دکترنصراله پورجوادی درباره کتاب «تفاسیر صوفیانهی قرآن از سدهی چهارم تا نهم» نوشتهی کریستین سندز گفت:« زیرعنوان این اثر «از سدهی چهارم تا نهم» است؛ از اینروی حین خواندن تصور میکردم تفاسیر پس از قرن چهارم موضوع این کتاب است. از این بابت پرسشهایی هم مطرح میشود؛ آیا مولف تفاسیر پیش از آن را در نظر نداشته است؟ اما میتوان موارد نقضی را یافت. پاسخ به این پرسش در عنوان اصلی کتاب نهفته است که در آن بازهی زمانی مشخصی مطرح نشده است؛ عنوان اصلی بر دورهی شکلگیری تفاسیر صوفیانه دلالت دارد، از اینروی تمام تفاسیر قرن سوم از جمله حلاج، ابوالحسین نوری و ابوسعید خراز نیز در این گستره قرار میگیرند. اصولا مفسران صوفی درباره برخی آیات بحث کردهاند؛ آنها همهی قرآن را در نظر نداشتهاند.»
این استاد فلسفه ادامه داد: در قرن دوم تفسیری که منسوب به امام جعفر صادق(ع) است نیز تنها گزیدهای از آیات را در بر دارد. دلیل مترتب بر این امر این است که این مفسران قرآن کاملی در اختیار نداشتهاند؛ حتا شاید برخی از ایشان سواد خواندن هم نداشتهاند. از اینروی آنها تعدادی از آیات را با رجوع به حافظه تفسیر میکردند. دربارهي روش آنها یک پرسش اساسی مطرح است: آیا در قرن سوم تصوف بهعنوان یک مکتب و مذهب فکری و اعتقادی متاثر از تفاسیر قرآن شکل گرفت یا مذهب و مکتبی به وجود آمد و با اتکا به علم و معرفت خود قرآن را تفسیر کرد؟ برخی بر این عقیدهاند که تصوف بر اثر خوانش و تفسیر قرآن شکل گرفته است؛ برخی دیگر عکس آن را صادق میدانند. من نظریهی دوم را صادقتر میدانم.
پورجوادی طرح پرسشهایی دیگر را ضروری دانست و تصریح کرد: در قرن سوم (که خاستگاه تصوف و غالب علوم اسلامی است) کدام تفسیر از تفاسیر دیگر متمایز بود؟ وجوه تمایز آن چه بود؟ مولف این اثر این پرسشها را در شکل و صورت دیگری طرح کرده است؛ او دیدگاه رایج قرن ششم و پس از آن را در نظر داشته است؛ باید در نظر داشت تصوف در این قرون مراحل رشد خود را طی کرده است. از دید پدیدارشناسان این روش نادرست است. یکی از مهمترین مباحث در علوم اسلامی مسالهی معاد است. مفهوم معاد بر زندگی پس از مرگ (با همین بدن) دلات دارد؛ آنها که در قرن دوم قرآن را میخواندند همین فهم را داشتند؛ تفکیک بین روح و جسم متاخر است؛ بنابراین معاد روحانی که در قرون هفتم و هشتم طرح شده است در قرن دوم مطرح نبوده است. با این همه باید در نظر داشت که در تفسیر صوفیانه (در مقطع یادشده) مسالهی توحید اهمیت بهسزایی دارد.
وی افزود: آنها مسالهی جسم و روح را کنار نهادند و تنها خدا نزد ایشان مطرح بود؛ از اینروی جهنم یعنی دوری از او و ابتلا به شرک و غیر؛ بر این اساس بهشت هم از قرب انسان به خدا محقق میشود؛ نزد ایشان بهشت همانی است که دیگران میشناسند؛ اما پس از آن تقرب به خداوند و رویت جمالالله تحقق مییابد. باید دریافت چرا صوفیه به همان مفاهیمی اعتقاد داشتند که دیگران؛ ایشان خود اهل حدیث و سنت بودند و نمیتوانستند خود را از بدنهی اهل حدیث منفک کنند. در برخی موارد بحث معرفت مطرح شده است که البته در تفسیر امام جعفر صادق(ص) نیز اینگونه است.
پورجوادی کتاب تفاسیر صوفیانهی قرآن را حاوی نقایصی دانست و اظهار داشت: مولف کنه مطلب و چیستی تفسیر صوفیانه را نظر نداشته و به آن نپرداخته است. در ترجمه از واژههایی (چون اقیانوس) استفاده شده است که با واژگان رایج در این حوزه همخوان نیستند. برخی ناهمخوانیهای تاریخی در متن وجود دارد که به نظر میرسد متوجه مترجم است نه مولف.
/6262