آن که به استقلال نام و جام داده بود، دیروز جان داد و رفت... مردی که استقلال را قهرمان آسیا کرد و هرگز بابت این قهرمانی، سر استقلال و هوادارانش منت نگذاشت، رفت... مردی که سرمربیگری تیم ملی را به خاطر استقلال رها کرد تا تاریخ این باشگاه، هنوز و همیشه بدهکارش باشد، رفت و هیچوقت هم این بدهی را به روی استقلال نیاورد. این عادت منصور پورحیدری بود که بگذارد و بگذرد... او بارها نقد شد، بارها نیش قلم اهالی رسانه به تنش خورد اما هرگز منتقد خود را دشمن فرض نکرد. من هم مثل اغلب همکارانم در مقاطعی منصور پورحیدری را بابت تصمیمهای فنی و انتخابهایش نقد کردم و باید اعتراف کنم گاهی سکوت او در قبال نوشتههایم را به حساب نداشتن پاسخ گذاشتم اما مرور زمان به من و همکارانم آموخت؛ آنچه منصور پورحیدری را به سکوت در قبال انتقادات وامیداشت، اعتقادات او بود که میگفت: «کار من مربیگری است و کار منتقد، نقد کردن و چه بهتر که هر دو کار خودمان را انجام بدهیم!» منصور پورحیدری سرش به کار خودش بود و کاری غیر از فوتبال و استقلال نداشت... هر چه زمان بیشتر بگذرد، جای خالی او بیشتر در این فوتبال احساس میشود، در هیاهوی شخصیتهای نقدگریز و منتقدستیز، پورحیدری نعمت بود.
* این یادداشت در سرمقاله شنبه ۱۵ آبان روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.