحانی و دولت را به بیانصافی متصف کرده است،خواست که برای اجرای قانون دست یاری به دولت دهد و جلوی برخی تکرویهای دادستانهاو افراد دیگر را بگیرد.