اگر جمهوری اسلامی هیچ چالشی با شهروندان خود نداشت ، اگر با هیچ بحران امنیتی و دفاعی روبرو نبود ، اگر با هیچ مشکلی در مرزها مواجه نمی شد ، اگر هیچ آسیب اقتصادی متحمل نمی گشت ، اگر شکاف نسلی وحشتناک ، فاصله ای عمیق میان حاکمیت و نوجوانان ایجاد نکرده بود ، اگر اعتیاد نبود ، بیکاری نبود ، تورم و گرانی نبود ، هزار و یک درد بی درمان و تهدید دشمن و خطرهای رنگارنگ و نوبه نو هم نبود ... خلاصه اگر هیچ مشکلی و دردی نداشتیم ، باز هم هزینه های سرسام آور و ضربه های سهمگینی که حضور امثال آقای علم الهدى به تنهایی دارد بر پیکر نحیف این نظام مقدس وارد می کند توجیه عقلی و شرعی نداشت!

نمي دانم كه سرمايه نظام از محروميت مردم و خون شهدا و درد جانبازان و ايثارگران چگونه و با چه جواز و توجيهي دارد به پاي اين گونه اشتباهات راهبردي هدر مي رود ؟ نمي دانم رهبر بزرگوار انقلاب چگونه مي پذيرند كه همه اين ضربه ها به نام رهبري و به اعتبار و حيثيت رهبري تمام شود ؟ نمي دانم علماي بزرگ حوزه ، انديشمندان و متفكران و عالمان و نخبگان دلسوز چه طور مي پذيرند كه شأن و جايگاه روحانيت مظلوم شيعه روز به روز بيشتر آسيب يابد ؟ نمي دانم داماد خود ايشان چگونه تحمل مي كند كه همه تدابير و زحمات و تلاشهاي مخلصانه و مؤثرشان در آستان قدس با عملكرد پدرهمسرش لطمه جدي ببيند ؟
الآن شما ببينيد انصافا در حوزه فرهنگ و هنر و ادبيات چه كسي بيش از رهبر انقلاب اهتمام دارد ؟وقتي كه ايشان دارند براي حوزه هنر و فرهنگ مي گذارند از حوزه امنيت و سياست كمتر نيست ، اما در همين حال مظلومترين هستند ! چرا ؟ چون يك سخنراني و اظهار نظر يكي از منصوبين ايشان همه را به باد مي دهد!

آيا كسي هست كه بفهمد نسل جوان و مردم بي پناه چگونه لحظه به لحظه بيشتر آزرده و نااميد "يخرجون من دين الله أفواجا " ! دور و دورتر مي شوند ؟
شايد هم فقط و فقط شخص ايشان درست مي فهمند و ما همه اشتباه مي كنيم ؟!؟ اگر واقعا اشتباه از ماست و درست همين است كه ايشان مي فرمايند ، خوب ... تكليف را يكسره كنند و بگويند كه همه مردم غير از ايشان از ايران بروند و كشور را يكباره به ايشان و دوستان شان بسپارند و خيال همه را كلا راحت سازند !

روشن است كه بحث من دفاع از حاشيه هاي ناپسند كنسرت ها نيست و اتفاقا در اين موضوع و دغدغه هايي چنين به ايشان كاملا حق مي دهم، بلكه بحث بر سر شيوه هاست. شيوه برخورد ايشان و منع از برگزاري كنسرت ها در مشهد باعث شده كه كنسرت ها در شهرهاي ديگر استان خراسان رضوي برگزار شود و همان جماعتي كه ايشان از كارهاي ناپسندشان دلخور هستند اتوبوس اتوبوس راه بيافتند به شهرهايي بروند كه اتفاقا محيط فرهنگي شان اصلا با اين فضاها سازگاري ندارد ، حالا شما حدس بزنيد حضور چنين جماعتي در شهري با بافت سنتي چه آسيب ها و آفت هايي دارد ! اختلاف ما با جناب آقاي علم الهدى بر سر شيوه هاست و ضرورت درك دنياي جديد و اقتضائاتي كه نخستينش احترام به مخاطب و آدم حساب كردن و مؤدبانه خطاب كردن مردم است و از همه مهمتر اين كه گويي حضرت آقاي علم الهدى فراموش كرده اند كه ايشان بخشي از حاكميت هستند نه روحاني معترضي در نظام شاهنشاهي ! ادبيات حاكميت قطعا بايد با ادبيات اپوزيسيون فرقي بكند بالاخره !

برچسب‌ها