حدوداً ماه گذشته بود که در جریان مناظره دنیل دنت و الوین پلانتینگا قرار گرفتم و متن گزارش شده این گفتگو و مدتی بعد صدای ضبط شده آن به دستم رسید. هر چند این گزارش که ترجمه آن در ذیل آمده، گزارشی دقیق و قابل استناد نیست، ولی فضایی جالب دارد که مانند آن را پیش از این ندیده بودم. شاید باید مدتها صبر کرد تا کسانی به قدرت ایندو بار دیگر در کنار هم حاضر شوند. نویسنده این گزارش به وضوح از پلانتینگا دفاع کرده که همین مسئله فهم بعضی مسائل را در این گزارش دچار مشکل میکند. هر چند دنت و پلانتینگا در ایران نیز سالهاست که سرشناس هستند و در گزارش نیز اندکی در مورد آنها گفته شده است، کمی نوشتن درباره آنها خالی از فایده نیست.
دنیل دنت متولد 1942 در بوستون است. پدر وی یک تاریخدان بود. او لیسانس خود را در فلسفه در سال 1963 از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. سپس به آکسفورد رفت و به عنوان دستیار رایل مشغول به کار شد و دکترای خود را در همان جا در 1965 گرفت. وی اکنون به همراه همسر، یک دختر و یک پسر و تنها نوهاش در ماساچوست زندگی میکند. او از برجستهترین فیلسوفان ذهن است و در موضوعاتی چون شناخت و آگاهی، مغز و ذهن، روانشناسی تکاملی و هوش مصنوعی صاحبنظر است. او نویسنده آثاری چون "شکستن طلسم: دین به مثابه پدیدهای طبیعی" و "ایده خطرناک داروین: تکامل و معنای زندگی" است.
الوین پلانتینگا در سال 1932 در میشیگان متولد شد. دکترای خود را از ییل دریافت کرد. و در همان دانشگاه از سال 1955 مشغول به تدریس شد. در 1982 به دانشگاه نوتردام نقل مکان کرد. دیدگاههایی که او از آنها دفاع میکند عبارتند از اراده آزاد، استدلال هستیشناختی مودال، تکامل بر علیه طبیعتگرایی. پلانتینگا نویسنده کتابهایی چون: ایمان و فلسفه، خدا و دیگر اذهان، خدا آزادی و شر، شناخت خدا. حوزه فعالیت او شناختشناسی، متافیزیک و فلسفه دین است.
***
برای کسانی که در جریان نیستند، ذکر این نکته ضروری است که در 21 فوریه 2009، بخش مرکزی انجمن فلسفی آمریکا شاهد گونهای از گفتگو و مباحثه بود. از عبارت "گونهای از گفتگو" به این دلیل استفاده کردم، که یک فیلسوف مقالهای ارائه میکند و فیلسوف دوم آن مقاله را نقد میکند و شرح میدهد، فیلسوف نخست پاسخ میدهد و در آخر سئوالاتی مطرح میشود.
گفتگو میان الوین پلانتینگا و دنیل دنت انجام شد. پلانتینگا یکی از بنیانگذاران انجمن فلسفی مسیحی و یکی از چهرههای اصلی مخالف با سکولاریزه شدن فلسفه است. او بهطور گسترده - حتی توسط منتقدینش - به عنوان یکی از بهترین اپیسمولوژیستهای پنجاه سال اخیر و نیز به عنوان یکی از بهترین فلاسفه دین از دوره قرون وسطی تا به امروز تلقی میشود. دنیل دنت نیز یکی از خداناباوران دوران اخیر و از طرفداران داروینسم خداناباورانه، و از منتقدان مذهب است. او نیز به طور گستردهای - حتی توسط مخالفینش - به عنوان یکی از مهمترین فلاسفه اخیر در حوزه فلسفه ذهن است، که در توسعه علومشناختی و زیستشناسی تکاملی نقش گستردهای داشته است. او سهم هنگفتی در مطالعات ذهن و ارتباط آن با مغز داشته است. هر دوی این فلاسفه بیش از شصت سال سن دارند، و شاید در اوج توان فلسفی خود بسر میبرند. آن دو پیش از این نیز یکدیگر را ملاقات کرده بودند، ولی تا جایی که من میدانم ملاقاتی شخصی در کار نبوده است.
پلانتینگا ارائهکننده مقاله بود. و در آن این پرسش مطرح شد که آیا دین و علم با یکدیگر سازگار هستند. پلانتینگا استدلال میکند که آنها سازگارند، در واقع تئوری علمیای که ناسازگار با دین دانسته شده - تئوری تکامل - نه تنها با خداباوری مسیحی سازگار است، بلکه با جدیترین معارض و دشمن خداباوری مسیحی در جهان علمی که طبیعتگرایی نام دارد، مخالف است. طبیعتگرایی دیدگاهی است مبنی بر اینکه فیزیک و علم میتوانند توصیفی کامل از واقعیت ارائه دهند. پلانتینگا آن را به عنوان دیدگاهی معرفی میکند که بنا بر آن خدا یا چیزی شبیه به آن وجود ندارد.
من خود در این گفتگو حضور داشتم. جلسه پر بود از فیلسوفان حرفهای و دانشآموختگان فلسفه، که البته اغلب آنها از طرفداران دنت بودند. من گزارشی لحظه به لحظه از این جلسه یادداشت کردهام. نیز به دلایلی ترجیح میدهم که ناشناخته باقی بمانم. بهویژه به این دلیل که من بیشتر متمایل به پلانتینگا هستم تا دنت، و شناختهشدنم میتواند لطمهای باشد به کار من در حوزه فلسفه تحلیلی. تقریباً تا جایی که من اطلاع دارم این یادداشتها، تنها ضبط عمومی از آن مباحثه است.
گفتگو در ساعت 2:30 ظهر روز یکشنبه 21 فوریه 2009 در جنوب شیکاگو در پالمرهوس هیلتون برگزار شد. در این گزارش تمام شرحها از من است. هر چند من در حال حاضر متمایل به پلانتینگا هستم، اما پیش از این مدتی از طرفداران دنت بودم و هنوز هم بسیاری از آثار او را تحسین میکنم. همه کوشش خود را به کار بردهام که در این گزارش بیتعصب و منصف باشم، هر چند شاید در این امر موفق نشدهام.
2:18 محل برگزاری جلسه به دلیل تراکم جمعیت و پر شدن محل اصلی، 30 دقیقه قبل از آغاز برنامه تغییر کرده است. مردم به سمت آسانسورها و پلهها هجوم بردند. نوعی از هیجان در اتاق موج میزند. دنت وارد اتاق شد و شروع به نصب لوازم خود کرد. متناسب به نظر میرسد که دنت از لوازم تکنولوژیکی استفاده کند و پلانتینگا مقداری سنتیتر بحث کند.
2:20 پلانتینگا وارد میشود. تنش میان دو غول، سالن را فرا گرفته است.
2:21 هیچ سلام و احوالپرسی نزدیکی میان آنها رخ نمیدهد. دنت به کامپیوترش زل زده است. به نظرم عملی غیرحرفهای میرسد.
2:22 جزوات پلانتینگا میان جمعیت پخش میشود. بسیار واضح است که تعداد آنها کم خواهد بود.
2:23 اتاق مملو از جمعیت است. فلاسفه برجسته زیادی، متمایل به هر دو فیلسوف در جمع حضور دارند. بسیار هیجانانگیز است که اتاقی پر از فلاسفه، میبایست در باب موضوعی چون این به این شکل تقسیمبندی شود. شاید نخستینبار پس از قرنهاست که مسیحیان چنان تمرکز عظیمی از فلاسفه حرفهای در اختیار دارند.
2:24 نمیتوانم پریز برق پیدا کنم. اگر پرسش و پاسخ را از دست دادم، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.
2:25 هنوز تماس چشمی میان آنها رخ نداده است. هیچ کدام از آنها راحت به نظر نمیرسند. این را میتوان از حرکات بدن آنها فهمید، هر چند به نظر میرسد که برای آغاز گفتگو متمرکز شدهاند.
2:27 پلانتینگا تلاش میکند تماسی چشمی با دنت برقرار کند. دنت همچنان رد میکند.
2:28 دین زیمرمن برای صحبت با پلانتینگا پیش او میرود. او برای من یادآور این نکته است که مسیحیان، به لحاظ عقلانی و فلسفی با کسانی نیز مواجهند که میتوانند ضربات سهمگینی بر آنها وارد کنند. مایکل تولی نیز، فیلسوف سکولار برجسته در اینجا حضور دارد. همچنین الیور استامپ، فیلسوف مسیحی برجسته و کسی که به جهت آثار ممتازش در فلسفه قرون وسطی، بهویژه آکوییناس، در سطح جهان مشهور است. پیتر فون انواگن، رییس بخش مرکزی نیز در اینجا حضور دارد. برای کسانی که وی را نمیشناسند، ذکر این نکته ضروری است که وی یکی از برجستهترین فیلسوفان متافیزیک و عضو کلیسای انگلیس است.
2:29 دنت و پلانتینگا تلاشهایی انجام دادند برای گفتگو با یکدیگر. دنت اما همچنان بیعلاقه به نظر میرسد. وقت آن است که بحث آغاز شود. سالن مملو از جمعیت است.
2:30 برگزارکنندگان جلسه تلاش میکنند که گروهی را در سالن اصلی نگه دارند و باقی را بیرون سالن قرار دهند. کاملاً واضح است که کسی اتاق را ترک نخواهد کرد. تلاش ابلهانهای است.
2:31 کسانی هم جلوی من روی زمین نشسته اند. (من در ردیف جلو نشستهام)
2:32 برایان لیتر، فیلسوف سکولار برجسته، متخصص در نیچه، و فیلسوف حقوق که بلاگ اینترنتی مشهوری دارد، از انتهای اتاق وارد میشود. از اینکه او نیز در اینجا حضور دارد بسیار خوشحالم.
2:33 دنت در استفاده از وسایلش مقداری مشکل فنی دارد.
2:34 جلسه شروع میشود. پلانتینگا صحبت میکند و دنت پاسخ خواهد داد. پس از یک ساعت صحبت و بحث، نیم ساعت پرسش خواهد بود. وقتی پلانتینگا توسط مجری معرفی میشود و قصد صحبت دارد، دنت آشکارا برای او کف نمیزند.
2:35 پلانتینگا شروع به صحبت میکند. او شبیه آبراهام لینکلن است. دنت بیشتر شبیه سانتا کلاوس است (یا نیکولاس قدیس که بر طبق افسانهها در کریسمس برای کودکان هدیه میآورد. همان پاپا نوئل). تصور کنید به جای این دو فیلسوف، آنها در اینجا حضور داشتند.
2:36 پلانتینگا عبارات خود را توصیف میکند و توضیح میدهد. او در اینباره صحبت میکند که آیا خداباوری مسیحی با علم سازگاری دارد یا خیر. باور مسیحی، فصل مشترک و تقاطعی از اعتقادات مسیحی است. او استدلال خواهد کرد که تضادی میان علم، و دین خداباورانه در کار نیست.
2:37 پلانتینگا به بحث درباره منابع و سرچشمههای ممکن این ناسازگاری میپردازد. که احتمالاً با آنها آشنا هستید. اینها به جهت وضعیت دشوار من برای ضبط و یادداشتبرداری به سرعت میگذرند.
2:38 پلانتینگا اینگونه استدلال میکند که تئوری تکاملی معاصر، با باور خداپرستانه ناسازگار نیست. بلکه با طبیعتگرایی ناسازگار است. او همچنین بر این باور است که دین خداپرستانه حتی در صورت تضاد با علم میتواند امری عقلانی باشد (به عقیده من این بخش اخیر میتواند ادعایی مناقشهانگیز باشد).
2:39 تضاد در واقع میان طبیعتگرایی و علم است. دنت زیر ریشهای بلندش پوزخند میزند. اگر پلانتینگا در توصیفاش از تکامل دچار لغزش شود، دنت به او حمله سختی خواهد کرد. هر چند در نهایت، استدلال او وابسته به تمام جزئیات در رابطه با چگونگی رخ دادن تکامل نیست، در نتیجه امیدوارم این مسئله، موضوع بحث این دو را تغییر ندهد.
2:40 تضادی میان خداباوری و اصول محوری داروینیسم وجود ندارد. خداوند میتواند از مکانیزمهای تکاملی برای خلق جهان استفاده کند.
2:41 خداوند در نظر داشت موجوداتی خلق کند با حس اخلاقی، اراده آزاد و غیره. این قصد و نیت اگرچه در ظاهر با داروینیسم ناسازگار است، ولی در واقع چنین نیست. خداوند میتواند علت باشد برای جهش زیستشناختی تصادفی و بیبرنامه (این سخن در آغاز تعجب مرا بر انگیخت ولی در ادامه معنای سخنش روشن شد).
2:42 خداباوری و تکامل در صورتی ناسازگار هستند، که تکامل به نحو ذاتی و ماهوی به شکل بیراهنما و بیبرنامه پدید آمده باشد. و نیز چند تاکید داشت که پیشفرض بیراهنمابودگی برای تئوری تکامل ذاتی است. (چرا آنها این ادعای غیرعلمی و متافیزیکی را مطرح و به این نظریه اضافه میکنند؟)
2:44 پلانتینگا در مورد این مسئله صحبت میکند. نکته اصلی را از دست دادم.
2:45 آیا جهشهای زیست شناختی تصادفی، حقیقتاً با خداباوری در تضادند؟ ما نمیبایست تصادفی بودن را ناسازگار با خداباوری بفهمیم.
2:46 بیش از نیمی از باطری تخلیه شده است.
2:47 پلانتینگا میافزاید که متافیزیک طبیعتگرایانه را با علم اشتباه نگیرید. آنچه بنا به تعریف با خداباوری در تضاد است، طبیعتگرایی است و نه تکامل.
2:48 پلانتینگا کمی شوخی میکند. او و دنت هردو شیوه منحصر به فرد خودشان را در بذلهگویی دارند، که توصیف کردن آن دشوار است. پلانتینگا همانند پدربزرگی زندهدل است که لطافت طبعی جدی دارد. شوخی دنت بیشتر شبیه کسی است که مفاهیم ارتباطی را به خلاقانهترین شکلی که بتواند هدف گرفته شود، مورد استفاده قرار میدهد. پلانتینگا بیشتر نگران دقت، روش و وضوح فلسفی است. و دنت اما بیشتر نگران ایدههای مهیج، مجابکننده و تکاندهنده به نظر میرسد. این امر شاید به توضیح جایگاه فعلیای که آندو در آن قرار دارند کمک کند.
2:50 پلانتینگا سخنی از داوکینز نقل میکند که میگوید داروین این امر را ممکن میسازد که به لحاظ عقلانی بتوان در خداناباوری به خرسندی و رضایت دست یافت. دنت به نشانه تایید سرش را شدیداً تکان میدهد.
2:51 پلانتینگا به «مایکل بهه» اشاره میکند و این استدلال را جدی میداند. میتوان فهمید که دنت حیرت کرده است. روشن نیست که آیا پلانتینگا قصد دارد که بهوسیله این سخنان دنت را تحریک کند یا خیر. پلانتینگا میگوید این استدلال ناگزیر، اما غیرقطعی است. به این دلیل که پیچیدگی محوری و کانونی، بیشتر درباره خداباوری محتمل است تا طبیعتگرایی (هر چند مشخص نیست چقدر بیشتر).
2:52 تمایل به باور داشتن به خدا، بهوسیله مطالعات تکاملی دین مطرح میشود، اما پلانتینگا به نحو حیرتانگیزی استدلال میکند که این امر بیشتر درباره خداباوری معنا میدهد تا درباره طبیعتگرایی. او به طور خلاصه به خطوط اصلی کتابش، که تصدیق باور مسیحی است، اشاره میکند.
2:53 مرگ استدلال غایتشناختی، بر علیه باور عقلانی به خدا عمل نخواهد کرد. این بحث، استدلالی استاندارد در نظریات پلانتینگا است. او عقیده دارد که باور به خدا به طور صحیحی، باوری پایهای است. باور به خدا، حتی اگر شخص معتقد به خدا دلیلی برای این باور نداشته باشد، موجه است.
2:54 بیهودگی و بطالت واضح و آشکار در تاریخ تکاملی، نه ناسازگار با خداباوری است و نه مرگی برای تئوری تکامل. حتی بر علیه هم آن صحبت نمیکند. این امر نسخهای از مسئله شر است، که پلانتینگا آن را شکستی برای خداباوری نمیداند. ناسازگاری منطقی وجود ندارد و استدلال محتملانه برای شر بسیار دشوار است. روشن نیست چرا بحث بهویژه به لحاظ ادبی پیچیدهتر میشود.
2:55 خیر واقعی همه جهانهای ممکن منوط است به تجسد الهی و کفاره و غیره، که البته در بهترین جهانهای ممکن نیز گناه و رنج وجود دارند - دیدگاهی قدیمی که بسیاری از فلاسفه مسیحی امروزه به آن تن در نمیدهند - او حتی اشاره میکند به این ایده وحشتناک که دمونها بخشی از خطاهای در توسعه و تکامل انسانی هستند. دنت به وضوح تعجب کرده است و میخندد. او احتمالاً فکر میکند که ادعاهای پلانتینگا احمقانه یا دستکم نامعقول هستند. سنت و عقیده مرسوم و معمول پلانتینگا به هیچوجه خجالتآور نیست. این مسئله قابل شرح است که وی کاملاً بی هیچ کمرویی و خجالتی در آنجا حضور دارد، چیزی که البته برای مسیحیت مدرن کمیاب است. شاید بحثی که مطرح کرده در ادامه مشخص میشود.
2:58 در حالی که تکامل طبیعتگرایانه ممکن است سادهتر از تکامل خداباورانه باشد، این امر به هیچوجه شکست مسائل بررسیشده نیست. قضایای همبسته بسیاری در اینجا وجود دارند که این به احتمال نسبت داده شده است. استدلال پیچیدهتر میشود، اما تاثیرش این است که وقتی همبستگیهای بزرگ قضایای جایگزینی را بررسی میکنیم، قضایای احتمالی مبتنی بر عدم قطعیت بسیار دشوارتر میشود.
3:00 بحث سرشار است از زبان احتمال. این مسئله برای جمع حاضر به گونهای که ارائه میشود مسئلهای پیچیده نیست، ولی برای قرار دادن بر روی بلاگ بیشک دشوار است.
3:01 مسئله دشوار، توضیح مکانیزمهای محوری است. استدلال پلانتینگا پیش از این هرگز به این دیدگاه وابسته نبوده است. او شاید به این دلیل به این شکل بحث میکند که تلاشی باشد به منظور نشان دادن اینکه حتی بدترین استدلال برای خداباوری، چیزی برای آنها در بر دارد. دنت بیخبر است که پلانتینگا در تمام مدت بحث، این استدلالهای "بد" را پیش نبرده است. به یاد داشته باشید: استدلال پلانتینگا صرفاً این است که پیچیدگی نقطه محوری بیشتر درباره خداباوری است تا طبیعتگرایی. این ادعایی کاملاً متفاوت است که چیزی که کاملاً قابل فهم است، استدلال اصلی باشد. این امر دلیل اثبات خداباوری نیست، بلکه یک قضاوت احتمالی مقایسهای است. این استدلال، حتی در صورتی که پیچیدگی بحث اصلی و محوری حدود 70 درصد در مورد طبیعتگرایی باشد، جواب خواهد داد. در حالیکه به نحو معنیداری این احتمال درباره خداباوری صدق میکند و بیشتر است.
3:03 صادق باشیم. به گمان من پلانتینگا میتوانست بهتر از اینها باشد. و نه اینگونه و با این استدلالهای عجیب. چرا که این کار، اذهانی را که وی امید متقاعدکردنشان را دارد، مسدود میکند. من قدر و ارزش این کار را میدانم، اما چرا استدلالهایی بکار نبریم که دستکم باعث خنده طبیعتگرایان نشود.
3:04 او تاکید میکند که از منظر لاادریگری، بحث طراحی به نحو ضروری در میان نمیآید. خداباور در حال حاضر، خداباوری را پذیرفته است. ادعا صرفاً این است که زیستشناسی تکاملی بیشتر از آنکه طبیعتگرایی را تایید کند، بر خداباوری صحه میگذارد. البته به این امر نیز توجه کنید که وی هنوز در حال آماده کردن استدلال برای غلبه بر بحث خداباوری و طبیعتگرایی نیست. او همچنان استدلال میکند که تکامل و خداباوری ناسازگار نیستند. همچنین بهیاد بسپارید که پلانتینگا این مدعای احتمالی و غیر قطعی را با تردید بیان میکند.
3:06 تنها به این دلیل که گواه علمی علیه خداباوری وجود دارد، لازم نمیآید که خداباوری ابطال شود. ممکن است که خداباوری نیز گواهی از سوی خودش داشته باشد، یا ممکن است منبعی به تمامی متفاوت برای تصدیق در اختیار داشته باشد. اگر مطلب اخیر صادق باشد، در نتیجه تصدیق برای خداباوری احتمالا بر شواهد علمی میچربد. فرد مسیحی دیدگاهش را بر طبق علم رایج تغییر نخواهد داد.
3:08 حال، پلانتینگا حمله علیه طبیعتگرایی را آغاز میکند. او ادعا میکند که طبیعتگرایی یک شبهدین است و علم با آن در تضاد است. شخص به طور عقلانی نمیتواند طبیعتگرایی و تکامل را به طور توامان بپذیرد.
3:09 طبیعتگرایی اغلب وابسته به ماتریالیسم است، در نتیجه پلانتینگا نیز آنها را وابسته به هم در نظر میگیرد.
3:10 مدعای اصلی وی این است: این احتمال که تواناییهای ما در تکامل خداباورانه به حقیقت دست یابد، بیشتر از تکامل طبیعتگرایانه است. پلانتینگا اکنون تئوری احتمال یا عدم قطعیت صوری، که استدلال با آن سروکار دارد را بررسی میکند.
3:11 پلانتینگا در ادامه، استدلال خویش را ارائه میدهد. به نحو پایهای، تکامل طبیعتگرایانه، قوای آن باوری را بر میگزیند که به باورهایی شکل میدهد که مسیر بقا را دنبال میکنند. اما مجموعه باورهایی به طور کلی کاذب نیز، ممکن است به دنبال بقا باشند. بنابراین تکامل طبیعتگرایانه تمایلی به گزینش باورهای صادق ندارد. هر چند من به طور کلی استدلال پلانتینگا را سادهتر کردم و از این بابت پوزش میخواهم.
3:13 پلانتینگا بیان میکند که استدلال وی در انواع گوناگون فیزیکالیسم نیز عمل خواهد کرد. حتی در دیدگاهی که بنا بر آن حالات ذهنی، در حالات فیزیکی تاثیر میگذارند و در آن مداخله میکنند. این امر به هیچوجه بدینمعنا نیست که خداباوری و ماتریالیسم با یکدیگر سازگارند، و در نتیجه ماتریالیسم میتواند صادق باشد. بلکه تلاقی تکامل با طبیعتگرایی است که این مسئله را پدید آورده است.
3:15 پلانتینگا این استدلال پت چرچلند را بیان میکند که در تکامل، "حقیقت، هر آن چیزی است که واپسین چیز است." دنت سرش را تکان میدهد و پوزخند میزند.
3:17 این بحث را در سایتهای اینترنتی خوانده بودم. صادقانه بگویم که نوع پاسخ دنت را نمیتوانم پیشبینی کنم. دیدم که او که با استفانی لوییز (همسر متافیزیسین بزرگ، دیوید لوییز) مشغول بحث بود و ظاهراً نظرش را در این موارد شرح میداد. شاید او چیز خاصی در سرش دارد، که البته اگر اینطور نباشد ناامید خواهم شد.
3:18 پلانتینگا ابراز میکند که اگر قوای ما حقیقتیاب نباشند، پس باور ما به تکامل شکست خواهد خورد. به عنوان نتیجه ما میبایست رابطه طبیعتگرایی و تکامل را در نظر بگیریم.
3:19 پلانتینگا سخنش را تمام میکند. دنت کف میزند! او مشتاق است که سخنش را آغاز کند.
3:20 دنت برای پاسخ دادن به پلانتینگا از پاور پوینت استفاده میکند. دنت مرد بسیار درشتی است. چاق نیست، ولی درشت است. پلانتینگا بلند قد است، ولی صورتش با هیبت نیست. دنت با این بحث شروع میکند که پلانتینگا ادعای درستی را مطرح کرده است. تکامل با خداباوری سازگار است. ما نمیبایست مفهومی از اتفاق و تصادف داشته باشیم، که با خداباوری ناسازگار باشد.
3:21 او از آثار خودش، بخشی را نقل میکند. نثر او بسیار دلنشین است. وی اظهار میکند که او نیز با پلانتینگا موافق است، اما مدعای پلانتینگا نتیجهای را که وی اخذ کرده است بدست نمیدهد. چطور میتوان تفاوت میان حیوانات آموزنده و حیوانات غیر قابل آموزش را بیان کرد. دنت در حال خندیدن است، و استراتژی جالبی به نظر میرسد. البته اگر آن را بفهمم.
3:23 دنت بیان میکند که گفتن اینکه چه چیز طراحی شده، و چه چیز طراحی نشده است کاری دشوار به نظر میرسد. او مثالهایی واقعاً عالی مطرح میکند. و شاید حق دارد که به شکل سرگرمکنندهای پیش برود. پلانتینگا بر عکس لبخند هوشیارانه و بشاش دنت، لبخندی خشک بر لب دارد. از خندههای جمع میتوان فهمید که بیشتر حاضرین در جمع، از طرفداران دنت هستند. و البته تعجبآور نیز نیست.
3:25 عدم توفیق در تصور و تخیل، بصیرت و شناخت واقعیت نیست. این نکتهای است که دنت همواره علیه فلسفه بکار میبرد.
3:26 نکته اصلی و شاهبیت سخن او در اینجا بیان میشود. نظریه خداباوری نمیتواند ابطال شود. اما این مطلب به چه کار میآید؟ این امر به نحو مستقلی غیرمحتمل است. اگر ما بتوانیم بدون امر الهی برای تکامل دلیل بیاوریم، بنابراین میبایست آن را بپذیریم. حتی اگر ما استفاده بیقید و بیاصول از DNA های پراکنده را بنیان کار خود قرار دهیم، این امر نشان نمیدهد که گزینش طبیعی پاسخ ما نیست، همانگونه که مدتها پیش بهوسیله مطالعات طبیعتگرایانه در این مورد گفته شده است.
3:27 نظریه تکاملی معاصر نمیتواند بحث اصلی را کنار بگذارد. به استثنای بنیادهایی که کاملاً بیسبب و بیجهت، خیالی و فانتزیاند. آیا نکته اصلی دنت یک توهین است؟! این مسئله توجه مرا به خود جلب کرده است که دنت هنوز به بحث اصلی پلانتینگا اشاره نکرده است.
3:29 یقیناً، خداباور باهوش به باورمندی خودش ادامه خواهد داد. او باور خداباورانه را حاصل قصه و رویابافی میداند. دنت اکنون آشکارا شروع به توهین میکند. او بر این عقیده است که باورخداپرستانه میتواند ساخت شناختشناسانه عالم را منحرف کند، و خداباوری را درگیر سیاست کند. او اسلایدی تمسخرآمیز از دیدگاههای معادشناختی مسیحیان به نمایش میگذارد. او خداباوری را وضعیتی غیرقابل احترام خطاب میکند، و آن را با اختربینی و طالعبینی مقایسه میکند. او اظهار میکند که خداباوری امری غیرعقلانی است و احترام را به سوی خودش جلب نمیکند. بیانات او خوشایند خداباوران نیست. او خداباوری را با کسانی مطابقت میدهد که هولوکاست را تکذیب میکنند. بیانات او خشم بعضی را بر میانگیزد. تمام آنچه که پلانتینگا در حال حاضر میبایست انجام دهد این است که با تایید و با لطف پاسخ دهد. خندیدن برای پلانتینگا کاری آسان است.
3:32 آیا خداباوری پلانتینگا در وضعیتی بهتر از این خیالپردازیها قرار دارد؟ توضیح این مسئله دشوار است، اما استدلال او در وهله اول پلانتینگا را دست میاندازد. من قدری عصبانی هستم. پاسخهای وی سراسر توهین و دشنام است. و این امر تاثرآور است. در واقع من بیشتر از اینها به دنت باور داشتم. او همچنان ادامه میدهد. افسوس. مایلم به مسئله توجه شود. دنت متوجه نیست که با عدم توجه جدی به طرف مقابلش در بحث، چه زیانی میکند. او شاید تعدادی از طرفداران جدی خود را از دست بدهد.
3:38 اکنون دنت به ارزیابی مدعای پلانتینگا میپردازد مبنی بر اینکه جهش تصادفی و رندوم، ناسازگار با خداباوری نیست. وی سپس به سومین بحث پلانتینگا اشاره میکند که دنت نیز با آن موافق است، هر چند آن را به شوخی بیان میکند.
3:40 دنت همچنان به توهین کردن ادامه میدهد. من نگران این مسئله هستم که فلاسفه مسیحی به روش دنت رفتار کنند. اگر آنها پاسخ محکمی به وی دهند، اعم از هر نوعی از پاسخ، حس حمله و آن حس وحشی درون دنت را به شکل موثری نمایان میکنند. دنت خودش را بینهایت آسیبپذیر ساخته است، چرا که وی کسی را دست انداخته و مسخره میکند که به نحو مستدلی یکی از بهترین اپیستمولوژیستهای پنجاه سال اخیر است.
3:41 پلانتینگا نمیتواند از «بهه» دفاع کند و دنت شروع به دست انداختن او میکند. این را حدس میزدم. وی اظهار میکند که بهه معجون و ترکیب روشنی از خیال است. مایکل بهه به نظر الهیاتدانی است بدون طبیعتگرایی. دنت اضافه میکند که رد طبیعتگرایی توسط پلانتینگا، وضع بهه را وخیمتر کرد. وی دعوت به مباحثه پلانتینگا و پیتر فون اینواگن و بهه در سال 1997 را باز میگوید. او به وضوح نه پلانتینگا، که فون اینواگن را نیز به تمسخر میگیرد.او فکر میکند کتاب بهه سراسر یک شوخی است و این مسئله پلانتینگا و فون اینواگن را بسیار بد نشان میدهد.
3:43 دنت بوسیله بهه، پلانتینگا را نفی میکند. وی اکنون به نقد دیدگاه پلانتینگا میپردازد که مبنی بر آن او یک توانایی ذهنی دارد که قضاوت احتمالی مناسبی درباره امکانات بحثهای اصلی ارائه میدهد. دنت گمان میکند که وی پلانتینگا را بسیار بد جلوه میدهد. اما این امر، فرضی حقیقی نیست. کسانی که از طرفداران یکی از دو فیلسوف نیستند، احتمالاً بر این اندیشیدهاند که دنت بحث را بسیار متشنج کرده است.
3:45 دنت اکنون به بهه حمله میکند. او او ادعای جالبی دارد که بنا بر آن احتمال اعتماد به قضاوت احتمالی بهه، بسیار ضعیف است. این ادعا تاحدودی ظاهری منطقی دارد، اما مسلم است که پلانتینگا برای ارائه قضاوت احتمال، توانایی دیگری نیز دارد. تمام آنچه او نیاز دارد این قضاوت است که احتمال پیچیدگی کانونی بیشتر در مورد خداباوری است تا طبیعتگرایی. این امر اشکار میکند که پاسخ دنت این است که پلانتینگا روشی توجیهپذیر در باره قضاوتهای احتمالی مناسب در اختیار ندارد. اشارهای تلویحی نیز بیان میشود که از آنجا که پلانتینگا یک دانشمند نیست، پس میبایست خفه شود.
3:48 افراد درون سالن نیشخندی را بر لبان خود حفظ کردهاند، هر چند احتمالاً طبیعتگرایان درون سالن. دنت به شکل ملموس و موثری گفتگو را به بحثی ایدئولوژیک تبدیل کرده است. حتی با بدترین حدسها و تخمینها، هرگر فکر نمیکردم که دنت اینچنین رفتاری از خود نشان دهد.
3:49 دنت اکنون به این بحث پلانتینگا میپردازد که طبیعتگرایی یک شکست است، و آن را مورد بحث قرار میدهد. بالاخره به بحثی اشاره شد! دنت بر این گمان است که این ادعا، که بنا بر آن، احتمال اینکه تواناییهای ما در طبیعتگرایی به حقیقت دست یابند احتمالی ضعیف است، ادعایی نادرست است. او فکر میکند که ما میتوانیم برای کشف کردن و فهمیدن اینکه چگونه تکامل به حقیقت دست میتواند یافت، از مهندسی معکوس استفاده کنیم. تا اینجا وی به نکته پلانتینگا اشاره نمیکند، اما من همچنان امیدوارم، اگرچه قدری توسط بحثهایی که دنت تا به اینجا اشاره کرده است، ناامید شدهام.
3:50 نظریه تکامل میتواند نقشهها و تدابیر ترکیبی ارائه دهد، که به حقیقت دست مییابد. ما به عوامل قابل اعتمادی در زیست کره خاکی نیاز داریم که بتوانیم از آنها استنتاج کنیم. عباراتی که میتوانیم استنتاج کنیم و آنها میتوانند برهانهای ما را ارائه دهند. پلانتینگا همچنان در مورد قوای حسی سخن میگوید. این مسئله نیز ممکن است که حتی با تکامل عبارات، ما هنوز به نحو اساسی میتوانیم توسط کیفیت قوایمان گمراه شویم.
3:52 طبق برنامه قبلی جلسه تا 8 دقیقه دیگر تمام میشود. دنت استدلال میکند که طبیعتگرایی یک دین جایگزین است. وی بحث خودش را با یک شوخی به اتمام میرساند. دنت تلاش میکند که یک جایگزین برای دین سنتی مسیحی مطرح کند. او این مطلب را ذکر میکند که این یک سرنام است و در نتیجه تلاش میکند که با یک سرنام لاتین برای داروین آن را مطرح کند. که البته به این شکل ترجمه میشود: "خالق چیزها را از بین ببر، که ماهیت جهان را کشف کنی." این عبارت آخرین پاسخ او بود. او به طور اساسی، از کشتن خدا سخن میگوید. دنت یک نوع از شرارت عمیق را در شخصیت خودش، در میان این جمعیت آشکار کرد. من هرگز او را پس از این، به عنوان یک فیلسوف، جدی نخواهم گرفت.
3:55 پلانتینگا شروع میکند. او میگوید که برای او روشن نیست که چگونه میتوان بین چیزی که دنت گفت و ادعای پلانتینگا که در بخش قبل بیان کرده بود، ارتباطی یافت. پلانتینگای حقیقی همین است. او ابتدا میپرسد که بحث در مورد چه چیزی بود. او این نکته را نمایان میکند که دنت تنها داستانسرایی کرده است و هیچ نکتهای در مورد یا علیه ادعای پلانتینگا بیان ننموده است. این راهی فوقالعاده برای پاسخ است. نادیدهگرفتن توهینهای عمیقی، که با بیان این عبارت که ما خدا را میکشیم که جهان را فهم کنیم، به اوج خود رسیده بود. نشان دادن بحثهای نامربوط و تمرکز بر روی فلسفه. پلانتینگا تنها بر روی بحث متمرکز است و به حاشیه علاقهای ندارد.
3:59 روشن نیست که چه شباهتی است میان خدا از یک طرف و سوپرمن و دیگر موجودات احمقانه از طرف دیگر. او این بحث را مطرح میکند که درست بر خلاف مدعای دنت هیچ شباهتی میان خدا و سوپرمن وجود ندارد. ذکر این نکته خالی از اهمیت نیست که استراتژی وی بسیار هوشمندانه است. او بحث اصلی را با عباراتی ساده نشان میدهد و بتدریج آشکار میکند که در مدعیات دنت هیچ چیز خاصی وجود نداشته است. میتوان این مطلب را نیز افزود که من در فهم سخنان دنت حقیقتاً دچار سختی زیادی شدم، ولی مباحث پلانتینگا کاملاً قابل فهم مینمود. گمان میکردم که این حالت تنها متعلق به من بوده است، ولی در حال حاضر واضح است که دنت خانه بر روی آب ساخته است.
4:01 پلانتینگا دیدگاه متفاوتی درباره تجربه بهه دارد. میتوان گفت که وی از پاسخی که دنت داده ناامید شده است.
4:02 پلانتینگا بر این باور است که دنت به موضوع مباحثه اشاره نکرده است. دنت سخن او را قطع میکند و میگوید که وی به فرضهای بحث و مقدمات اصلی آن اشاره کرده است. پلانتینگا میگوید که "بله، دنت به مقدمات بحث اشاره کرده و من از این بابت بسیار از وی سپاسگزارم." سالن از خنده جمعیت منفجر میشود. دنت به شدت عصبی است و به وضوح خود متلاطم نشان میدهد. این مسئله روشن است که دنت هیچ بحثی مطرح نکرده است.
4:04 پرسشها آغاز میشود. اولین پرسش از ردیف جلو مطرح میشود. سوالکننده میایستد. او در صحبت شمرده دچار مشکل است. او بحث میکند که داشتن قوای قابل اعتماد که توانایی دستیابی به حقیقت را دارند به چه منظور انتخاب شده است. سوالی آسان که پلانتینگا به راحتی آن را پاسخ میدهد. پلانتینگا پاسخ را اینگونه بیان میکند که این قوا و استعدادها در واقع سازوارپذیرند، به عبارتی قابلیت تطابق دارند، اما دستیابی به حقیقت، امری ذاتی برای سازوارپذیری نیست.
4:08 پرسش از دنت در ارتباط با فرضیه سوپرمن. تعداد زیادی مسیحی باهوش در این سالن است که به خدا باور دارند و نه به سوپرمن. دنت این ادعا را مطرح میکند که مردم ایمانشان را بدون باورهای عقلانی حفظ میکنند. او به تمام مسیحیان حاضر در سالن بهوسیله این فرض که باورهای ایشان میتواند به عنوان امری غیرعقلانی توضیح داده شود توهین میکند.
4:10 پرسش در مورد گفتگوهایی در بایلور. مرد صحبت و بحث شخصی خودش را با بهه، بیان میکند. او ادعا میکند که ما میبایست به کیفیت عقلانی بهه بدگمان باشیم. او سپس به بحث تکامل بر علیه طبیعتگرایی میپردازد. وی از این دیدگاه دفاع میکند که محتوای حالات ذهنی بهوسیله علیت و نسبت میان علت و معلول متعین میشوند. متوجه شدم که این مرد مایکل تولی، فیلسوف سکولار معروف است (چرا وی سوالش را سراسر به داستانگویی در مورد خودش گذراند؟). او بر این باور است که نظریه محتوای حالات ذهنی، نشان میدهد که احتمال دستیابی به حقیقت در طبیعتگرایی بیشتر است. هر چند برای من واضح نیست که به چه دلیل. پلانتینگا این نکته را ذکر میکند که آیا علیت نمیتواند به باورهای به نحو سیستماتیک کاذب، ولی سازوارپذیر راهگشا باشد؟
4:13 دنت سخن او را قطع میکند و پلانتینگا نیز مقاومت نمیکند. اکنون دنت واقعاً در موضوع مورد گفتگو بحث میکند. اما هنوز به نکته اصلی اشاره نمیکند. او ادعا میکند که اگر حالات ذهنی در دستیابی به حقیقت توقف ایجاد کند و یا به طور کلی حقیقتیاب نباشند، آنگاه سازوار پذیر نیز نخواهند بود.
4:15 من نیز تصمیم گرفتم که پرسشی مطرح کنم، اما موفق نشدم که به موقع دستم را بلند کنم. قصد داشتم دنت را به سمت جوهر استدلال پلانتینگا سوق دهم. سوال بعدی به مقدمات نخست بحث اشاره کرد و بیان نمود که اثبات میکند احتمال باورهای طبیعتگرایانه اندک است و این امر عجیب مینماید.
4:17 پرسش ادامه مییابد ولی به استدلال پلانتینگا اشاره نمیکند. آخرین پرسش این مسئله را مطرح میکند که چرا ما میبایست گمان کنیم که احتمال طبیعتگرایی زیاد است. دنت چطور احتمالات را به وضعیتهای متافیزیکی نسبت میدهد؟ سوالکننده ذکر میکند که این امر عجیب است. به نظر پرسشی جالب مینمایاند.
4:21 دنت با این استدلال پاسخ میدهد که ما از طریق مطالعات علمی تکاملی دین به شکستی در خداباوری رسیدهایم.
واضح است که بیشتر کسانی که در سالن حاضرند از طرفداران طبیعتگرایی هستند. اما پرسشها چندان دشوار نبود. من نمیدانم افراد این جلسه و دیگران چگونه در برابر دنت واکنش نشان میدهند. از پذیرفتن این امر ناگزیرم که دنت همانند یک آدم نادان در این جلسه رفتار کرده است. من از پاسخ وی به پلانتینگا کاملاً ناامید شدم. واضح است که او مردی است با ضعفهای شخصیتی جدی.
اضافات: حدوداً ده دقیقه است که جلسه پایان یافته است. با پیتر فون اینواگن در ارتباط با این گفتگو صحبت کردم و او آن را اجرایی قابل پیشبینی دانست، و اینکه اگر چه این جلسه تصادم و درگیری میان دو دیدگاه جهانی است، اما برخوردی جالب میان دو نوع از فلسفیدن نیز بود. در ابتدا با خودم فکر میکردم که پلانتینگا فکر میکند که فلسفه با استدلالها سروکار دارد و دنت بر این باور است که فلسفه درگیر با داستانها است. اما با تامل بیشتر، نکتهای را که فون اینواگن نیز به آن اشاره کرد دریافتم. دنت بر این باور است که علم میتواند به ما چیزهای زیادی درباره متافیزیک و شناختشناسی بگوید، که ما در علم، بر روی این موقعیتها کار میکنیم. پلانتینگا در مورد این مسائل نسبتاً متفاوت میاندیشد.
مقداری در سالن گشتم و به گفتگوهای گوناگونی که انجام میشد گوش سپردم (واقعاً نه به منظور استراق سمع، بلکه تنها به منظور پررنگ کردن واکنش های افراد در سالن). بهویژه فیلسوفان مسیحی جالب بودند. آنها نه ناراحت بودند، نه شگفتزده و نه حتی سالن را ترک کرده بودند. من از رفتار دنت کاملاً شکسته شدم، اما آنها چنان برخورد میکنند که تو گویی رفتار بچگانه و منفور دنت کاملاً پیشبینی شده بود. من بر این گمان بودم که آنها ناراحت شوند، اما تا آنجا که من میتوانم بگویم آنها به راحتی انتظار ان را داشتند که دنت خداباوری را با نفیکنندگان هولوکاست مقایسه و از کشتن خداوند سخن گوید.
تا جایی که من میتوانم تخمین زنم، پلانتینگا پیروز این میدان بود، به این دلیل واضح است که دنت به جای جدی گرفتن او به طرز بیرحمانهای وی را مورد تمسخر قرار داده بود. پلانتینگا متمرکز بر روی بحث و استدلال بود، و دنت مشغول دست انداختن وی. بیاغراق میتوان گفت که تنها کاری که دنت کرد این بود که چهره خودش و آن طبیعتگرایانی که به شکل زنندهای به پلاتینگا میخندیدند را، بد جلوه دهد. مسیحیان اما رفتاری مشابه از خود نشان ندادند. کارهایی اینچنین، تنها مقام فلاسفه مسیحی را گسترش میدهد و باعث افزایش سرعت مخالفت با سکولاریزاسیون در فلسفه آکادمیک میشود.
مترجم: مهدی وفایی