یک پرفورمر می گوید: همیشه هنرمندان از آثار پیشینیان خود استفاده می کنند. البته این استفاده به شکل اندوخته تجربی و به نوعی ایده گرفتن است. مخصوصا که در آن زمان مساله مولف و یگانگی اثر بحث بسیار مهمی بود که به اثر هنری ارزش بالایی می داد. اما در بخشی از هنر معاصر مساله هنرمند به زیر سوال بردن خود مولف است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صدر اِشکوری مدرس دانشگاه، دکتری تئاتر، سینما و رسانه؛ دانشگاه هنر و فلسفه چالرز پراگ و دارای کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی؛ دانشکده هنر و معماری تهران است. او اجراهای بین‌المللی پرفورمنس «هیپولیت» در فرانسه، آلمان و آمریکا را با همراهی گروه هنری گوسان در کارنامه خود دارد. در تاریخ بیست و چهارم دی ماه 94 پرفورمنس آرت «دایره» درباره حریم خصوصی از این هنرمند در موزه هنرهای معاصر تهران و در فستیوال «سی هنرمند، سی روز، سی پرفورمنس» اجرا شد که براساس نظریه انسان‌شناسی به نام ادوارد هال، در سال 1966 شکل گرفته بود. این انسان شناس حریم خصوصی افراد را به شکل دایره‌هایی محصور شده در هم به سه بخش: فضای خصوصی یا حریم شخصی، فضای اجتماعی و فضای عمومی تقسیم می‌کند.

اجرا به این شکل بود که پرفورمر در میان دامنی با سه رنگ سفید، طوسی و مشکی با قطری بیش از چهار متر ایستاده بود. حریم خصوصی دامن سفید او بود با شعاعی سی سانتیمتری که تنها تعداد اندکی به آن راه پیدا کردند. او پس از دعوت از مخاطبانش به صورت بداهه جمله‌ای در تعرض به حریم خصوصی‌اشان می‌گفت، جملاتی ناخوشانید و آشنا. سپس بدون اجازه با آنها عکس سلفی می‌گرفت که بالافاصله در صفحه اینستاگرامش منتشر می‌شد و به مخاطبین اجازه می‌داد اگر می‌خواهند یادگاری از این اجرا داشته باشند ظرفها را بشکنند و قطعه‌ای را به یادگار ببرند و قطعه مانده را بر روی دامنش باقی بگذارند. تراژدی آنجا شکل گرفت که نود درصد مخاطبین بدون کوچکترین تاملی ظرفهای آنتیک را شکستند و قطعه‌ای از آن را به یادگار بردند! در انتها از تعرضی کلامی که در طول اجرا به مخاطبین شده بود، عذرخواهی شد و سپس نامه‌ای به مخاطبین داده شد که در حقیقت استیتمنت اجرا بود.

به بهانه انتشار خبری مبنی بر کپی برداری از پرفورمنس «دایره» اِشا صدر توسط فاطمه حسینی در کابل با این هنرمند به گفتگو نشستیم.

من شاهد اجرای موفق و تاثیرگزار شما در تهران بودم، چند روز پیش در خلال اخبار فضای مجازی متوجه اجرای خانم فاطمه حسینی با نام وایت اسپیس یا فضای سفید در کابل‌ افغانستان شدم که درباره حریم شخصی بود. البته کاملا پرواضح است که اخبار هنری در افغانستان به دلیل حساسیت‌های منطقه‌ای‌اش بسیار سریع رسانه‌ای می‌شوند و دوربین‌ها همیشه حضور دارند. اما در فاصله اندکی پس از دیدن عکس‌ها و ویدئو این اجرا در یکی از رسانه‌ها متوجه شباهت بسیار زیادِ آن با اثر شما شدم و نقل قول‌هایی هم خواندم. می‌خواهم سوالم را از اینجا شروع کنم که به "از آنِ خود سازی" و یا "کپی" آثار هنری اعتقادی دارید؟ آیا در دنیای امروز هنر از نظر شما مرزهای مشخصی در اینباره وجود دارد یا خیر؟

‌همیشه هنرمندان از آثار پیشینیان خود استفاده می کنند. البته این استفاده به شکل اندوخته تجربی و به نوعی ایده گرفتن است. مخصوصا که در آن زمان مساله مولف و یگانگی اثر بحث بسیار مهمی بود که به اثر هنری ارزش بالایی می‌داد. اما در بخشی از هنر معاصر مساله هنرمند به زیر سوال بردن خود مولف است. پس در اینجا بحث از آنِ خود سازی آثار هنری به صورت ویژه‌ای شروع شد که تفاوت‌های زیادی با گذشته داشت. هنرمندان در این حوزه سعی می‌کردند با استفاده از حافظه اثر قبلی و یا هنرمند آن اثری جدید خلق کنند که یا در ادامه ایده مولف اولیه بوده یا آن را به زیر سوال می‌برد. بنابراین مساله معرفی هنرمند و یا اثر اولیه بخشی از بارِ معنایی اثر جدید را به دوش می‌کشیده است. پس یا آنقدر آن اثر اولیه در طول زمان معروف و شناخته شده بوده که نیاز به معرفی دوباره نداشته و یا هنرمند سعی می‌کرد با تکرار اسم اثر و هنرمند مولفش این بار را یاد آوری کند و این جدا از بحث کپی رایت است که خود مساله دومی بود که هنرمندان در آن دوره با آن به مقابله می‌پرداختند. گرچه امروز شاید دغدغه هنرمندان از آن فضا هم گذر کرده و فرمول کلی برای آن وجود ندارد ولی می توان مورد به مورد آن را بررسی کرد.

فاطمه حسینی در پوستر اجرا و مصاحبه‌هایش اشاره‌ای به نام شما نکرده و تنها در صفحه فیسبوکش ذکر کرده که "این اثر الهامی بوده از اثر "دایره" دکتر اشا صدر". آیا شما با توجه به مساله‌ای که در بالا ذکر شد، اعتقاد دارید که این اجرا یک الهام از اثر شما بود؟ و آیا به نظر شما نیاز بوده که فاطمه برای اجرایش از شما اجازه کسب کند؟

با توجه به بحث بالا، زمانی خود سازی صورت می گیرد که هنرمند با ذکر نام مولف یا اثرش بخشی از کانسپت کار خودش را کامل کند که این در کار فاطمه اتفاق نیافتاده است. اما ذکر اینکه این یک الهام از اثر من بود و اصرارش در نوشته‌های اولیه، مصاحبه‌هایش و... به طور کل از نظر من مردود است. همانطور که گفتم هیچ هنرمندی نمی‌تواند ادعا کند که از هنرمندان دیگر الهام نگرفته‌ است. اینکه فاطمه برای گرفتن اجازه پیش من آمد نشان می‌دهد که او خود واقف بوده که اثرش تنها یک الهام از اثر هنرمند دیگری نیست و بازاجرا است. او با آگاهی از مخالفت من در تهران برای این بازاجرا باز هم دست به اجرا زده و از ذکر نام مولف به صورت جدی و واضح در تمام رخدادها خودداری کرد.

فاطمه نامه ای را در تاریخ 26 مرداد منتشر کرده‌ است مبنی بر رضایت شما از این باز اجرا، اگر اینطور هست پس مشکل کجاست؟

ظهر روز اجرا فاطمه به من پیغامی داد مبنی بر اینکه من اجرایی در کابل خواهم داشت و امروز نام شما بارها در کابل خوانده خواهد شد. من با اعتمادی که به فاطمه داشتم تصورم این بود که او یقینا «دایره» را بازاجرا نمی‌کند. گمان کردم او اجرایی یا نشستی متفاوت خواهد داشت. پس برایش آرزوی اجرایی خوب کردم. پس از اجرا فاطمه تعدادی از عکس‌ها و خبرهای اجرا را برای من فرستاد، من با دیدن عکس‌های اجرا بسیار جا خوردم چرا که تمام شواهد نشان می‌داد اجرای او تفاوتی زیادی با اجرای من نداشته اما نمی‌خواستم خیلی زود قضاوت کنم. در ادامه فاطمه چندین پیغام برای من گذاشت که حاکی از ناراحتی شدید او به خاطر حمله منتقدین کابل به او بود چرا که او اصرار شدیدی برای به کاربردن کلمه «الهام» در مقابل نقدهای آنها داشت. با توجه به اینکه فاطمه هنرجوی من بود، من احساس مسئولیتی از این بابت داشتم و از طرفی می‌دانستم فضای افغانستان فضای مناسبی برای خلق یک اجرا توسط یک هنرجوی جوان نیست تصمیم گرفتم به جای موضع گرفتن به او کمک کنم. پس در پیغام صوتی از او خواستم آرام باشد، و جواب هیچ کس را ندهد من برای او دو نامه خواهم نوشت و از او حمایت خواهم کرد . بالافاصله دو نامه برای او فرستادم. که در هر دو ذکر شده که کار او" باز اجرا" بوده و اجازه نداشته که پرفورمنس من را بازاجرا کند و با اجرایش به حریم خصوصی من تجاوز کرده اما من از اجرای فاطمه رضایت دارم تا تنش‌های ایجاد شده به حداقل برسد و در همان نامه ذکر کردم او اجازه ادامه این اجرا را ندارد.

پس شما به نوعی از بازاجرای فاطمه حمایت کردید تا او به دردسر نیافتد. اما خود من که پس از اجرای "دایره" مصاحبه مفصلی را با شما انجام داده بودم از خواندن مصاحبه‌های فاطمه و دیدن گزارش تصویری آن متوجه شدم که در مصاحبه هیچ نامی از شما برده نشده است و حتی دیالوگ‌ها و کلمات فاطمه در مصاحبه‌هایش همان دیالوگ‌های شماست. این شباهت خود من را به عنوان مصاحبه کننده با شما شوکه کرد.

من تا اینجای ماجرا سعی در حمایت از هنرجویی کردم که به او اعتماد کرده بودم و با تمام اشتباهش سعی کردم از او حمایت کنم اما اشتباهاتی که فاطمه آگاهانه از این به بعد مرتکب شد مرا بسیار آزار داد. او در مصاحبه‌هایش نام من را به عنوان مولف اصلی ذکر نکرده است. شاگردان دیگر من بعد از فهمیدن ماجرا با من تماس گرفتند و همگی با کمال تعجب اظهار داشتند که فاطمه به آنها گفته که من با اجازه اشا صدر این کار را اجرا کردم. من ده شهریور 95 توانستم به صفحه فیس بوک فاطمه دست پیدا کنم، مصاحبه‌هایی را که او برایم نفرستاده بود و به نوعی پنهان کرده بود ببینم. و در کمال تعجب با واقعیتی تحریف شده مواجه شدم که تا آن روز به شکل اسکرین شات از این فضا برای من فرستاده شده بود. چرا که او می‌دانست من دسترسی به آن صفحه‌های اجتماعی ندارم.

بله حس بدی است که شما به هنرجویتان اعتماد داشتید و با اینکه از اعتماد شما سوءاستفاده کرد باز هم از او حمایت کردید. آیا همین حس باعث شد که مصاحبه‌ای در رد کارش انجام دهید؟

واقعیت این است که نه، من در عین اینکه آدم بسیار احساساتی هستم در طول دو هفته گذشته صبر کردم. صبر تا شاید فاطمه خود به اشتباهش پی ببرد و گمان می کردم فاطمه ندانسته مرتکب چنین اشتباهی شده است. اما اتفاقات بعدی به من ثابت کرد فاطمه از رفتار خود آگاهی کامل داشته مثلا مصاحبه‌ای خواندم که او به دروغ ادعا کرده بود «من در ایران با استادم مصاحبه کردم و یکجا این نمایش را کار کردیم و من خواستم دوباره این پیام را به جغرافیایی دیگر برسانم.» و یا در یک مصاحبه دیگر از او خواندم که عمل او بخشی از اثرش است که می‌خواسته از عمد به حریم خصوصی من تجاوز کند و اصرار او بر تفاوت اجرایش در مکان دیگر و ...تناقض‌هایی بود که باعث شد باور من از دست برود. من اینجا مطمئن شدم فاطمه آگاهانه به حریم خصوصی من تجاوز کرده‌ است. نه فقط به عنوان یک هنرمند بلکه به مثابه یک انسان و تصمیم گرفتم جلوی آن را بگیرم.

آیا این باعث شد که فاطمه متوجه اشتباهش بشود و از شما عذرخواهی کند؟ چرا که دیگر این یک امر اخلاقی است و او هم مثل شما ادعا می‌کند کانسپتش درباره رعایت حریم خصوصی است.

نه به همینجا ختم نشد. با اینکه اساتید دیگری هم به او گوشزد کردند که در امر اخلاقی وارد حریم خصوصی اشا شده و وظیفه دارد که از من عذر خواهی کند. اما او نامه‌ای دیگر منتشر کرد ابتدا عذرخواهی و در ادامه من را محکوم و به من توهین کرده است. سپس در نامه‌ای خصوصی من را تهدید به اعاده حیثیت و گذاشتن صدای من برای اثبات حرف‌هایش کرد. این دیگر قابل گذشت نبود.

می‌دانید ما زمانی که اثر هنری یک هنرمند را نقد می‌کنیم به آثار قبل او مراجعه می‌کنیم تا ببینیم چه کانسپتی را در طول زمان دنبال می‌کند. و این می‌تواند به ما کمک کند تا تشخص دهیم این ایده از کجا برای هنرمند آغاز شده و در آثارش چگونه تغییر پیدا کرده، پخته شده تا آخرین اثر خلق شده و چون من هنر را از زندگی شخص جدا نمی‌دانم باید ببینیم این کانسپت تا چه حد در زندگی هنرمند هم وجود دارد.

اگر از شما عذرخواهی می‌کرد شما او را می‌بخشیدید؟

گذشت من چیزی را عوض نخواهد کرد. گو اینکه در مرحله اول یک‌بار این کار را کردم. بزرگ‌ترین مسئله اینجا امر اخلاقی و اعتماد است. من اعتمادم را از دست دادم چیزی که به‌سادگی جبران نخواهد شد.

برای من اینجا یک سؤال پیش می‌آید، هنرمند یا اجراگر واقعاً حق دارد با اثرش به مخاطب آسیب بزند؟ آسیبی مثل چیزی که برای شما اتفاق افتاد اگر فرض کنیم طبق ادعایش این تجاوز به حریم شما بخشی از کانسپت کارش بوده است؟

هنرمند صاحب بدن و ذهن خودش است و در اثرش اجازه دارد هر میزان که می‌خواهد به خودش و ذهنش آسیب بزند اما به‌هیچ‌وجه اجازه ندارد به حریم مخاطب وارد شده و آسیب جدی و جبران‌ناپذیری به او وارد کند. مخصوصاً اگر وارد این حریم شد وظیفه دارد تأکید می‌کنم وظیفه دارد در انتهای اجرا و بلافاصله به مخاطبین اعلام نماید که این بخشی از اجرا بوده و از آنها عذر خواهی کند. فراموش نکینم او اجازه ندارد آسیبی به مخاطب بزند که قابل جبران نباشد. این دقیقا تفاوت اجرای من با فاطمه است که شاید به دلیل عدم آشنایی او با فضای پرفورمنس و عدم تجربه آن را به اجرایی خام دستانه تبدیل کرده است. حتی اگر فرض کنیم که فاطمه در این تعددی به حریم من عمدی داشته بالافاصله پس از اجرا می‌بایست با من صحبت می‌کرد. مساله را در میان می‌گذاشت و از من در همان رسانه‌های جمعی عذر خواهی می‌کرد.

حالا انتظار شما از فاطمه چیست؟

من بر خلاف فاطمه که از فضای مجازی و از عدم آگاهی مخاطبان سواستفاده می‌کند از روش قانونی برای پیگری این ماجرا استفاده خواهم کرد اما انتظار دارم فاطمه به جای فرورفتن در دروغ‌های بعدی و ادامه اختشاش و سفسطه در فضای مجازی از این اتفاق درس گرفته ابتدا فراموش نکند که دائم در حال آموختن است و برای رسیدن به هنرش با این کانسپت از دایره اخلاق خارج نشود. دوم سریعا تمامی مصاحبه‌هایی که به دروغ رفته از لینک خود خارج کند و در همان فضاها عذر خواهی لازم را نه تنها از من بلکه از هنرمندان و منتقدان محترمش در افغانستان داشته باشد که اینکار می تواند به بازگشت او به جهان هنر کمک کند.

نظرتون درباره اظهارنظرهایی که در فضای مجازی صورت می‌گیرد چیست؟

در بخش اول که بخش تکنیکی کار هست، برای قضاوتش نیاز به آگاهی رسانه و شناخت هنر معاصر هست و متخصص و منتقد هنرجدید می‌تواند در اینباره صاحب نظر باشد و قضاوت این بخش از عهده فاطمه و مخاطبینی که در این حوزه اطلاعات مختصری دارند خارج است اما در بخش اخلاقی نیاز به آگاهی درمورد تمام ماجرا و ترتیب پیش آمدها دارد مخاطبین نمی‌توانند یک حکم دقیق صادر کنند چرا که در جزییات اتفاق نیستند بنابراین من خواهش می‌کنم از مخاطبین که بدون داشتن آگاهی و تخصص دچار احساسات نشوند.

57241

 

منبع: خبرآنلاین

برچسب‌ها