به گزارش خبرآنلاین به نقل از روابط عمومی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، سومین نشست پیش مقدماتی همایش بینالمللی «نقش ادیان در اخلاق صلح، عفو و دوستی» با موضوع «فقیه صلح» بهمنظور بررسی آثار، آرا و اندیشههای امام موسی صدر، 28 دی با حضور و سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمد جعفر محلاتی، استاد دانشگاه ابرلین ایالات متحده آمریکا؛ دکتر عبدالله نصری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر محمد مهدی جعفری، استاد بازنشسته دانشگاه شیراز و با دبیری علمی حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعید رحیمیان در دانشگاه فرهنگیان فارس برگزار شد.
خلاصه سخنرانیهای این نشست را در جدول زیر میخوانید.
سخنران |
خلاصه اظهارات |
حجتالاسلام محمدجعفر محلاتی |
اگر از من بپرسند که نماینده شیعه تمدنی در دوران معاصر کیست؟ پاسخ من امام موسی صدر است. ایشان هم ظرفیت علمی فوق العادهای دارد و هم ظرفیت فرااستعماری. همه کشورهای اسلامی در حدود 200 سال است که در سلطه استعمار و در حال عکسالعمل و نه عمل هستند. امام موسی صدر از استثنائاتی است که توانست از این ظرف عکسالعمل دوران استعمار بیرون آمده و شروع به عمل کند. ایشان آن ظرفیت تمدنی را داشت که در تعامل با جهان غیر اسلام، آنها را هم به مشارکت و توفیق مشترک دعوت کند. ما 3 لایه در صلح پژوهی داریم. لایه اول که بنده به آن میگویم صلح ابتدایی در واقع «اخلاق جنگ» است. صلح ابتدایی کارش این است که فقط جنگ مشروع را جنگ میداند و میگوید که در آن هم باید مقررات انسانی را رعایت کرد. اخلاق جنگ تلاشش این است که ما را به نقطه آتش بس برساند. آیا این نقطه صلح مطلوب است؟ خیر. در نقطه آتش بس در زیرزمین روابط انسانی قرار داریم، چرا که هنوز کینه و نفرت در میان ما وجود دارد. صلح میانه یا اخلاق عفو، ما را از نقطه آتش بس به نقطه صفرصلح میرساند. در این نقطه انسانها نه علاقهای به هم و نه نفرتی از هم دارند. پس عذر و عفو مکانیسم اخلاقی است که انسان درست کرده تا جوامعی که در آتش قرار داشتند به نقطه صفر صلح برسند. صلح عالی از نقطه صفر به بالاست. سوال متخصص صلح عالی این است که آیا زندگی در نقطه صفر صلح شایسته انسان قرن بیست و یکم است؟ یعنی آیا بیتفاوتی نسبت به یکدیگر شایسته انسان قرن بیست و یکمی هست یا خیر؟ صلح عالی عبارتست از اخلاق دوستی. ما در 200 سال گذشته در حالت عکس العمل نسبت به استعمار بودهایم نه در حالت عمل. انصافا شایسته آن است در این نقطهای که اکنون قرار داریم و در حالی که خاورمیانه یعنی مهد تمدن دچار 8 جنگ خانمان سوز است به این نکته توجه کنیم که جنگ در پاسخ جنگ، ما را در دایرهای باطل قرار میدهد و باید به 2 مرحله دیگر صلح هم توجه کرد. از امام موسی صدر سوال میشود که نگاه شما نسبت به صلح چیست؟ ایشان در جواب میگوید، 2 آیه هست که در صلح پژوهشی و در معنای صلح، نقشی کلیدی دارند. معنای آیه نخست این است که همه رسالتهای آسمانی و کتابهای الهی برای 2 هدف آمدهاند؛ نخست ترویج صلح و دوم بیرون آوردن مردم از تاریکی به سوی نور. این موضع نخست امام موسی است. آیه دوم نیز مفهومش گفتوگو برای تفاهم است. امام موسی صدر نگاه نظری جالبی دارد و میگوید هم صلح توافقی داریم هم صلح هدایتی و تعاملی. امام صدر بنمایه نظری این هر دو صلح را به خوبی میشناسد. ایشان در جایی میگوید: «خصوصیت تاریخی لبنان همزیستی بزرگوارانه است.» همزیستی بر مبنای دوستی نه بر مبنای عدالت تنبیهی. بر این مبنا میتوان گفت که امام صدر در ساحت فراعدالت سخن میگوید. صلح، توافق و تفاهم از منظر امام موسی این معنا را نمیدهد که مسیحیان در مسلمانان ذوب شوند و بالعکس. مسیحی دین خود را دارد و دست خود را مخلصانه به طرف برادر مسلمانش دراز میکند. در توافق و تفاهم نباید انتظار تغییر ماهوی طرف مقابل را داشت. معنای توافق این نیست که ما جهانبینی خاصی را به طرف مقابل تفهیم کنیم. نکته دیگری که امام موسی صدر بر آن تاکید دارد مصالحه نهادی بین وطندوستی و دین است. در تاریخ خاورمیانه این دو همیشه یک تنازعی داشتهاند. عدهای میگویند که وطنپرستی ضد دین است و عدهای دیگر خلاف آن نظر را دارند و این 2 گروه نظریات خود را تئوریزه کردهاند. اما امام موسی صدر بین این دو مفهوم پل زده و این کار تئوریک مهمی است. از منظر صلحپژوهی یکی از مهمترین کارهای امام موسی صدر همین پیوند میان وطندوستی و نهاد دین است. امام در زمینه همگرایی بینالمللی و همگرایی فرق و ادیان نکته جالبی دارد. ایشان در پاسخ به اتهاماتی که از این منظر متوجهشان شده میگوید: «خدا لبنان را برگزید تا به وسیله آن پاسخ تشکیک کنندگان را بدهد.» یعنی لبنان یک ضرورت بود تا خدا نشان دهد که چگونه یک مسلمان با غیرمسلمان میتواند زندگی، دوستی و تعامل کند و در هر 3 لایه عدالت، تعادل و تفضل رفتاری مناسب داشته باشند. امام صدر تفاوتها را مقوله مناسبی میداند و تفاوت آراء به باور ایشان منشاء نوآوری است نه نزاع. |
دکتر عبدالله نصری |
ویژگی خاص اندیشههای امام موسی صدر درباره صلح این است که این اندیشهها یک امر انتزاعی نیستند بلکه انضمامیاند. کسی که در شرایط اجتماعی خاصی زیست میکند و با گروهها و فرق مختلفی درگیر است، در مقام عمل باید اندیشهها و ایدههای خود را بیان کند و اساسا بسیاری از این اندیشهها در میدان عمل شکل میگیرند و این نکته بسیار مهمی از نظر فلسفی است که نسبت معرفتهای ما با عمل چیست؟ بسیاری از معرفتهای ما در مقام عمل شکل میگیرند. فقیهی که در مدرسه و حجره خود بحث میکند با فقیهی که در میدان کشمکشهای اجتماعی قرار گرفته و باید فتوا بدهد، قطعا فتوایش بسیار متفاوت با فقیه قبلی است. امام موسی صدر که در مقام عمل اندیشههای خود درباره صلح را نشان میدهد در اصل بر عینیت آن اندیشهها تاکید دارد، بنابراین کسی نمیتواند به او انتقاد کند که حرفها و اندیشههایش اتوپیایی است و قابل تحقق نیستند. اگر شخصیتی مانند امام موسی صدر مبحث صلح را مطرح میکند، این مبحث به معنای صلحِ کل بودن نیست. صلح کل بودن به معنای نفاق است. صلح به معنای آن نیست که ما هرگونه اختلاف نظری را نپذیریم. مگر میشود که دو انسان هیچگونه اختلاف نظری با هم نداشته باشند؟ ما باید اختلاف نظرها را بپذیریم، مساله مهم این است که ما با این اختلاف نظرها و کشمکشها چگونه برخورد کنیم؟ کارل یاسپرس فیلسوف مشهور آلمانی نکته بسیار زیبایی را بیان میکند: «اختلاف نظرها و کشمکشها وضعیت مرزی ما انسانهاست.» یعنی اموری هستند که ما اساسا نمیتوانیم از آنها فرار کنیم. مرگ و رنج از این دسته از امور هستند. امر دیگر اختلاف و کشمکشهاست، به باور یاسپرس باید نحوه برخورد ما با این کشمکشها عاشقانه باشد. امام موسی صدر در اندیشههایش بر این اختلاف نظرها و کشمکشها صحه میگذارد، اما در نحوه برخورد با آنها مانند یاسپرس میاندیشد. امام صدر حتی در هنگام صحبت با مبارزان جنبش امل نمیگوید که همه باهم باید صلحِ کل و عدم اختلاف نظر داشته باشیم. اتفاقا ایشان تاکید میکنند بر طبیعی بودن اختلاف نظرها و به مبارزان خود برخورد عاشقانه با کشمکشها را آموزش عملی میدهد. به نظر من ریشههای بحث صلح از منظر امام موسی صدر به 2 نکته باز میگردد: نخست اینکه نگاه ما به خودمان چگونه باشد و دوم اینکه نگاه ما به «دیگری» چگونه باشد. نگاه به خود بسیار مهم است. یکی از معضلات اساسی ما این است که ما وقتی خودمان را مطلق تلقی کنیم، چگونه میتوانیم رفتار صلح آمیز با نزدیکترین کسان خود داشته باشیم؟ نکته مهم امام صدر این است که ما نباید خودمان را مطلق و خطاناپذیر تلقی کنیم. بحث «دیگری» نیز بسیار مهم است که امروزه فیلسوفان غربی روی آن بسیار تفکر میکنند. در منظومه فکری امام موسی صدر نیز نوع نگاه ایشان به «دیگری» بسیار مهم است و جای بحث دارد. در مبانی انسانشناسی اسلامی حقوقی برای انسان درنظر گرفته شده است، اما همه به این مبانی التزام عملی ندارند. امام صدر معتقد به حقوق انسانهاست. امام موسی صدر معتقد به «منطق گفتوگو» است و در آموزههای خود اشاره دارد که در منطق اسلام بر تکریم گفتارهای انسانی تاکید شده، آن هم به اعتبار آنکه جزئی از وجود انسان است. از نظر ایشان وقتی با «منطق گفتوگو» سخن میگوییم باید به لوازم آن توجه داشته باشیم. منطق گفتوگو این نیست که بگوییم من میگویم و تو بشنو و بگو سمعا و طاعتا. منطق گفتوگو این است که پیش فرض ذهنی من این باشد که چه بسا من میخواهم از تو چیزهایی یاد بگیرم. به باور امام موسی صدر پیروان دیگر ادیان و فرق عوامل تعاون و دریچههای فرهنگی هستند که دستاوردهای میلیاردها فرد از افراد انسانها به شمار میروند که باید از این دستاوردها استفاده کرد. این منطق با ارزشی است. در بررسی اندیشههای امام موسی صدر متوجه شدم که یک سمت جریان صلح ایشان با پیروان ادیان گوناگون است. بر این اساس امام موسی صدر بر گفتوگوی بین ادیانی تاکید بسیار دارد. بُعد دوم صلح در اندیشه امام موسی صدر، صلح با پیروان دیگر مذاهب اسلامی است. در جایی از امام صدر سوال میکنند که چه فرقی میان شیعه و سنی است؟ جواب ایشان این است که در میان شیعه و سنی مطلقا تناقضی وجود ندارد. هر دو مذاهبی از یک دین هستند. به عبارتی ما نباید در یک دین واحد وجود مذاهب گوناگون را تناقض تلقی کنیم. بعد سوم صلح در درون یک جامعه شیعی است. یعنی نحوه مواجهه افراد درون یک مذهب با همدیگر باید چگونه باشد؟ اگر افراد درون یک مذهب واحد نتوانند با یکدیگر صلح برقرار کنند، در ادامه نیز نخواهند توانست تا با افراد از مذاهب دیگر صلح کنند. هنر امام موسی صدر این است که ابتدا هنر گفتوگو را در درون مذهب و جامعه خود نهادینه کرده و بعد به سراغ دیگر مناطق میرود. |
دکتر محمدمهدی جعفری، استاد بازنشسته دانشگاه شیراز |
کلمه صلح و اصلاح از یک ریشه هستند، اما دست یافتن به صلح بسیار سختتر از جنگ و اصلاح بسیار مشکلتر از انقلاب است. انسان باید شرایط زمان و مکان، شرایط تاریخی و فرهنگی و دیگر جنبههای مربوط به این موضوع را درک کند تا در نهایت بتواند صلحی ایجاد کند، یا اصلاحی به عمل آورد. همه پیامبران نیز بدون استثنا به امت خود گفتهاند که هیچ هدفی جز اصلاح مردم در حد توان، ندارند. یک طرف روند اصلاح، مردم هستند و در طرف دیگر پیامبران قرار دارند و استطاعت اصلاح باید در هر دو طرف باشد. به عبارتی هم مردم باید آماده باشند و هم پیامبر، اصلاح راه و شیوه اصلاح را خوب بداند. مصلحین ما غالبا به صورت نظری و علمی کار کردهاند، اما امام موسی صدر در 3 جهت روند اصلاح را انجام داد: اعتقادی- ایدئولوژی، سیاسی- تشکیلاتی و نظامی. از این نظر امام صدر به سیدجمال الدین اسدآبادی شبیه است. به طور کل باید در روند اصلاح، شرایط روز جامعه را در نظر گرفت. زمانی میتوان مقوله اصلاح را با زبان انجام داد، زمانی میتوان کارهایی سیاسی کرد و زمانی هم باید دست به اسلحه برد. بنابراین شناخت شرایط زمانی و مکانی مهم است. در شرایطی باید انقلاب کرد و در شرایطی دیگر نباید دست به اسلحه برد. امام موسی صدر که از سال 1338 وارد لبنان شد هم نسبت به اوضاع داخلی لبنان آگاهی کامل داشت و هم شرایط جهانی را میدانست. ایشان متوجه بود که لبنان یک کشور طایفهای است و در آن تمام طوایف مختلف از شیعه، سنی، دروزی، اسماعیلی، مسیحیان مارونی، کاتولیک و... حضور دارند. امام صدر دید که شیعه با وجود جمعیت بیشتر از همه محرومتر است و هیچ قدرتی ندارد. ایشان آمد و یک ملت مرده و فراموش شده و یک مذهب سرکوب شده را تبدیل به یک ملت زنده کرد. در لبنان یک قانون اساسی نانوشته وجود دارد که بر مبنای آن رئیس جمهور باید از مسیحیان، نخست وزیر از مسلمانان سنی و رئیس مجلس از مسلمانان شیعه لبنانی باشند. این قانون نانوشته هنوز هم اجرا میشود. امام موسی صدر میبینند که اگر در لبنان طایفهای بخواهند به حاکم شدن شیعه نظر بدهد، جنگ داخلی رخ داده و باقی طوایف با او مقابله میکنند، بنابراین سعی میکند به آن قانون نانوشته احترام بگذارد. ایشان زمانی که به تحریک صهیونیستها و دیگر قدرتهای طمع کننده در لبنان، جنگ داخلی به راه میافتد، تنها چاره را در تحصن و اعتصاب غذا در مسجد الصفا در نزدیکی محل جنگ، میبیند. گروههای مختلف مردم از این امر خبردار شده و از حرکت امام صدر در اعتصاب غذا پشتیبانی میکنند و همین امر در نهایت باعث صلح میشود. بنابراین پیامبر صلح باید بداند که در چه شرایطی صلح را برقرار کند. امام صدر هم میبیند که در آنجا جز اعتصاب غذا چارهای ندارد و در جای دیگر باید بجنگد. |
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعید رحیمیان |
وقتی میگوییم صلح، نباید بلافاصله کلمه سازش به ذهن ما متبادر شود. البته کلمه سازش در زبان فارسی مقوله بدی نیست، اما متاسفانه بار منفی پیدا کرده است. صلح با مقاومت منافاتی ندارد و همین عدم منافات است که لزوم بررسی و تبیین اندیشههای امام موسی صدر در زمینه صلح را ضروری میسازد. امام صدر هم بنیانگذار جنبش امل یعنی «مقاومت» بود تا به شیعیان در لبنان هویت بخشید و هم بنیانگذار صلح بین فرقههای مختلف در لبنان. لبنان در آن زمان دیگ هفت جوشی از فرقهها و ادیان مختلف بود که ایشان به بهترین وجه ممکن مدیریت کرد. امام موسی صدر کنار هم قرار دادن مقولههای صلح و مقاومت را از ائمه آموخته بود. ما شیعیان باور داریم که شجاعت امام حسن (ع) کمتر از شجاعت امام حسین (ع) نبوده است. به عبارتی شجاعت برقراری صلح و تحمل انتقادها به خاطر این مقوله، کمتر از شجاعت جنگیدن و مقاومت کردن نیست و امام موسی صدر این دو ویژگی را داشت. به نظر میرسد چون امام موسی صدر مقوله گفتوگو را در شخص خود نهادینه کرده بود، توانست در لبنان، خاورمیانه و سطح جهان نیز منشا تحول شود. امام موسی صدر به معجزه گفتوگو، صلح و تساهل باور قلبی و یقینی داشت. اگر اینگونه نبود چگونه میتوانست در قلوب مسحیان نفوذ کند. رفتار امام در مساله تقریب مذاهب اسلامی و وحدت شیعه و سنی نیز به همین صورت بود. اگر گفتوگو با منطق فطرت باشد، همه ادیان و مذاهب حس میکنند که صدایی را پیدا کردهاند که از عمق جانشان برمیخیزد. منطق انبیا هم به همین صورت بوده است. انبیا زمانی که صحبت میکردند، عامه مردم از عمق فطرت جذبشان میشدند. |