مرحوم آيتا... دكتر سيدجواد مصطفوي «ره» از جمله عالمان و پژوهشگران حوزه خراسان و صاحب تأليفات فراوان در حوزه مسائل اجتماعي (بهشت خانواده) حديثي (ترجمه و نيز اصول كافي) پژوهشي (الكاشف) فكري و فرهنگي (ترجمه و تحليل نهجالبلاغه و..) كتابهاي زيادي به رشته تحرير درآورد.
افزون بر استادي در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي، يكي از چند مؤسس دانشگاه رضوي و عضو برجسته مركز پژوهشي و تحقيقات آستان قدس رضوي بود. با دريغ و درد اين شخصيت عالم و برجسته در ابتداي ششمين دهه زندگي - آغاز بارش و نگارش- جان به جان آفرين تقديم كرد. تربتش غريق باران رحمت كه زندگي و حيات سعيديوار داشت، مات سعيدا.
خلق الكاشف در زشك والبنرون
در اواخر دهه چهل، هماي بركت و كيمياي سعادت همراه من بود، هر تا بستان از نيشابور به مشهد رفته و در خانه آيتا... دكتر سيدجواد مصطفوي، مهمان و با پسرخالهام [-دكتر سعيد مصطفوي - استاد دانشكده اقتصاد ضمن فروش بساطي كالا در اطراف حرم، پايينتر از چهارراه نادري، هم جيبمان را آباد ميكرديم و هم پسانداز در پايان هفته، هر هفته] در معيت «سيدآقا» هر سال در يك روستا اطراق ميكرديم، به لطف همين همراهيها با استاد، در سنين نوجواني، اكثر روستاهاي خوشآب و هواي مشهد مانند زوشك، انبرون، طرقبه، شانديز، ابرده و... را ميشناسم و در كنار آن روزها و شبهايي كه به نيشبرداري و تنظيم برگهها و كاغذها و مآخذ جعآوري شده توسط آقا كمك ميكرديم و...
خاطره استاد دكتر شفيعي كدكني از هديه الكاشف به دكتر صاحب دانشنامه مصاحب:
ديشيب - دوم آبان 1390- خاطرهاي از استاد شفيعي كدكني درباره يكي از كتابهايي كه حاصل شبهاي «زوشك» آيتا... بود اشاره شده بود «يك روز كه به ديدارش رفته بودم كتاب «الكاشف» (نوعي راهنما يا كشاف كلمات نهجالبلاغه) دستم بود كه تازه از چاپ درآمده بود، با شيفتگي و اصرار عجيب از من خواست كه كتاب را به او هديه كنم و چنين كنم» علاقه دكتر مصاحب، شخصيتي كه دايرهالمعارف گرانقدر مصاحب نتيجه تلاش اوست، ارزشمندي صاحبنام در حوزه علوم محض و رياضيات كه پاياننامه خود را به شهادت پيشينه علمي با براتراند راسل گذرانده است و نگاهي گذرا به شكل كار - روشمندي متأثر از دانش رياضي و منطق- در دانشنامه مصاحب و كتابهاي او (تئوري اعداد، جبر و مقابله خيام و منطق رياضي، چگونه ميتواند با «شيفتگي و اصرار عجيب» خواهان الكاشف (كتاب موضوعي درباره آسان يا بيموضوعات مورد اشاره امام علي (ع) براساس كليدواژهها) باشد.
خاطره مرحوم آيتا... خزعلي از الكاشف
اين خاطره، غمي درياآسا را در ذهن و قلبم ايجاد كرد كه چرا بيشتر از او و دانشش در حوزههاي معرفتشناسي، حديث و خصوصاً نگاه تازه و بديعش به نهجالبلاغه استفاده نكردم، اين را وقتي دريافتم كه در مراسم هفتمين روز ارتحالش، در مسجد شهيد مطهري - بازار - كه خانواده محترم ايشان از مشهد به تهران آمده و در مراسمي كه از سوي علماي قم و تهران به پيشكسوتي زندهياد مرحوم آيتا... خزعلي طابتراه تشكيل شده بود، شركت كردم. در آن مراسم كه سخنران، هم ايشان بود، اتفاقاً از ميان دهها كتاب انتشار يافته، آيتا... خزعلي، بنمنبر و محور پاسداشت، آن مرحوم را، كتاب «الكاشف» و تحسينكنندگان اين كتاب، يعني آيات عظام قم و از جمله مرحوم آيتا... العظمي نجفي مرعشي رحمهالله عليه نام برد.
انتقاد كتابفروش از استاد
خدايش رحمت كناد آن فقيد سعيد را، در اواخر عمر نهچندان دراز، (شصتسالگي به دليل نارسايي كليوي) روزي به تهران تشريف آوردند و اين بنده در معيت آن بزرگوار به چاپخانه و كتابفروشي اميركبير رفتيم، براي پيگيري كتاب تازه چاپ - 1379- بنام «بهشت خانواده»، نام كتاب خود گوياي محتواي آن است. ولي به خاطر ميآورم خانمي كه در كتابفروشي و نمايشگاه كتب اميركبير مسئول بود به محض شنيدن نام كتاب، ضمن قدرداني و فروش همه شمارگان كتاب و امكان تجديد چاپ و... با حالتي خاص گفت: حاجآقا اين كتاب، پرفروش است ولي من به فصل «زن در نگاه ديگران» و ارائه ديدگاه يكي از شخصيتها نسبت به زن كه همراه با اهانت است، به شما جداً انتقاد دارم.
قبول انتقاد و تماس با منتقد
در برگشت به خانه، سراغ كتاب را از من گرفت، گفتم ايكاش چند جلد از كتاب خودتان را ميگرفتيد، گفتند الامان از تجارت و نگاه كالايي به كتاب و... پس از مطالبه بخش مورد اشاره، آن فقيد سعيد رو كرد و گفت، حق با آن خانم است، من نبايد ديدگاه توهينآميز ديگران را براي اثبات شخصيت زن در اسلام، نقل ميكردم. تلفن را برداشت و...