آغاز: در مقابل، خبری خواندیم که «هشتمین کنفرانس دوسالانه انجمن مطالعات جوامع فارسیزبان (ASPS) که قرار بود در روزهای ۱۹ تا ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ با حضور ایرانشناسان ۲۲ کشور جهان در شیراز برگزار شود،به دلیل دستور نابخردانه ترامپ، لغو شد.»
در گزارشی از این رخداد آمده که رایزنیهای آنها با وزارت خارجه ایران نیز ثمری نبخشید چراکه «بر اساس مسائل پیشآمده و از آنجا که محققان آمریکایی بخش اعظم شرکتکنندگان غیرایرانی را دراین همایش بینالمللی تشکیل میدادند، ناگزیر به لغو همایش شدیم؛ این امر در حالی روی داد که بسیاری از محققان بینالمللی برای شرکت در این همایش برنامهریزی کرده بودند.»
میانه: تصویری که از وزارت خارجه و تیم آقای ظریف در میان ایرانیان نقش بسته است، حرکات پخته و سنجیده است و پیشبینیها هم این بود که تیم آقای ظریف حرکت نپخته رئیس جمهور آمریکا را پاسخی سنجیده دهند که هم آنها را شرمسار نمایند(مثل پاسخ پوتین به حرکت اوباما در اخراج تیم سفارت روسیه)و هم فرهنگ مهماننوازانه ما ایرانیان را به آنها یادآور شوند. اما پاسخ اولیه ناامید کننده بود و مصداق آن بیت مولانا که:
گر تو با بَد، بَد کنی پس فرق چیست؟
خوشبختانه در زمینه کشتیگیران حرکت جامعه و مسئولان فدراسیون کشتی فضا را به سمتی راند که آن تصمیم خام تغییر پیدا کند و ما شاهد حضور کشتیگیران آمریکایی در ایران خواهیم بود، اما در مقابل برای اهل فرهنگ و به خصوص استادان زبان فارسی که دلبسته فرهنگ ایرانند متاسفانه وزارت خارجه نتوانست کاری کند و سمیناری به این اهمیت باید تحت تاثیر چنین تصمیم نابخردانهای قرار بگیرد.
به نظر میرسد این تصمیم لغو ویزای آمریکاییان باید از طرف وزارت خارجه به کل تغییر کند و به وضعیت ماقبل آن بازگردد. چرا که در چند روز گذشته ما شاهد بودهایم که چه میزان از اهل فرهنگ و هنر و شهروندان عادی امریکا با حضور جدی در اعتراضهای شهری به تصمیم آقای ترامپ اعتراض کردند. مشاهدات و خواندهها و دیدههای نزدیک و رسانهای شخص نگارنده نشان میدهد که هیچگاه در تاریخ آمریکا این همه حمایت از مردم ایران(به خصوص) و شش کشور دیگر رخ نداده بود. چه نامه ها و اعتراضاتی که جامعه فرهنگی و دانشگاهی آمریکا در دفاع از ایرانیان فرهنگی منتشر نکردند. آمارهایی که منتشر شده نیز حکایت داردکه حضور ایرانیان در آمریکا یک حضور فرهنگی است. بیش از ۱۲ هزار دانشجوی ایرانی و هزاران استاد برجسته در زمینههای مختلف فکری و فرهنگی و علمی و ... نمادی از قابلیتهای ما ایرانیان است. هر استاد ایرانی که در دانشگاههای آمریکا با استادان همرشته خود دیدار میکند، با ابراز تاسف و شرمندگی آنها روبرو میشود. حتی برخی حرکتهای استثنایی نیز بروز پیدا کرد که تقریبا کمتر رخ میداد.
مثلا در یکی از شهرهای کالیفرنیا در روز جمعه شهروندان آمریکایی دیواری درست کردند که مسلمانان نماز جماعت خود را برپا کنند و یا در مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا که از جمله مراکز پیشرو در زمینه نگاه به فرهنگ ایران و اسلام است، در روز جمعه گذشته(سوم فوریه) اعضای چند نهاد مذهبی یهودی و مسیحی و ... مقیم منطقه با حضور در نمازخانه مرکز و با رعایت حجاب اسلامی( تمامی خانمهای آنها پوشش اسلامی را رعایت کردند- در تصویر این مورد دیده میشود) به مشارکت در نماز جمعه پرداختند و توضیحات امام جماعت و دستاندرکاران را درباره مناسک نماز جمعه شنیدند.
انجام: اکنون با چنین پیشزمینهای و با توجه به این که اصولا در چند دهه گذشته، مسئولان سیاسی آمریکا هیچگاه به ایران نیامدند( به دلیل قطع رابطه) و مسئولان سیاسی ایران هم تنها در همان چارچوب ویزای مقر سازمان ملل میتوانند تردد کنند، این تصمیم وزارت خارجه نابخردانه و به نوعی ریختن آب به آسیاب تصمیم دولت جدید آمریکاست. جدای از ضربات مهلکی که به سامانه گردشگری ایران خواهد خورد، اینکه آدمی دوستان خود و آنانی که از کار و زندگی و وقت خود زدهاند و به خیابانها آمدند که از نوعدوستی بگویند و از همنوعان خود دفاع کنند، نوعی آتش زدن به سرمایهای است که کمتر به دست میآید.
اینکه آدمی دوستان خود و آنانی که از کار و زندگی و وقت خود زدهاند و به خیابانها آمدند که از نوعدوستی بگویند و از همنوعان خود دفاع کنند، را این گونه برنجاند را میتوان آتش زدن به سرمایهای به شمار آورد که حداقل در چند دهه گذشته کمتر به دست آمده است؟ تفسیر این افراد چه خواهد بود که ما چه گناهی کردهایم و چرا وزارت خارجه ایران همان کاری را انجام میدهد که دولت آمریکا میخواهد و نه بخشی مهم از مردمش؟
تنها یک فرضیه میتواند بر چنین تصمیم نابخردانهای انگشت تایید بگذارد و قوتش ببخشد و آن این که وزارت خارجه برای آنکه برخی رقیبان داخلی دولت، ماجرایی شبیه سفارت عربستان و یا دستگیری های بیمنطق را سبب نشوند، دست به چنین انتحاری زده و این فرصت را به تهدید تبدیل کرده است که به نظر میرسد این فرضیه با دادن ویزا به کشتی گیران تا حدودی نقض شده باشد.
با این حساب به آقای ظریف و تیم وزارت خارجه توصیه میکنیم که به جای پاک کردن صورت مسئله به حل آن فکر کنند و این تهدید را به فرصتی برای تبلیغ داشتههای فرهنگ ایران و ایرانی بدل سازند.
مطلب پیشین در این باره: