از روزی که ترامپ بهعنوان پیروز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اعلام شد، جهان در شوک بزرگی فرو رفته است. هر سیاستمداری بنا به اقتضای سیاستهای کشورش سعی میکند نسبت خود را با دولت آینده ایالات متحده تعیین کند. ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. از روز انتخاب ترامپ تا کنون بسیاری از تحلیلها حول محور آینده برجام و توافق هستهای میچرخد. همه به دنبال پاسخ این پرسش هستند که «آیا دونالد ترامپ همانطور که وعده داده، برجام را پاره خواهد کرد؟»
در این یادداشت به دنبال پاسخ به پرسش بالا نیستم؛ ولی اجمالا میتوان به این نکته اشاره کرد که توافق هستهای یک توافق چندجانبه است و بر هم زدن آن به همین سادگیها امکانپذیر نیست. حتما آن هنگام که محمدجواد ظریف و جان کری در حال مذاکره بودند، به چنین روزی اندیشیدهاند و راهی یافتهاند که در آن به این سادگیها نشود توافق را زیر پا گذاشت. علاوه بر اینها اروپا نگاه تردیدآمیزی به رئیسجمهوری جدید دارد و بعید نیست ایران بتواند از فرصت تقابل اروپا و آمریکا استفاده کند. خلاصه کلام اینکه بحران احتمالی در سیاست خارجی ما که به واسطه انتخاب ترامپ پیش خواهد آمد، قابل پیشبینی است و چاره دارد.
اما به نظر آن چه که این روزها بیشتر فکر حسن روحانی را به خود مشغول کرده است، زلزلهای است که در سیاست داخلی ما اتفاق افتاده و چون هنوز امواج آن به ما نرسیده، متوجهش نیستیم. از آنجا که ما سیاست خارجی خود را در تقابل و منازعه با آمریکا تعریف کردهایم، همواره بدیلهایی در سیاست داخلی هر دو کشور در تناظر با یکدیگر وجود داشته است. نمونه بارز آن را همه ما در جریان مذاکرات هستهای شاهد بودیم. در آن روزها همانطور که دست راستیهای سیاست آمریکا و تندروهای کنگره دولت اوباما را بابت برجام زیر انتقاد شدید قرار میدادند، در داخل هم مخالفان دولت برای کوبیدن برجام از هیچ کوششی دریغ نکردند؛ به عبارت دیگر ما شاهد یک همبستگی میان مواضع گروههای اعتدالی دو کشور و مواضع گروههای تندروی دو کشور هستیم. طبیعی است که این همبستگی تنها در شدت و ضعف مواضع این گروهها است و نه محتوای مواضعشان. با وجود اين به صورت سنتی هر گاه جناح تندرو در آمریکا مواضع شدیدتری گرفته است و صدایش بلندتر شده است، در ایران نیز دلواپسان صدایشان را بالاتر بردهاند.
حالا وضع در آمریکا به نحوی است که تندروهای دست راستی جمهوریخواه اختیار قوا را در دست گرفتهاند. ترکیب کنگره که مجموع سنا و مجلس نمایندگان است، در دست جمهوریخواهان است. همچنین انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا بدین معناست که کرسی قاضی آنتونین اسکالیا در دیوانعالی آمریکا که از زمان درگذشتش در ماه فوریه خالی بوده، مطمئنا توسط یک نامزد محافظهکار پر خواهد شد. از این جهت ما شاهد اوج گرفتن دستراستیهای تندرو در آمریکا هستیم. این موضوع طبیعتا در مواضع جریانهای سیاسی در ایران نیز تأثیرگذار خواهد بود. آن هم در شرایطی که به انتخابات ریاستجمهوری در ایران نزدیک میشویم. حسن روحانی که آرام آرام باید خود را برای کارزار انتخاباتی آماده کند، باید منتظر بلندتر شدن صدای دلواپسان در داخل باشد. اگر امواج زلزلهای که در آمریکا رخ داده است، به درستی در ایران کنترل نشود، میتواند چالشی جدی را در انتخابات سال آینده ریاستجمهوری در ایران پدید آورد. اینجاست که شاید در خفا دلواپسان به انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا لبخند میزنند.
*روزنامه نگار
این یادداشت در روزنامه شهروند منتشر شده است.