خدارو صد هزار مرتبه شکر؛ تو این شب عیدی، درد ما فقط شده صدای چاوشی ...
اوضاع جوری شده که بعضی ها حاضرند یک کلیه شون رو بدن تا ثابت کنند صدای چاوشی مال خودش نیست. حالا از اینها آتیشی تر، اونایی هستند که نصف کبد رو هم، روش می ذارند تا نشون بدن صدای چاوشی، خود خودشه و اصل جنسه! حتی کار به اظهار نظر کارشناسان کالج های معتبر علمی انگلیس مثل «آکادمی گوگوش» و «استیج»کشیده!
مجری تلویزیون خودمون هم که تنها تخصصش درآوردن اشک مردمه، یکهو کار اصلی اش رو ول می کنه و در برنامه زنده، نظر موسیقیایی می ده! فقط مونده که اجلاس 1+5 در این مورد راستی آزمایی کنه و مجلس هم با یه لایحه دوفوریتی صدای کامپیوتری چاوشی رو محکوم بکنه! البته اگه خود چاوشی هم بیاد و روی صفحه مجازیش اجرای زنده بکنه، بازم موضوع حل نمی شه؛ چون الا بلا باید کنسرت واقعی بده! حالا بماند که اگه هم داد؛ مثلا قراره چه گلی به سرمون بزنیم؟!
اصلا طرف داره با کامپیوتر می خونه یا داره تو حموم خونه اش می خونه، اصولا با کجاش مسئله دارید؟! رویهم نرفته، ما آریایی ها هم غیر قابل پیش بینی هستیم و هم پیش بینی هامون آبکیه! مثلا «عارف اونور آبی مون» با میکروفون روشن و چیزهایی که می خونه معروف می شه اما «عارف اینور آبی مون » با میکروفون خاموش و چیزهایی که نمی گه معروف شده! حالا بماند که تو گروه روحانی اونور آبی و اینور آبی چند نفر موندن!
فرهنگ و هنرمون هم، همین آشه و همین کاسه، معمولا آدم با کنسرت دادن معروف می شه اما در کشور ما با کنسرت ندادن! البته خلط مبحث نشه، این کنسرت ندادن اصولی داره، چون بنده هم معمولا کنسرت نمی دم اما نه معروف شدم و نه محبوب! حتی یه طرفدار هم ندارم که بخاطر حمایت از کنسرت ندادنم بقیه رو بکشه به فحش و دری وری! اینجاست که می گن: خدا بده شانس!
اصلا همین هوادارهای دو آتیشه اینجوری آتیش سوزوندند که دهن بعضی از عشق رای ها و رئیس جمهورهای سابق رو آب انداختند که جلدی بیان صفحه باز کنند و از ملت همیشه سینه چاک بخوان که اونها رو فالو کنند!! اگه اشتباه نکنم به این چیزها می گن: بدآموزی!