وزیری رفت و وزیری آمد... این پیام مراسم تودیع و معارفهای بود که عصر دیروز برگزار شد تا سخنران و مدعوین از رفتن وزیری بگویند و بشنوند که گفته شد در این سه سال همه شاخصههای ورزش را بالا برده است و گفته نشد چرا اگر این همه خوب بود، میرود؟!
بعد از تعریفها و تعارفها در مورد گودرزی، این بار نوبت گفتن و شنیدن از آمدن وزیری شد که همه از سوابق ورزشیاش و توان مدیریتیاش گفتند اما نگفتند اگر همین وزیر که دیروز همه ستایشش کردند، به هر دلیلی آنها را نخواهد و تغییرشان بدهد، همین حرفها را در موردش میزنند؟!
تودیع و معارفه کار خوبی است. این که مدیری را موقع رفتن به اندازه روز آمدنش تحویل بگیریم تا احساس نکند خوشاستقبال و بدبدرقه بودن در فضای ورزش هم مثل جاهای دیگر حاکم است کار باارزشی است و این که از وزیر جدید هم با نگرش مثبت، روی گشاده و حرفهای خوب استقبال کنیم، ارزشمند است اما هیچ چیز به اندازه صداقت خوب نیست.
با خودمان صادق باشیم، غلو نکنیم، برای کسب یا حفظ میزی که اول و آخرش ماندگار نیست و یک روزی از ما به بعدیها میرسد، همانطور که از قبلیها به ما رسید، حرفی را که به آن اعتقاد نداریم، به زبان نیاوریم. تظاهر و نهانروشی را آموزش و گسترش ندهیم.
هر چند تردید نداریم مسعود سلطانیفر، همان کاری را میکند که باید و بعید است تحت تأثیر این تحرکات قرار بگیرد و مبنایش برای حفظ و حذف آدمها، صدای رسایشان در مراسم معارفهاش باشد اما این نمایشها که بیشتر به مانور آخر قبل از سقوط شباهت دارد، آزاردهنده است!
* این یادداشت در سرمقاله پنجشنبه ۲۰ آبان روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.