یعنی با وجود شباهتهای آقایان خاتمی، کروبی و موسوی، نامزدهایی را مطرح کردهاند که نقاط ضعف یکدیگر را پوشش دهند تا در پیکار نهایی، بسته به شرایط رقیب و فضای وقت انتخاباتی احتمال پیروزی خود را بالا ببرند. حتی گفته میشد در ماجرای خاتمی -موسوی مدل هیلاری کلینتون- باراک اوباما را بازتولید کردهاند (ازآنجا که بعضی ازتحلیلگران سیاسی معتقدند گرتهبرداری ازاین مدل، آگاهانه نبوده است، در این فراز ، فارغ از نیت به محصول توجه داریم). کلینتون و اوباما اگرچه هردو به یک حزب تعلق داشتند وقاعدتاً درمقابل حزب خود پاسخگو بودهاند اما تفاوتهای زیادی نیز داشتهاند (جنسیت، رنگ، پوست، شهرت و دیدگاههای سیاسی) اما حزب دموکرات توانست با تبدیل یک انتخابات درونی به موضوع اصلی کشور، عملاً رقابتهای آینده بین حزب خود با جمهوریخواهان را هموار کند.
اما راهبرد اصولگرایان چیست؟
این غلط است که بپنداریم یا انتظار داشته باشیم اگر اصلاحطلبان تکلیف خود را زودتر روشن کردهاند، رقیب نیز باید همان کار را بکند یا اساساً راهبرد این دو جریان باید باشد. زیرا اساساً راهبرد حزب مدعی با حزب حاکم متفاوت است. در رقابتهای سیاسی و در همه جای دنیا، احزاب مخالف بر «زمانه، زمانه تغییر است» مانور میکنند واحزاب حاکم نیز بر تقویت این پندار میدمند که اتفاقا وقت تغییر نیست و هزینه تغییر بالاست.
اصولگرایان حداقل به دو دلیل با نامزد واحد به میدان نمیآیند:
1. آئین رقابت سیاسی در سرزمین ما با مدل منسجم معمول و حزبمحور متفاوت است. اگر در کشورهای دیگر و به دلیل نهادینه بودن تحزب، حزب به نامزد میرسد در کشور ما این خود فرد است که تصمیم میگیرد بیاید یا نه.
2. جریان منتقد دولت که بخش قابل توجهی از جبهه اصولگرایان را شامل میشود و به دلیل تعامل رئیس دولت نهم هر دم برحجم و نسبت آن افزوده میشود نمیخواهد تاوان بعضی ازسیاستهای دولت حاکم را بدهد و بنابراین دستکم به دنبال ایجاد ضلع سوم است تا شعار «نه احمدی نژاد»صرفاً در اختیار رقیب نباشد. سقف اصولگرایان منتقد، جایگزینی یک نامزد تازه نفس، مشهور، مورد احترام رقیب و قابل اجماع و البته در غیاب آقای احمدینژاد است و مدل حداقلی آنان، ایجاد ضلع سوم یا معرفی نامزد همراه یا احتیاطی است.
در این میان، هواداران رایحه خوش منطقا نمیتوانند ادعا کنند که هیچ اصولگرایی حق نامزد شدن ندارد اگر چه به این انتظار، باور داشته باشند . بنابراین آنان ترجیح میدهند مدل روسی را که سال گذشته توسط جناب پوتین اجرا شد باز تولید کنند، یعنی تعیین نامزد احتیاطی توسط نامزد اصلی با این هدف که متغیرهای غیر قابل کنترل، محاسبات را به هم نزنند.
اگرچه انتخابات سال گذشته در روسیه یک تفاوت با انتخابات پیش رو دارد. پوتین به دلیل پر شدن دو دوره خود اساساً نمیتوانست نامزد شود اما همگان فهمیدند مدودف نقش محلل را بازی میکند وکارگردان اصلی دولت موجود همان رئیسجمهور قبلی است که البته در دور آینده نیز به میدان خواهد آمد. اما در اینجا مراد از مدل روسی عمدتاً این وجه ماجراست که حتی نامزد رقیب درون جناحی را رئیس دولت تعیین کند.